از میانههای دولت دوم حسن روحانی و درحالیکه بخش قابلتوجهی از کرسیهای مجلس دهم در اختیار نیروهای اصلاحطلب بود، مشکلات مختلفی در فضای ایران شکل گرفت و باعث افزایش نارضایتیهای عمومیشد. در کنار این منتقدان معتقد بودند که اصلاحطلبان بهعنوان حامیان اصلی دولت و مجلس دهم نتوانستند وعدههای مطرحشده را پیگیری کنند. عدم پاسخدهی به مطالبات مردم و عذرخواهی نکردن باعث شد تا جایگاه اجتماعی این جریان سیاسی بهشدت افت کند و تأثیر خود را در انتخابات خرداد 1400 نشان داد. بعد از انتخابات فضای سردی بر احزاب اصلاحطلب حاکم شد. بسیاری از چهرههای این جریان کنار نشستهاند و فعالیت سازمانیافتهای از اصلاحطلبان دیده نمیشود. برخی از آنان گفتهاند که به توصیه سیدمحمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات بررسی و آسیبشناسی جریان اصلاحات را شروع کردهاند و آنچنانکه تبلیغ میشود بیکار نیستند ولی بههرحال تا کنون گزارش رسمی درباره فعالیت این چند ماه گذشته خود منتشر نکردهاند. بااینحال بهتازگی بین سعید حجاریان از مهمترین تئوریسینهای اصلاحات و همچنین مصطفی تاجزاده از فعالان سیاسی مشهور این جریان سیاسی یک مناظره مکتوب درباره نقشه راه آینده اصلاحطلبی شکلگرفته است. چند روز پیش نیز میان عباس عبدی از روزنامهنگاران اصلاحطلب و حمیدرضا جلایی پور هم مناظرهای مکتوب برگزار شد.
تاجزاده در میان انتقادات مختلف بدنه اجتماعی حامی اصلاحات و بخشی از سیاسیون این جریان در انتخابات ریاست جمهوری 1400 ثبتنام کرد. صلاحیت او تأیید نشد اما تا قبل از اعلام نتایج بررسی صلاحیتها او وعدههای مختلفی ازجمله بازگرداندن نظامیها به پادگانها را میداد. موضوعی که باعث شد مورد طعنه و کنایه بسیاری قرار بگیرد چراکه منتقدان معتقد بودند نظرات و وعدههای او رؤیایی است و با شرایط موجود همخوانی ندارد.
حالا او چندی پیش در واکنش به یک مقاله تحلیلی حجاریان نقدی به سخنان او وارد کرده و نوشت: «راه برای همه کنشگران تحولخواه با هر استراتژی سیاسی و انتخاباتی فعلاً بسته است و از هیچ اصلاح سیاسی خبری نیست. باوجوداین تردید ندارم که استمرار مشکلات مردم، شدت گرفتن اختلافات در حکومت یکدست، افزایش نارضایتیها و…، انسداد کنونی را زودتر ازآنچه حاکمیت تصور میکند با بنبست روبهرو خواهد کرد و دستیابی به یک مصالحه جدید ممکن خواهد شد. هنگام تلاقی و همافزایی مشکلات و اختلافات و نارضایتیها، حاکمیت چارهای جز بازگشت به مردم نخواهد داشت، اگر نخواهد ریسک انفجار بزرگ را به جان بخرد.»
استراتژی تاجزاده
او در ادامه استراتژی خود برای اصلاحات را اینگونه توضیح داده: «شایسته است در این فترت به تبیین و ترویج اصلاحات بنیادی بپردازیم تا در زمانی که حکومت یکدست اصولگرا با بنبست مواجه میشود، گزینهی قابل قبولی برای اکثریت شهروندان با گرایشهای مختلف وجود داشته باشد. در آن صورت دستیابی به قواعد عقلانی و عادلانه مشارکت و رقابت سیاسی ممکن میشود و شکلگیری توازن قوایی متناسب با پایگاه مردمی بازیگران در دسترس قرار میگیرد. از این فرصت استثنایی که یکدست شدن حکومت برای ایجاد تحولی کارساز فراهم آورده، باید بهره برد و با اتکا به حمایت افکار عمومی، اصلاحاتی را پیش برد که بتواند دو گسست قدرت-مسئولیت و حکومت-ملت را مهار کند، یعنی بر بحران مشروعیت سیاسی فائق آید.»
تاجزاده در بخش دیگری به تحلیل مفهوم اصلاحات پرداخته و گفته: «اصلاحات رهاییبخش از نظر من بازگشت به وعدههای نوفللوشاتو است که جمهور و جمهوریت در آن اصل بود و شأن و نقش و جایگاه دین و روحانیت و مرجعیت، نه حکومت بر مردم، بلکه نظارت بر حکومت و دفاع از حقوق مردم معرفی میشد. باید در آن جهت حرکت کنیم.»
پاسخ حجاریان
در واکنش به این اظهارات بهتازگی حجاریان در یادداشت مفصلی به تحلیل نظر خود پرداخته است. حجاریان نوشته: «نوشتار آقای تاجزاده، از یکسو به متنی راهبردی و تجویزمحور تنه میزند و تلاش دارد گرههای پیشروی اصلاحات ساختاری را بگشاید یا دستکم به آنها ارجاع دهد؛ اما از سوی دیگر، به حوزه مانیفستنویسی ورود میکند و سعی دارد نتایج اصلاحات ساختاری را بهصورت پلکانی بیان کند.»
او در ادامه اظهار کرده: «ایشان (تاجزاده) به میدان قانوناساسیگرایی ورود کرده است؛ زمینی که با توجه به شرایط کنونی آن را مناسب فعالیت سیاسی نمیبینم؛ اما چرا؟ قانوناساسیگرایی، در وضعیت کنونی، دو آسیب کوتاهمدت و بلندمدت در پی دارد. آسیب کوتاهمدت آن است که با توجه به ساخت فعلی قدرت هر نوع تغییری اولاً مستلزم «استجازه» است و ثانیاً نظام سیاسی هم تغییرات مطلوب خود را دارد. آیا گفتمان و نیروهایی که انتخابات با مشارکت حداقلی را تدارک دیدند و درباره همهچیز جز مشروعیت و کارآمدی تأمل کردند، نمیتوانند یک رفراندوم انقلابی را هم تدارک کنند؟ معالأسف میتوانند! آسیب بلندمدت آن است که تجربه شکستهای پیدرپی یا به عبارتی کوششهای نافرجام در حافظه سیاسی و روان جامعه نه بهمثابه تلاشِ منتهی به «امید» -که مدنظر تاجزاده است- بلکه بهعنوان منشأ استیصال شناخته میشود؛ وضعیتی که بیتفاوتی سیاسی و اجتماعی و نهایتاً انزواجویی نتیجه منطقی آن است. میخواهم نتیجه بگیرم در چنین شرایطی ما مجاز به هر نوع تجویزی نیستیم!»
حجاریان در نقد سخنان تاجزاده گفته: «در واقع، پس از انقلاب مشکل اساسی این بوده است که در دورهای به خاطر شرایط انقلابی و پسازآن جنگ از قانون اساسی تخطی شد و بهرغم آنکه امام خمینی گفت باید به قانون اساسی بازگردیم، چنین نشد و در بازنگری همه موارد استثنا وارد قانون اساسی شدند. از آن به بعد، دوباره اعلام شد که شرایط ما ویژه است و باید انقلابی عمل کنیم.»
در نهایت حجاریان بهعنوان یک صاحبنظر جریان اصلاحات در بخش پایانی سخنانش راهکارها و تجویزش چنین نوشته است: «در چنین وضعیتی، گمان میکنم انتشار یک متن میتواند راهگشا باشد و آن قرائت اصلاحطلبانه از قانون اساسی است. میخواهم بگویم اگر توان و گفتمان و نیرویی وجود دارد، میتواند حول قرائتی از قانون اساسی شکل بگیرد که در مقابل قرائت اقتدارگرایانه تعریف میشود. به عبارتی، محکمات و متشابهات قانون اساسی استخراج و بهعنوان تئوری بدیل عرضه شود. من، معتقدم متن قانون اساسی صامت است و ما میتوانیم به سخن گفتن وادارش کنیم و این اندیشه ماست که قادر است با قبول فرضیه «مرگ مؤلف» آن را بهگونهای تأویل کند که تا مدتها مشکلی به وجود نیاید ولو آنکه دیگران قرائت خود را داشته باشند. برای احتجاج میتوانیم بحثهای حقوقی مطولی را پیش ببریم اما نباید به این کار بسنده کرد و باید، در عالم ممکنات سیاستورزی کرد.