آفتاب: آیا ما انسانهای شرمگینی هستیم؟ آیا خجالتی بودن از ویژگیهای ما شرقیهاست؟ «شرم» و «خجالت» از واژگانی هستند که در زندگی روزمره از آنها استفاده می کنیم. اما مفهوم آنها از دیدگاه جامعه شناختی چیست؟ شناخته نشدن این مفاهیم، باعث می شود که نتوانیم جامعه را نیز با توجه به داشتن یا نداشتن آنها بررسی کنیم. بنابراین، با تعریف این مفاهیم، می توانیم برخی از ویژگیهای جامعه را نیز بشناسیم.
آنچه در پی می آید، گفتگوی خبرنگار آفتاب است با حسن قاضی مرادی، نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران. از وی کتابهایی چون «در پیرامون خودمداری ایرانیان»، «استبداد در ایران»، «در ستایش شرم: جامعه شناسی حس شرم در ایران» و «تأملی بر عقب ماندگی» از سوی انتشارات اختران منتشر شده است.
آقای قاضی مرادی، معنای شرم چیست؟
برای تعریف شرم باید ببینیم آیا شرم در چارچوب فرهنگ سنتی قرار میدهیم و یا در حوزه فرهنگ نو یا مدرن این دو مفهوم متمایزاست.به نظر من در فرهنگ سنتیمان شرم را به سه مفهوم میشناختهایم: در فرهنگ دینی با مفهوم گناه، در فرهنگ عرفانی با مفهوم حیا و در فرهنگ عرفی با مفهوم خجلت و شرمساری. مهمتر از همه من بر این نکته تاکید دارم که وجه مشترک این نوع احساس شرم در این است که این عامل خارجی است که به سنجش کردار ما اقدام میکند و مبتنی بر قضاوتی که به ما میقبولاند ما را یا به احساس گناه یا حیا و یا خجلت و شرمساری سوق میدهد. اما در فرهنگ نوین شرم به گونهای تعریف میشود که خود فرد عامل درجه اول سنجش کردارهای خویش و قضاوت در مورد آنهاست. بر این اساس تعریف مارکس از شرم را مبنای بررسی خود قرار دادهام که میگوید: «شرم نوعی خشم به خویشتن است». در این تعریف این خود فرد است که کردارهایش را تحلیل میکند و اگر در آنها کمبودها یا ضعفها و یا بروز خصایص منفیاش را بیابد به خودش خشم میگیرد. این خشم به خود، یعنی شرم، باری این که انسان بکوشد خودش را تصحیح کند اساسی است .
شرم ذاتی است یا اکتسابی؟ اگر اکتسابی است انسانها آن را از کجا کسب میکنند؟
از نظر من، درحوزه بحثی که داریم، امر ذاتی همان امر غریزی است. اما انسان برعکس دیگر جانوران رده بالا زندگی غریزی گستردهای ندارد احساس شرم نیز جزء غرایض انسانی نیست. در فرهنگ سنتی هم این نظام اخلاق دینی یا عرفانی ویا عرفی است که معیارها و ارزشهایی را به انسانها میآموزانند و یا تجویز و القا میکنند که اگر انسان کرداری مخالف با آنها داشته باشد قاعدتاً باید احساس گناه یا شرمساری کند. در صورتی نیز که فرد خودش با هر نظام اخلاقی- اجتماعی که خودش انتخاب کرده باشد به قضاوت در مورد کردارهای خود اقدام کند مسلماً او هم آن نظام و هم قضاوت در مورد کردارهایش بر مبنای ارزشها ومعیارهای آن نظام را کسب کرده ست.
آیا شرمنده شدن از ویژگیهای ایرانیان است؟ آیا هنوز هم میتوان این حس را در ایرانیان یافت؟
اولاً اگر منظور دریافت نو از احساس شرم باشد فکر میکنم که از دوره تدارک انقلاب مشروطه که ما با فرهنگ و تمدن نوین آشنا شدیم به شناخت احساس شرم نیز نزدیک شدیم، بالطبع قایل نیستم که ایرانیان به طور غالب احساس شرم در معنای نو آن را میشناسند و به آن عمل میکنند. من معتقدم که ما چندان احساس شرم در معنای نوین آن را نمیشناسیم و بنابراین به آن عمل هم نمیکنیم.
ثانیاً اگر شرم را در همان مفاهیم سنتیاش در نظر بگیریم فکر میکنم که ما از چنان احساسهایی هم بسیار فاصله گرفتهایم و دیگر چندان پایبند به آن مفاهیم سنتی نیستیم. هر کدام از ما چه در مورد فرد خود و یا کسانی که میشناسیم میتوانیم درستی یا نادرستی چنین قضاوتی را محک بزنیم.
این که در شرایط کنونی ما با کمبود این حس در جامعه خودمان مواجهیم خیلی کم ایرانیهایی را پیدا میکنید که بگویند من مثلاً به علت این خصلت منفیام در این مورد برای خودم یا دیگران باعث مشکل یا آسیبی شدهام و یا این صنفها و ناآگاهی و ناراستیها را دارم و به همین علت احساس شرم میکنم. ما همه مشکلات یا آسیبهایی را که برای خود یا دیگران پیش میآوریم به گردن عوامل بیرون از خودمان میاندازیم ما از کوچک و بزرگ همیشه دنبال عناصر دشمنخویی میگردیم که ما را از هر چه حس شرم است خلاص کنند.
تاثیرات مثبت و منفی حس شرم در زندگی اجتماعی ایرانیان چیست؟
برای احساس شرم در معنای نو آن هیچ جنبه منفی نمیشناسم. هر چه جنبه منفی بتوان در نظر گرفت از فقدان آن است تجربه حس شرم در واقع این تجربه است که ما به خاطر خصایص منفی یا غیر اجتماعی خود، به خاطر ضعفها و کمبودها و نادانیهای خود که باعث میشوند رفتارهایی داشته باشیم که خودمان دیگران را آزار میدهند نسبت به خود خشم بگیرم. این خشم به خود سبب تعرض و ستیزهمان با آن خصایص منفی و صنفها و کمبودها و نادانیهایمان میشود. این کار به ما کمک میکند که خود را تصحیح کنیم و در نتیجه رشد بدهیم. چنین تجربهای سبب تصحیح روابط اجتماعی ما هم میشود. وقتی ما دچار آسیب یا رنجشی میشویم تجربه حس شرم سبب میشود که در درجه نخست به خودمان شک کنیم، خودمان را نقد کنیم. یعنی به کردارهایی که خودمان داشتهایم و در آن آسیب یا در بخش نقش داشتهایم بپردازیم نه این که خودمان را از هر کمبود و ناراستی مبرا بدانیم و از همان اول دنبال عواملی بیرون از خودمان بگردیم که عامل آن آسیب یا ربخش پیشآمده معرفی کنیم. واضح است که وقتی ما از نقد خودمان شروع کنیم روابط اجتماعیمان از خصلت انسانی یا عقلانیت انسانگرایانهای برخوردار میشوند.
نقش احساس شرم را در حل مسائل خانوادگی چگونه میبینید؟
اگر به تجربه احساس شرم این گونه نگاه کنیم آن را دو قسمت میکنیم که ماثر در حل بسیاری از مشکلاتی است که در روابط خانوادگی و اجتماعیمان پیش میآید. در درجه اول ناشی از فقدان چنین تجربهای است به این معنی که هر یک از ما از پذیرفتن نقش واقعیمان در این نوع مشکلات یا آسیبها در بخشها گریزانیم وبه هر ترتیب که شده میخواهیم دیگران را عامل این پیامدها در رابطههای اجتماعی و خانوادگی معرفی کنیم. حالا فرض کنید اگر ما نخواهیم از تجربه احساس شرم فرار کنیم، یعنی در مواجهه با این مشکلات آسیبها در بخشهای پیشآمده در زندگی فردی یا خانوادگی یا اجتماعیمان نخست به نقش خودمان بپردازیم و بر نقایص یا کثریها وخصلتهای منفیمان که در ایجاد آنها تاثیرات تاثیر داشتهاند انگشت بگذاریم و به خاطر آن به خودمان، نه دیگران، خشم بگیریم و به تصحیح خودمان بپردازیم این از تاچه حد در شناخت و حل و رفع این دسته مشکلات و آسیب در بخشها موثر است. به نظر من در مناسبات اجتماعی نو تجربه احساس شرم تجربهای اساسی و کلیدی است. چنین تجربهای است که در سطح اجتماعی میتواند انگیزههای کافی برای تلاش در جهت دگرگونیهای راستین اجتماعی را ایجاد کند.