در حالی که نزدیک به سه ماه از آخرین دور مذاکرات احیای برجام در شهر وین می گذرد، در روزهای پیشین حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه جدید جمهوری اسلامی طی سخنانی اظهار کرده دولت تازه برآمده ابراهیم رئیسی برای پیوستن مجدد به مذاکرات نیاز به فرصتی دو الی سه ماهه دارد. اظهاراتی که با واکنش طرف های غربی در مذاکرات مواجه شده و خواستار آغاز هر چه سریعتر گفتگوها شده اند.
مارک فیتزپاتریک، دیپلمات سابق و تحلیلگر سرشناس مسائل بین المللی با انتشار یادداشتی با عنوان «هفتهها پس از برگزاری انتخابات، تهران برای بازگشت به مذاکرات هستهای فرصت داشت» در پایگاه تحلیلی رسپانسیبل استیتکرفت، مدعی شده این تاکتیک نوعی وقت کشی از سوی تهران برای دست یافتن به اهرم فشار بیشتری در طی مذاکرات است. با این حال، به زعم او این تاکتیک نوعی خطای محاسباتی است که در نهایت می تواند نتایج ناگواری به همراه داشته باشد.
خطای محاسباتی
در شرایطی که بیش از ده هفته از وقفه در مذاکرات برای احیای توافق هستهای ایران میگذرد، تهران اعلام کرده نیاز به ده هفته دیگر دارد تا برای از سرگیری مجدد گفتوگوها آماده شود. اما این یک اشتباه خواهد بود. وقفه بیشتر به امید افزایش اهرم فشار از سوی ایران، ممکن است اثر معکوسی داشته و از ارزشهای قابل انتظار برای احیای توافق بکاهد.
منصفانه و طبیعی به نظر میرسد که ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور جدید منتخب که در 5 اگوست سوگند یاد کرده، برای ارزیابی موقعیت ایران در مذاکرات نیازمند زمان است. همانطور که جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده هم چند هفته طول کشید تا برای اجرای تعهد انتخاباتی خود در راستای احیای برجام تلاشهایش را کلید بزند. اما از دست رفتن این دوره ارزشمند باعث شد که ایرانیان از همان ابتدای تصدی مقامش نسبت به اهداف او بیاعتماد شوند.
دلایل رفتار محتاطانه بایدن
بایدن دلایل بوروکراتیک مهمی پیرامون رفتار محتاطانه درباره آغاز سیاست جنجالبرانگیز در مورد ایران داشت، چرا که در آن زمان برخی از دموکراتهای کلیدی -از جمله سناتور باب منندز، رئیس کمیته روابط خارجی سنا- در این مورد مردد بودند.
در حالی که طیف ترقیخواه دموکراتها انتظار داشت بایدن سریعا و بدون هیچ قیدوشرطی به توافق برسد، حتی سناتور دموکرات هم شهری خودِ بایدن، کریس کونز هم معتقد بود تنها در صورت محدود کردن برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای تهران، از بازگشت به توافق هستهای حمایت میکند.
در عین حال بایدن نیاز به تایید نامزدهای پستهای کلیدی توسط سنا داشت. وندی شرمن به دلیل نقش کلیدیاش در مذاکرات توافق هستهای سال 2015، تا 13 آوریل (با رای نزدیک 56 به 42) به عنوان معاون وزیر امور خارجه تایید نمیشد. دو هفته بعد، کالین کال تنها با رای کاملا هریس، معاون رئیسجمهور، و پس از تساوی رای موافقین و مخالفین در سنا توانست به مقام معاون سیاسی وزیر دفاع برسد. تمام جمهوریخواهان به دلیل حمایت کال از برجام با نامزدی او مخالفت میکردند.
رویگردانی اولیه از مذاکره
چهار هفته پس از مراسم تحلیف بایدن، در روز در 18 فوریه، وزارت امور خارجه اعلام کرد که آماده آغاز مجدد مذاکرات با طرفهای حاضر در برجام است. در این زمان، ایران مذاکرات را به تأخیر انداخت و در 27 فوریه اعلام کرد اکنون زمان مناسبی برای برگزاری نشستی غیررسمی در مورد توافق -که توسط جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد شده بود- نیست. سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران افزود که نیازی به مذاکره وجود ندارد. جواد ظریف، وزیر امور خارجه در 17 مارس گفت ضرورتی برای دیدار نیست، چرا که «چیزی برای گفتگو وجود ندارد». موضع ایران این بود که در ابتدا ایالات متحده باید روند خروج دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از توافق را معکوس کرده و تحریمهای وضع شده علیه جمهوری اسلامی را لغو کند.
اگرچه واشنگتن نسبت به لغو تحریمهای مغایر با برجام تمایل داشت، اما جزئیات زیادی از جمله دامنه، ترتیب و شرط لازم باید مورد بررسی قرار میگرفت. هنگامی که ایران از حضور در اتاق مذاکرهای که مقامات آمریکایی در آن حضور داشتند خودداری کرد، واشینگتن اعلام کرد در «هر قالبی که دولت ایران با آن راحت است» مذاکره را آغاز خواهد کرد.
اهمیت درک علل تاخیر در روند دیپلماسی
درک دلایل تأخیر در آغاز مذاکرات دیپلماتیک حائز اهمیت است. بایدن برای به دست آوردن اهرم بیشتر در برابر ایران آغاز مذاکرات را به تأخیر نیانداخت. او برای خنثی کردن تحرکات مخالفینش با تأخیر روند مورد نیاز را آغاز کرد. برعکس، دولت جدید ایران از مزیت همفکران محافظهکارش در تمامی ارکان قدرت برخوردار است و تاخیر کنونی عمدی به نظر میرسد.
در حالی که به طور فزایندهای ناامیدی حاکم میشود، طرفین مذاکره نسبت به منافع حاصل از توافق مشکوکترمیشوند. قابل قبول است که ترکیب دولت در ایران تغییر کرده و منطقی است که نیاز به اندکی زمان وجود دارد. اما حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه از نیاز دو تا سه ماهه برای «هماهنگی و برنامهریزی» پس از گذشت دو ماه و نیم از زمان برگزاری انتخابات است.
اگر بخواهیم دو طرفه نگاه کنیم، بایدن چهار هفته پس از مراسم تحلیف آماده مذاکره بود. همین چهار هفته از روی کار آمدن رئیسی گذشته است. بیش از این زمان به هدر میرود.
تاکتیک بی ثمر؟
در اول سپتامبر، امواجمدیا به نقل از یکی از مقامات ایرانی که نامش فاش نشده ادعا کرد که تا از سرگیری مجدد مذاکرات در وین فاصله زیادی نداریم. به نظر میرسد ارسال این سیگنال، تاکتیکی برای جلوگیری از محکومیت ایران توسط شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در جلسه 13 تا 17 سپتامبر بود. ممکن است این ترفند در این مورد جواب بدهد، اما برای بازگشت به میز مذاکره جهت رفع نگرانیهای فزاینده در مورد اهداف هستهای ایران، کافی نخواهد بود. هر دو طرف، طبق بیانیه جواد ظریف، باید مصالحه کنند تا برجام به مسیر اصلی خود بازگردد.
گزارش جدید آژانس حاکی از محاسبات جدیدی در مورد فاصله ایران با نقطه گریز هستهای است. در ژوئن، موسسه علوم و امنیت بینالمللی زمان گریز را 2 تا 3 ماه تخمین زده بود. این شبیه به زمان شکست قبل از مذاکرات درباره برجام بود که در سال 2013 به طور جدی آغاز شد. در آن مذاکرات، واشینگتن و دیگر اعضا به هدف خود برای افزایش شکست به یک سال رسیدند؛ هدفی که اکنون امیدوارند آن را بازگردانند.
سرخوردگی از دستیابی به هدف مشترک
طبق مفروضات و نحوه انجام محاسبات، با توجه به دانش ایران در زمینه راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته و تولید فلز اورانیوم و اورانیوم غنی شده تا 60 درصد، ممکن است دیگر بازگشت به زمان شکست یک ساله امکانپذیر نباشد.
فاصله دوازده ماهه یک بازه زمانی دلخواه است و در مورد آن توافق وجود دارد. در راستای اهداف عدم اشاعه سلاحهای هستهای، تفاوت معناداری میان 12 ماه و مثلاً 11 ماه وجود ندارد. در صورتی که دولتها از بابت آگاهی در مورد وضعیت برنامه هستهای ایران اطمینان داشته باشند، زمان گریز شش ماهه معیار منطقی خواهد بود.
با این حال، مسئله تنها «گریز» نیست؛ [از نظر غرب] مسئله زیرآبی رفتن است. گریز بر اساس ظرفیت امکانات مورد بازرسی محاسبه میشود و بنابراین به راحتی قابل تشخیص است. اما زیرآبی رفتن به معنای استفاده از امکانات و تاسیسات مخفی در پیشبرد برنامه هستهای است. [به باور دولتهای غربی] قابل انتظار است که کشوری با احساس مخاطرات نظامی ممکن است چه راهی را در پیش گیرد. بنابراین، مهمتر از زمان گریز، توانایی تشخیص زیرآبی رفتن است. [از نگاه این دولت ها] علاوه بر اعلام گزارشهای دولتی، بازرسیهای آژانس بین المللی انرژی اتمی باید تا حد ممکن شدید باشند.
[از نگاه غربیها] نگران کننده است که ایران علاوه بر فراتر رفتن از محدودیتهای غنیسازی مصرح در برجام، از پذیرش راستیآزماییهای اضافی مصرح در توافق نیز خودداری کرده است. اگرچه ایران همچنان به بازرسان آژانس اجازه میدهد که طبق توافقنامه پادمان عادی خود عمل کنند، اما دیگر [منطبق بر پروتکل الحاقی] فراتر از این نمی رود. به عنوان مثال، برجام به بازرسان حق نظارت بر تولید قطعات سانتریفیوژ را میدهد. دوربینهای نظارتی آژانس خاموش نشدهاند، اما آژانس از 23 فوریه از دسترسی به آنها، از جمله برای بازبینی فیلم و تعویض باتریها، محروم است. بدون چنین دسترسیهایی، بازرسان نمیتوانند دریابند که آیا سانتریفیوژها جابجا شده و مثلاً در تاسیسات مخفی مورد استفاده قرار گرفتهاند.
بازگرداندن نظارتهای آژانس از مهمترین انگیزههای احیای برجام برای کشورهای ذیربط است. هنوز برای آنکه تصور کنیم دیپلماسی به آخر خط رسیده زود است. اما تاخیر ایران به تدریج ممکن است ماجرا را به سمت و سوی خطرناکی سوق دهد.
بایدن در دیدار خود با نفتالی بنت، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در 27 آگوست، گفت در حالی که ایالات متحده دیپلماسی را در اولویت قرار میدهد، متعهد است که ایران هرگز به سلاح هسته ای دست پیدا نکند و در صورت عدم موفقیت، به سایر گزینهها روی خواهد آورد. او به زبان عبری دستوپا شکستهای افزود: «گزینه نظامی هم روی میز است». سخنان نوعی ایجاد اطمینان خاطر به اسرائیل برای احتیاط در برابر ایران تلقی شد.
البته آنها همچنین اظهار کردند که ممکن است دیپلماسی واقعاً شکست بخورد. بنت از استراتژی اسرائیل در برخورد با ایران با عنوان "مرگ با هزار ضربه» سخن گفت. این احتمالاً به معنی تشدید انواع خرابکاری، ترور، عملیات اطلاعاتی و عملیات نظامی اسرائیل است، اما تضمینی برای موفقیت پایدار در محدود کردن ساخت هسته ای ایران ندارد. برجام در جلوگیری از پیشرفت در برنامه هستهای ایران عملکرد بهتری داشت- مسالمتآمیز و بدون نقض حاکمیت ایران. در صورت احیای آن، از همه گزینهها بهتر خواهد بود.