اینها جملاتی است که ممکن است هر مادری به فرزندی که یکسالگی را پشت سر گذاشته بزند. تا یکسالگی معمولاً کودک وابستهتر است. نمیتواند به تنهایی راه برود و به پدر و مادر متکی است، ولی وقتی یکسالگی را پشت سر میگذارد دیگر کمکم این جرئت را پیدا میکند که خودش به تنهایی راه برود و مستقل باشد. حالا این پدر و مادر هستند که باید از این مرحله زندگی کودک هم با همه چالشهایش با موفقیت و آگاهی عبور کنند تا شاهد رشد و شکوفایی هرچه بهتر کودکشان باشند.
یکسالگی، نقطه عطف خودکفایی کودک
وقتی کودک یکساله میشود کمکم دستهای پدر و مادر را که برای تاتیتاتی کردن همراهیاش میکردند رها میکند و وقتی احساس کرد بدون کمکی هم میتواند راه برود کنجکاویها و سرک کشیدنش به جاهای مختلف خانه شروع میشود. معمولاً روزهای اولی که کودک به تنهایی راه میرود پدر و مادر بسیار شاد و خوشحالند و از اینکه کودکشان تا حدی مستقل شده ذوق زده هستند ولی کمی که میگذرد و کنجکاویهای کودک شروع میشود ممکن است کمکم امر ونهیهایشان شروع شود و از اینکه کودک به همه جا سرک میکشد و همه جا را به هم میریزد کلافه شوند و رفتار نادرستی داشته باشند.
دکتر محسن منطقی فوق تخصص روانشناسی کودک در اینباره میگوید: «یکسالگی نقطه عطف خودکفایی کودک است. کودکی که تاکنون نیاز داشت او را بغل کنند و جایی ببرند و همیشه دستهایش به سمت پدر و مادرش دراز بود که او را با خود ببرند دیگر نیازی به کسی ندارد و حتی با اشاره یا کلمه کلمه میگوید جلوی من را نگیرید تا همه جا بروم، همه چیز را کشف کنم، همه چیز را تجربه کنم، یاد بگیرم و بفهمم. درست است که کودک در این سن خطر را نمیشناسد، مفهوم بلندی و ارتفاع و خطر سقوط را نمیداند ولی پدر و مادر باید آگاهانه او را از خطر دور کنند نه با امر و نهی! کودک دوست دارد از یکسالگی به بعد از میز و مبل بالا برود، کشوها را بگردد، در یخچال را باز کند و احیاناً ماست و سس را بردارد و وقتی خوب به دستهای کوچکش آغشته کرد طعمش را امتحان کند، در یکسالگی همه چیز برایش تازگی دارد. دوست دارد خودش همه چیز را کشف و نسبت به آنها آگاهی پیدا کند. حالا گاهی پدرو و مادر این حس کنجکاوی کودک را با رفتار اشتباه و امر ونهی کردن سرکوب میکنند در صورتی که بهترین رفتار این است که پدر و مادر مدام حواسشان به کودک باشد. یعنی وقتی کودک راه میرود پشت سرش راه بروند و اجازه دهند او جلوتر برود، اجازه دهند کودک همه جا برود، به همه وسایل خانه دست بزند، وسایل را بررسی و امتحان کند و فقط حواسشان باشد که کار خطرناکی انجام ندهد. اشتباهترین نوع رفتار پدر و مادر در این مورد این است که دائم به کودک بگویند که نه! اینجا نرو! این کار را نکن! اینجا ننشین و این رفتار را انجام نده. یکی از رفتارهای کودک بعد از یکسالگی این است که دوست دارد خودش سر سفره بنشیند و خودش غذا بخورد و به خاطر اینکه هنوز تسلط کافی برای گرفتن قاشق ندارد ممکن است غذایش را روی لباس یا میز یا احیاناً فرش بریزد، گاهی مادر به خاطر اینکه این اتفاقات نیفتد ترجیح میدهد خودش غذا را در دهان کودک بگذارد که این موضوع باعث میشود کودک تا سن بالاتر هم منتظر بماند که مادر غذا را قاشق قاشق در دهانش بگذارد و یکجور وابستگی نادرست بین کودک و مادر ایجاد میشود! مادر باید بداند که اگر کودک ماست را روی لباسش ریخت یا دستهای ماستیاش را به صورتش زد اسمش گندکاری یا کثیف کاری نیست برعکس اسمش کسب تجربه از راه کنجکاوی کودک است که سلامت ذهنی و روحی کودک را اثبات میکند.»
تا ۲ سال مادر در خدمت کودک!
مادر میخواهد با تلفن صحبت کند، میخواهد غذا درست کند، میخواهد خانه را مرتب کند و به کارهایش برسد ولی کودک دوست دارد مادر دائم با او بازی کند که چنین چیزی میسر نیست و، چون مادر نمیتواند این خواسته کودک را برآورده کند احساس کلافگی میکند و گاهی عذاب وجدان میگیرد که شاید در حق کودکش کوتاهی کرده است. این فوق تخصص روانشناسی کودک در این مورد اینگونه توضیح میدهد: «دو سال اول زندگی کودک دو سال خیلی دشواری برای پدر و مادر و به ویژه مادر به حساب میآید. ما روانشناسان اصطلاحی داریم که معمولاً به مراجعینمان توصیه میکنیم، ما میگوییم از بدو تولد نوزاد تا دوسالگیاش همه در خدمت مادر، مادر در خدمت کودک! این یعنی کسی که میخواهد مادر شود بهتر است قبلش بداند که دو سال باید تقریباً وقف کودکش باشد و از طرف دیگر پدر کودک باید بداند که در این دو سال باید بیشتر از همیشه حواسش به همسرش و کم خوابیها و خستگیهایش باشد. اگر پدر بتواند همسرش را یاری و درک کند و در مسائل مربوط به کودک در کنارش باشد مادر میتواند با این همدلی بخشی از خستگیهایش را جبران کند و احساس بهتری داشته باشد. در کنار پدر و مادر هم اگر خانوادهها شرایطی دارند که میتوانند به مادر یاری برسانند بهتر است که در دو سال اول زندگی کودک بیشتر در کنارشان باشند تا مادر، هم بتواند بیشتر با کودکش وقت بگذراند و هم بتواند بیشتر استراحت کند. اما درباره نیاز کودک به بازی باید بگوییم که مفهوم بازی برای کودک بازی کردن نیست بلکه بازی برایش معنای زندگی است. بازی برای کودک تجربه است، یادگیری است، شادی و تفریح و خوشگذرانی است که از همین راه میتواند به مهارتهای حرکتی و قدرتی دست پیدا کند. ذهن کودک از طریق بازی پویا میشود و درک و تمرکزش بالاتر میرود و به طور کلی کودک با بازی از لحاظ روحی رشد میکند و به سرمایهاش افزوده میشود.»
کودک یک انسان کوچک نیست!
گاهی پدر و مادر یا حتی خانوادهها گمان میکنند که کودک یک انسان کوچک است در حالی که کودک یک انسان کوچک نیست، کودک کودک است و فقط گاهی کسی او را درک نمیکند، همه دوست دارند او خوب غذا بخورد، خوب بخوابد، زیاد سر و وصدا نکند، خودش با اسباب بازیهایش بازی کند و خیلی مزاحم بزرگترها نشود. در صورتی که، چون کودک یک انسان کوچک نیست و باید بچگی کند نمیتواند باب میل بزرگترها رفتار کند.
دکتر منطقی در اینباره میگوید: «اگر بخواهیم واقعیت را راجع به یک کودک به ویژه در سنین کمتر از پنج سال بگوییم؛ کودک موجودی است جستوجوگر با تمرکز کم و ریخت و پاش زیاد، موجودی که معمولاً در دو یا سه سال اول زندگیاش دست و پا گیر است و باید دائم در مرکز توجه باشد. حالا اگر این کودک شانس بیاورد و پدر و مادری داشته باشد که نسبت به او و رفتارهایش آگاهی دارند مانند غنچهای در گلخانهای مناسب به زیبایی و سلامت رشد میکند (منظور از رشد بیشتر از رشد جسمی رشد فکری و رفتاری است) و از نظر آگاهی و مهارت از همسن و سالهایش جلو میافتد، اما در مقابل اگر رفتارهای جستوجوگرانه کودک سرکوب شود سرخورده میشود و با عکس العملهایی که به رفتار والدین و بزرگترها نشان میدهد دوباره با واکنشهای منفی آنها مواجه میشود که در پی آن رفتارهای نامناسب کودک ادامهدار خواهد شد که این موضوع اصلاً به صلاح کودک و پدر و مادر نیست. پس بهترین روش این است که پدر و مادر از شروع یکسالگی تا دوسالگی کودک دائم با او همراه باشند و بعد از دوسالگی طی روز زمانهایی را فقط مخصوص بازی با کودک در نظر بگیرند، اینکه میگوییم فقط مخصوص کودک یعنی در آن زمانِ به خصوص نه خبری از موبایل باشد، نه کارهای خانه و نه حتی پاسخ به تلفن! مادر میتواند زمانی را که برای بازی با کودک در نظر میگیرد حتی به ۲۰ دقیقه محدود کند ولی در آن ۲۰ دقیقه باید فقط تمام توجهش به کودک و بازی با او باشد. اگر بخواهیم طبق برنامهای مناسب بازی با کودک را پیش ببریم میتوانیم سه یا چهار ۲۰ دقیقه در روز را به کودک اختصاص دهیم، حالا شاید سؤال پیش بیاید که چرا میگوییم سه یا چهار ۲۰ دقیقه در روز، چرا نمیگوییم یک ساعت یا یک ساعت و ربع در روز، باید بگوییم این یکی از ترفندهای زیرکانه بازی با کودک است؛ زمانی که شما یک ساعت مداوم با کودک بازی میکنید و بقیه روز را به کارهای خودتان میپردازید، تصور کودک این است که شما در کل روز تنها یکبار با او بازی کردهاید ولی وقتی همان یک ساعت را به چند بخش تقسیم میکنید و در آن زمانها تمام توجهتان معطوف کودک است او راضیتر است و تصورش این است که شما در کل روز با او بازی کردهاید.»
بازیهایی ساده ولی بسیار مفید!
شاید یکی از دلایل اینکه کودکان امروزی تمایل بیشتری به بازی با تبلت و گوشی و پلی استیشن پیدا کردهاند این باشد که والدین خودشان هم اینگونه بازیها را به بازیهای قدیمی ترجیح میدهند. گاهی والدین فراموش میکنند که خودشان در گذشته که تبلت و گوشی نبوده و بازیهای رایانهای تنوع بازیهای امروز را نداشته چه بازیهای سرگرم کننده و مفیدی انجام میدادهاند، اینکه میگوییم بازیهای مفید به این دلیل است که امروزه متخصصان کودک و پژوهشگران روانشناسی کودک به این نتیجه رسیدهاند که بازیهای قدیمی چه تأثیرات مفیدی بر سلامت جسم و روح و روان کودک میگذارد. روانشناسان و پژوهشگران تعدادی از این بازیهای ساده و در عین حال مفید را مورد بررسی قرار دادهاند و به نتایج جالبی دست پیدا کردهاند، برای مثال قایم باشک جستوجوگری کودک را تقویت میکند، لیلی کردن و با یک پا پریدن سیستم تعادلی مخچهای نخاعی را تقویت میکند، انداختن اشیایی مثل توپ یا هر بسته دیگری در سبد دقت کودک را بالا میبرد، دور خود چرخیدن با دستهای باز در جهتهای مختلف جلوی سرگیجهها را میگیرد و در بزرگسالی به سلامت کودک بسیار کمک میکند. به همین بازی آخر دقت کنید، بارها دیدهایم که وقتی کودکی دور خودش میچرخد به سرعت صدای پدر و مادر یا سایر بزرگترها در میآید که دور خودت نچرخ! و سریع به روشهای مختلف او را متوقف میکنند، درست است که سرگیجه گرفتن و افتادن کودک روی زمین و اینکه ممکن است سرش به جایی بخورد نگران کننده است ولی اگر فضایی مهیا شود که وسیله خطرناکی آنجا نباشد و خطری کودک را تهدید نکند چرخیدن کودک و حتی کمی سرگیجه موقتی نه تنها مضر نیست بلکه مفید هم هست البته باید دقت شود که در این بازی هم مثل تمام بازیها و تمامی رفتارهای کودک نباید افراط وجود داشته باشد!
کودکان مثل گل هستند!
برای پرورش یک گل باید نکات خاصی را رعایت کرد، باید به موقع به او آب داد، نور و گرمای محیط را تنظیم کرد تا گل خشک نشود، اگر یک جای کار بلنگد گیاه کمکم بیجان و بعد نابود میشود. همانطور که میدانیم هر گل برای سالم ماندن و طراوت بیشتر، شرایط نگهداری خاص خودش را دارد و نمیتوان همه گلها را با شرایطی مشابه هم پرورش داد. برای رشد و تربیت کودک هم باید آگاهی کسب کرد، کودکان هم مثل گلها با یکدیگر متفاوت هستند و هرکدامشان برای رشد و شکوفایی بهتر به شرایط مخصوص خودشان نیاز دارند که همه اینها با همدلی و همفکری و کسب آگاهی پدر و مادر میسر میشود. درست است که تربیت و پرورش کودک کمی دشوار به نظر میرسد ولی اگر پدر و مادر همدلی کنند و در کنار هم باشند و سعی کنند با مطالعه آگاهیشان را نسبت به کودک و رفتارهایش بالا ببرند میتوانند خیلی زود شاهد رشد و شکوفایی فرزندشان باشند و سعادتمندی کودک را تضمین کنند.