کد خبر: ۷۱۵۸۳
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۶:۰۹

چالش های اقتصادی جهان اسلام

آفتاب‌‌نیوز :

آفتاب: دکتر حمیدرضا برادران شرکا : این بحث را با بررسی "جهانی شدن" از بعد اقتصادی آغاز می کنیم.

برای ورود به بحث ابتدا چند سوال را مرور می کنیم: آیا جهانی شدن نتیجه مسیر طبیعی دگرگونی ها و تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است یا پروژه ای از پیش طراحی شده با اهداف مشخص است؟

به نظر من بحث جهانی شدن و جهانی سازی در جامعه ما و شاید در سایر جوامع خلط مبحث شده است. به نظر می رسد بحث آمریکایی شدن جهان موضوع پروژه باشد اما فرآیند جهانی شدن فرآیندی ناگریز است. تعبیری که یکی از بزرگان داشت این بود که جهانی شدن مثل این است که شما در دریاچه ای قرار گرفتید که خالی است. به تدریج این دریاجه از آب پر می شود. شما می توانید کاری نکنید تا دریاچه پر شود و غرق شوید. یا این که تلاش کنید تا شرایطی متناسب با آن وضعیت برای خودتان ایجاد کنید. جهانی شدن اجتناب ناپذیر است و ما باید جایگاه مناسب خودمان را در آن پیدا کنیم.

سوال دوم این که از مطالعه سیر تاریخی نظام سرمایه داری در زمینه جهانی شدن چه درس هایی می آموزیم و این که آیا مرزهای ملی در نتیجه فرآیند جهانی شدن کمرنگ خواهد شد و آیا حاکمیت ملی در جهانی شدن مورد سوال قرار می گیرد؟ و بالاخره این که آیا فقر جهانی به تبع فرآیند جهانی شدن کاهش یافته یا افزایش؟

نکته بعدی که باید به آن بپردازیم تعریف جهانی شدن است. جنبه های متعدد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهانی شدن به تعاریف گوناگون انجامیده است. ضمن این که اتفاق نظر بر روی یک تعریف جامع از جهانی شدن به وجود نیامده؛ تعاریف گوناگون هر کدام براساس رویکرد ویژه خود به تبیین این مفهوم پرداخته اند. وابسته تر شدن بخش های گوناگون جهان، فشردگی جهان، افزایش وابستگی و در هم تنیدگی جهان، ادغام همه جانبه اقتصادی و از این قبیل را می توانید در تعاریف جهانی شدن ملاحظه کنید.

پنج دسته تعریف کلی نیز از جهانی شدن موجود است. عده ای جهانی شدن را به مثابه بین المللی شدن می دانند. عده ای معتقدند فرآیند آزاد سازی اقتصاد و تجارت یا لیبرالیزاسیون فرآیند جهانی شدن را باعث شده، جهان شمولی، غربی سازی یا نوسازی بویژه در شکل آمریکایی شده آن و جهانی شدن به مثابه از بین بردن مرزهای جغرافیایی یا گسترش فرآیند منطقه ای دسته بندی های کلی تعاریف هستند.

آقای "اوما" چهار عنصر کلیدی را برای اقتصاد "جهانی شدن" مطرح می کند. یکی بحث سرمایه گذاری است که شما می دانید امروز در دنیا بحث مبادلاتی که در قالب نقل و انتقالات سرمایه ای صورت می گیرد رقم سرسام آوری است. عنصر دیگر صنعت است که از سوی شرکت های چند ملیتی شکل می یابد که در جست وجوی مکان های برخوردار از منابع غنی و بازارهای وسیع هستند. مورد بعد فناوری اطلاعات است که دست بازیگران عرصه بین المللی را برای سازماندهی تولید جهانی باز می گذارد و عنصر چهارم مصرف کنندگان هستند که در پی ارزان ترین و بهترین محصولات هستند.
"تونی فیتز پتریک" معتقد است که جهانی شدن را می توان در 4 گروه طبقه بندی کرد. یکی حامیان هستند که جهانی شدن را ضروری و هم مطلوب یا غایت تاریخ می دانند. این ها گروهی هستند که سرمایه داری لیبرال دموکراتیک را به عنوان معیار غالب پذیرفته اند. گروه دوم شکاکان هستند که جهانی شدن را به عنوان واقعیتی غیر قابل انکار قبول دارند ولی تنها از برخی وجوه آن استقبال می کنند. گروه سوم منکران که جهانی شدن را پدیده ای جدید نمی دانند. و بالاخره گروه چهارم معترضان هستند که جهانی شدن را توهمی رایج برای احیا یا ازدیاد سلطه و سود در نظام سرمایه داری می دانند که بیش تر از گذشته علیه فقر و محرومان عمل می کنند. خاستگاه جهانی شدن یکی پیشرفت های تکنولوژیکی است. گفته می شود مجموعه اختراعات و اکتشافات بشر تا سال 1950 کمتر از سال های بعد از آن تا امروز است. دوم بحث آزاد سازی تجارت و سایر اشکال آزاد سازی اقتصاد است. تغییرات به وجود آمده در نهادها، توافق ایدئولوژیک و اجماع عقاید جهانی به وجود آمده در مورد مطلوبیت اقتصاد بازار و سیستم تجارت آزاد و بالاخره ترکیبی از تحولات فرهنگی به همراه گرایشی به سوی رسانه ها، هنرها و فرهنگ عمومی در هم آمیخته و جهانی شده است.

پدیده جهانی شدن مثل هر امر دیگری در دنیا یک سری موافق و مخالف دارد. موافقان معتقدند که رقابت و وسیع شدن بازارها می تواند به تخصصی شدن تقسیم کار بینجامد و این به نفع همه است. به طور بالقوه این رقابت کاهش هزینه ها و قیمت ها را در پی داشته و موجب رشد اقتصادی مداوم می شود. منافع ناشی از تجارت که هر دو طرف می توانند در آن سود داشته باشند، از دیگر دلایل موافقان است. همچنین فرصت های گسترده ای که جهانی شدن برای توسعه در اختیار گذاشته و بالاخره این که جهانی شدن می تواند افزایش بهره وری، کارایی و عقلانی شدن تولید در سطح جهانی، انتقال تکنولوژی و فشارهای رقابتی برای نوآوری را در سطح جهان به وجود بیاورد.

مخالفان جهانی هم دلایلی دارند. اولا معتقدند که جهانی شدن تاکنون فقط به نفع کشورهای ثروتمند بوده و شکاف بین کشورهای فقیر و غنی در اثر جهانی شدن افزایش پیدا کرده است. مشکل دیگر جهانی شدن که امکان خارج شدن کنترل اقتصادهای ملی از دولت ها به شرکت های جهانی یا چند ملیتی است،از دیگر دلایل مخالفت هاست. امروزه وجود شرکت های چند ملیتی باعث شده است که حتی سیستم های سیاسی کشورها تحت الشعاع قرار گرفته است. بحث خسارت های جهانی شدن مثل بیکاری در اقتصاد صنعتی از دیگر معضلات جهانی شدن است. تصور ما این است که جهانی شدن فقط در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه مخالفانی دارد. اما در اجتماعاتی که در اطراف سازمان تجارت جهانی برگزار می شود می بینیم که خیلی از کارگرها در کشورهای صنعتی هم مخالفانی آن هستند. دلیل دیگر مخالفان این است که جهانی شدن رفاه اجتماعی برخی جوامع را به خطر می اندازد. نابرابری در توزیع درآمد میان کشورهای فقیر و ثروتمند بیشتر و حتی در درون کشورها بیشتر شده است. آماری هست که نشان می دهد سهم فقیرترین جمعیت دنیا از درآمد جهانی از 3/2 درصد به 4/1 درصد در طول 10 سال گذشته کاهش یافته است. برعکس این نسبت در مورد ثروتمندان از 70 درصد به 85 درصد رسیده است.

جهانی شدن دارای سه رکن اساسی است:

1- تجارت جهانی: حجم تجارت جهانی طی 6 سال گذشته تا 50 درصد افزایش یافته است.

2- تولید جهانی: شرکت های چند ملیتی می توانند کارخانه های خود را در هر کشوری به راحتی راه اندازی کند.

3- اعتبار جهانی: وجه مالی، جریان آزاد سرمایه، به صورت اعتبار در سراسر جهان صورت می پذیرد و سبب می شود که معاملات تجاری دنیا با فشار دادن یک دکمه ماوس رایانه تحقق پذیرد.

فرآیند جهانی شدن فراگیر است. اما خیلی ها معتقدند بارزترین مصداق ها و نمودهای این فرآیند به حوزه اقتصاد اختصاص دارد. بسیاری از اقتصاددانان قرن نوزدهم را شروع تازه توسعه جهانی شدن می دانند. در این قرن تجارت بین المللی و جریان های سرمایه به شدت افزایش یافت و اقتصاد صنعتی به طور بی سابقه ای گسترش پیدا کرد. ولی خیلی ها معتقدند که به طور جدی از دهه 1990 بحث جهانی شدن اقتصاد مطرح شده است.

برخی از اندیشمندان از جمله رابرتسون بر این باورند که با افزایش همگرایی اقتصادی در عرصه جهانی و ظهور نظام اجتماعی، اقتصادی سرمایه داری از شتاب و سرعت فزاینده ای برخوردار شد. پیشرفت های عظیم در حوزه فناوری و اطلاعات به تدریج همگرایی اقتصادهای ملی و محلی را با اقتصاد جهانی تسهیل ساخت و بسیاری از فعالیت های اقتصادی به شبکه اقتصاد جهانی اتصال یافتند. حجم مبادلات در بازار جهانی از رقم متوسط 15 میلیارد دلار روزانه به رقم متوسط 900 میلیارد دلار روزانه در سال 1992 و رقم 1000 میلیارد دلار روزانه در سال 2001 رسید. موجودی سرمایه گذاری های اجتماعی مستقیم خارجی وارد شده به کشورها از 802 میلیارد دلار در سال 1892 به 7/1 تریلیون دلار در سال 2002 رسید. امروز حدود 65 هزار شرکت فرا ملیتی در جهان وجود دارند که تعداد شرکت های تابعه آنها به 850 هزار شرکت می رسد. در سال 2002 این شرکت های تابعه در حدود 53 میلیون نفر را در جهان در استخدام خود داشتند. فروش این شرکت های تابعه 17/7 تریلیون دلار یعنی بیش از دو برابر صادرات جهان در سال 2002 است.

فرآیند جهانی شدن در کشورهای مختلف طبیعتا آثار مختلفی را به دنبال دارد. در مقابل کسانی که معتقدند جهانی شدن به ضرر کشورهای در حال توسعه بوده، نمونه هایی هم وجود دارد که در آن بحث جهانی شدن به نفع کشورهای در حال توسعه بوده است. آسیای در حال توسعه (آسیای شرقی و جنوب شرقی) تنها منطقه ای است که به رشد فزآینده ای در تولید داخلی در دوره جهانی شدن دست پیدا کرده است. شرق و جنوب شرقی آسیا در دهه 1980 رشد تولید معادل 7/6% در سال را تجربه کرده و در نیمه اول دهه 1990 رشد غیر قابل باور 3/10% در سال را داشتند.

در مقابل بسیاری از کشورهای در حال توسعه با استفاده از سیاست های برون نگر نه تنها موفق به کسب نتایج مطلوب نشدند بلکه به حاشیه اقتصاد جهانی رانده شدند. در این میان می توان به کشورهای آفریقایی و برخی کشورهای آمریکایی لاتین اشاره کرد. چون بیشتر کشورهای مسلمان در شمار کشورهای در حال توسعه اند، فرآیند جهانی شدن در آنها شبیه این کشورهاست. جهانی شدن با ایجاد تزلزل در پاره ای از مسئولیت های دولت و محدود ساختن اختیارات آن عملا باعث ایجاد گسست میان دولت و ملت در جوامع اسلامی و تضعیف حاکمیت ملی در این کشورها می شود که همین مساله می تواند برای برخی از دولت های اسلامی بحران آفرین باشد. کشورهای اسلامی مراوده چندانی با یکدیگر ندارند. آمار نشان می دهد تنها 8% از تجارت بین المللی در اختیار کشورهای اسلامی است و تنها 10% از مبادلات بازرگانی این کشورها با همسایگان مسلمانشان است و نود درصد بقیه با دیگر کشورها صورت گرفته است.

در یک جمع بندی خلاصه، می توانیم بگوییم که جهانی شدن در پیوند با مسائل فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، سیاسی و اجتماعی است. اما مهم ترین بعد جهانی شدن بعد اقتصاد آن است. جهانی شدن اقتصاد می تواند به عنوان فرصتی بی نظیری قلمداد شود که دولت ها با بازسازی اقتصاد خود به افزایش درآمد سالانه ملی و افزایش رفاه مردم بپردازند.
جهانی شدن در ابعاد مختلف تاثیرات قابل توجهی را بر تمامی اقتصادهای ملی گذاشته است. همچنین اشتغال نیروی کار و سایر نهادهای فرآیند تولید را نیز تحت تاثیر قرار داده است. علاوه بر این سرمایه را (نیز اهم از سرمایه انسانی و هم سرمایه فیزیکی) دستخوش تغییرات کرده است. این پدیده فناوری را تحت تاثیر قرار داده و انتقال تکنولوژی از کشور مبدا به سایر کشورها را امکان پذیر می سازد. همچنین اثرات چشمگیری را بر کارایی، بهره وری و رقابتی کردن بازارها دارد.

در مقابل این نکات مثبت بعضی از نظریه پردازان معتقدند جهانی شدن، روندی نابرابر و نامتوازن است و بیشترین منفعت آن به کشورهای توسعه یافته جهان تعلق می گیرد. با این حال کشورهای جهانی شده از میان کشورهای در حال توسعه توانسته اند با تطبیق شرایط اقتصادی و اجتماعی، خود را از مزایای جهانی شدن برخوردار کنند.

برای جهانی شدن پنج خواستگاه قابل تعریف است. پیشرفت تکنولوژی، آزادسازی تجاری، تغییرات نهادها و ساختارها، توافق ایدئولوژیک و اجماع عقاید جهانی و تحولات فرهنگی. در سال های اخیر رقابت در صحنه جهانی به مراتب تشدید شده و نرخ رشد تجارت جهانی دوبرابر نرخ رشد اقتصادی آن بوده است.

جهانی شدن به منزله جهانی شدن فرآیندتولید کالا، فرصت تاریخی کشورهای پیرامونی برای تکمیل فرآیند صنعتی شدن است. کشورهای صنعتی در حال بهره گیری از این فرصت هستند و برای مثال سهم محصولات صنعتی را در کل صادرات خود از 7/6 درصد در سال 1985 به 8/26 درصد در سال 1995 رسانده اند. در کشورهای توسعه یافته در دوره مذکور این رقم از 8/27 درصد به 5/54 درصد رسیده است.

در پایان بحث به چند راهبرد می پردازیم. از لحاظ زیربنایی، ایجاد شبکه های نوین ارتباطی به منزله زیربنای عنصر اطلاعات و حضور سرمایه و فناوری خارجی باید در دستور کار باشد تا با فشردگی زمان و مکان، امکان همسانی فناوری و هنرمانی تولید کالا در کشورهای اسلامی با جهان فراهم آید. کشورهای اسلامی به عنوان کشورهای در حال توسعه چه بازیگر باشند و چه تماشاگر از جهانی شدن تاثیر خواهند پذیرفت. بنابراین داشتن استراتژی و برنامه مناسب از روش های علمی برای ورود به اقتصاد جهانی الزامی است تا این که از تبعات منفی جهانی شدن اقتصاد کاسته شود.

اقتصادهای ملی به منظور مواجهه با چالش های اقتصاد جهانی و برای جلوگیری از عقب ماندگی در عرصه رقابت جهانی، ناگریز از بازسازی فوری هستند و به همین دلیل باید به مزیت های نسبی خود اهمیت بدهند. جهانی شدن ایجاب می کند که کشورهای اسلامی تلاش های همکاری جویانه ای داشته باشند. ضروری است که نهادهای قدیم اصلاح شده یا نهادهای جدید ایجاد شوند که توانایی مقابله با چالش های اقتصادی نظیر مشکلات توزیعی و آسیب پذیری متقابل از جهانی شدن و منابع و مکانیسم های قابل توجهی نظیر اقتدار و توان تصمیم گیری فراملی به همراه شفافیت و پاسخگویی مناسب در اختیار داشته باشند.

کشورهاس اسلامی می توانند با شفاف کردن سیاست های اقتصادی، ایجاد فضای مناسب برای فعالیت تولید کنندگان، ایجاد سازگاری بین سیاست های کلان اقتصادی و هماهنگ سازی این سیاست ها با سیاست های بین المللی، ایجاد زیرساخت های لازم برای تکنولوژی، توجه کافی به بومی کردن تکنولوژی و اتخاذ یک استراتژی بلند مدت برای توسعه خود را برای رویارویی با چالش های جهانی شدن اقتصادی مهیا سازند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین