"ویوان یی" در نیویورک تایمز نوشت: امیر، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی بیرون از دانشگاه تهران نشسته و در مورد بازاریابی دیجیتال فکر میکند. اما نگران است که اینستاگرام هم مانند برنامههای دیگر محدود شود. او در نظر دارد یک شرکت راه اندازی کند، اما پیش بینی اش این است که تحریمهای آمریکا و تورم شدید راه او را ببندد.
در ادامه این مطلب آمده است: امیر گفت: هر بار که او سعی میکند برنامه ریزی کند و کسب و کاری راه بیندازد، این تلاش بی فایده به نظر میرسد. به گفتهی خودش، او از شرایط میترسید و میخواست بعد از فارغ التحصیلی ایران را ترک کند.
او گفت: من فردی ۲۴ ساله هستم و نمیتوانم تصور کنم که در ۴۵ سالگی زندگی خوبی داشته باشم. من نمیتوانم آینده خوبی را تصور کنم. هر روز به رفتن فکر میکنم. هر روز به این فکر میکنم که اگر کشورم را ترک کنم، سرنوشت خانواده ام چه میشود؟
این زندگی بسیاری از شهرنشینان تحصیل کرده در تهران، پایتخت ایران است که زمانی توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایالات متحده را یک روزنهی امید میدانستند.
اما سه سال پیش، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از این توافق کنار رفت و مجدداً تحریمهای اقتصادی شدیدی را وضع کرد و باعث شد که ایرانیان احساس کنند که از جانب آمریکاییها آسیب دیده اند و زیر نظر رئیس جمهور تازه منتخب خود در داخل کشور که با ارزشهای آنها مغایر است، منزوی شده اند.
پس از سالها تحریم، سوء مدیریت و همه گیری [کرونا]، به راحتی میتوان مشکلات اقتصادی بی شمار ایران را ذکر کرد. از سال ۲۰۱۸، بسیاری از قیمتها بیش از دو برابر شده است، سطح زندگی مردم کاهش یافته و فقر به ویژه در بین ایرانیان روستایی گسترش یافته است. به نظر میرسد، همه به جز ثروتمندان شرایط شان بدتر شده است.
در این میان طبقهی متوسط نیز آسیب دیده اند. به طوری که میتوان شاهد عجله آنها برای ترک کشور پس از فارغ التحصیلی، تأخیر در ازدواج و کاهش نرخ فرزند آوری بود.
خانم صابری یکی از افرادی است که در سن ازدواج قرار دارد. او و خانواده اش باید سهم خود را از همه چیزهایی که زن و شوهر به آن نیاز دارند از جمله لوازم خانگی و لباسهای جدید بپردازند. خانواده داماد نیز باید یک سرویس طلا برای عروس تهیه میکنند. اما پس از اینکه واحد پول ایران یعنی ریال تنها در چند سال حدود ۷۰ درصد از ارزش خود را از دست داد، دیگر آنها نمیتوانند از عهدهی این مخارج برآیند.
نزول ارزش ریال دولت را مجبور کرد سال گذشته واحد جدیدی به نام تومان را معرفی کند تا چهار صفر از اسکناس را کاهش دهد. اما همه چیز از اجاره بها و قیمت پوشاک بر اساس دلار است، زیرا بیشتر مواد اولیه وارداتی است، بنابراین ایرانیان پول بسیار بیشتری را صرف به دست آوردن چیزهای بسیاری کمتری میکنند.
بر اساس تجزیه و تحلیل جواد صالحی اصفهانی، اقتصاددان موسسهی پلی تکنیک ویرجینیا، درصد ایرانیان با درآمد کمتر از ۶۰/۵ دلار در مقایسه با کمتر از ۱۰ درصد در دهه قبل به ۱۳ درصد رسیده است. در مناطق روستایی، جایی که حدود یک چهارم مردم در فقر زندگی میکنند، شرایط بدتر است، به طوری که این شاخص در سال ۲۰۱۹، به ۲۲ درصد رسید.
طبقه متوسط ایران این فشار را به خوبی احساس کرده است. به طور مثال، تلفن هوشمند جدید آقای آریافر ۷۰ درصد دستمزد یک ماهش را به خود اختصاص داده است. او گفت: موفقیت و پیشرفت در ایران سخت است، بنابراین شاید ترک ایران و رفتن به کشوری دیگر، تنها انتخاب من باشد.
اما برای خانم صابری، خروج از ایران یک گزینه نبود. او گفت: این کشور، سرزمین من است. نمیتوانم تصور کنم که آن را ترک کنم. ما باید شرایط آن را بهتر کنیم، نه اینکه فرار کنیم. ایرانیان بین احساساتی همچون ایمان و یأس در نوسان هستند و به این فکر میکنند که چگونه از موقعیتی خارج از کنترل خود بهترین استفاده را ببرند.
در ماه جولای، مقامات ایرانی از راه حلی برای مقابله با بحران ازدواج در ایران رونمایی کردند و یک برنامه همسریابی که توسط دولت مجاز شده است را ارائه دادند. اما برای جوانان ایرانی که مقامات مایل هستند آنها تشکیل خانواده بدهند و فرزند آوری داشته باشند، شاید مشکل اصلی این نباشد که فردی را برای ازدواج پیدا کنند. مشکل اصلی مسائل اقتصادی و هزینههای ازدواج است. به طور مثال، با افزایش ۱۰ برابری قیمت طلا، بر اساس برآورد جواهرسازان، در چند سال گذشته، زوجهای بیشتری جواهرات بدلی میخرند. برخی نیز با مراسمی کوچک ازدواج میکنند، در حالی که برای ترک ایران، پول پس انداز میکنند. برخی هم ازدواج را به سالهای بعد از ۳۰ سالگی موکول کرده اند.
نرخ باروری در ایران از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۰ تقریباً ۳۰ درصد کاهش یافت. این امر دلایل مختلفی داشته است. افراد نگران بروز ناآرامیهای بیشتر، حتی جنگ هستند.... کسی نمیداند که آیا اقتصاد آنقدر قوی خواهد شد که بتواند زندگی خوبی را به کودکان هدیه دهد یا نه؟
زهرا نگارستان، ۳۵ ساله و میثم صالح ۳۸ ساله تا حدودی خوش شانس بودند. آنها شش ماه قبل از اعمال مجدد تحریمها توسط آقای ترامپ ازدواج کردند. بلافاصله پس از آن، همهی چیزهایی که آنها باید قبل از ازدواج میخریدند، دو برابر شد. خانم نگارستان گفت: آن زمان شرایط بد بود. ما فکر نمیکردیم اوضاع بدتر شود. این زوج میگویند که هر دو تمایل دارند بچه بیاورند، اما این کار را همچنان به تأخیر میاندازند.
آقای صالح میگوید: شما میتوانید نگاهی کاملا عینی به مسائل داشته باشید یا میتوانید از دریچهی ایمان به موضوع نگاه کنید و بگویید که خدا روزی بچه را میرساند. اما وقتی بچه بیاورید هر روز با واقعیت روبرو میشوید و باید هزینه هایش را بپردازید. خانم نگارستان میگوید که اگر بچه دار شوند و وضعیت کشور خراب شود، از کشور میروند. با این حال، واقعیت این است که ثروتمندان تهران هنوز میتوانند وسایل مورد نیاز خود را با قیمت مناسب از کالیفرنیا تهیه کنند و با اتومبیلهای مدل بالای خود در خیابانها ظاهر شوند.
وقتی حد و حدودی برای میزان درصد سود از طرف دولت مشخص نشه، میشه همین! مصرف کننده بدبخت دستش به هیچ جا بند نیست. طرف شاهی میکنه مثل یک ...!!!