برای برخی این شبهه وجود دارد چرا نماز که نوعی سخن گفتن با خداوند است باید بصورت عربی خوانده شود و چه تفاوتی بین زبان عربی و زبانهای دیگراست. استاد مطهری در کتاب اسلام و نیازهای زمان در پاسخ به این پرسش آورده است:
بعد از جنگ بین الملل اول به علل سیاسی استعماری، حس ملیت را طرح کردند. ویلسن یک طرح چهارده مادهای ریخت که یکی از مواد آن این بود که احساس ناسیونالیستی را زنده کنند. این طور نبود که این مواد را برای کشورهای اسلامی طرح کرده باشند، برای دنیا طرح کرده بودند. این، نظیر آن دستوری است که ارسطو به اسکندر داد.
اسکندر وقتی دنیا را فتح کرد و مانند سیل بنیانکن همه را زیر مهمیز میآورد، راجع به نگهداری فتوحاتش از ارسطو نظر خواست. گفت: تفرقه بینداز و حکومت کن؛ یعنی هرجا را که فتح میکنی مردم آنجا را تکه تکه کن، از میان خودشان افرادی را برانگیز و به آنها حکومت بده، آنها با هم رقیب میشوند و همیشه باهم معارضند، لذا تمام آنها تکیهشان به توست. با این روش، تو میتوانی ممالکی را که فتح کردهای زیر مهمیز خودت قرار بدهی.
این فکر در جنگ بین الملل اول هم به وجود آمد و طراحش هم ویلسن بود که در میان هر ملتی احساسات ملیت و ناسیونالیستی آنها را تقویت کنند. مثلًا در مورد منطقه عظیم کشورهای اسلامی که نیروی واحدی بر آنها حکومت میکرد و ملل مختلفی زیر پرچم آن بودند، گفت باید احساسات ملی هر ملتی را تحریک کرد. کشور ترکیه فعلی، کشور عثمانی و یکی از کشورهای بزرگ جهان بود. تمام
کشورهای عربی فعلی تابع عثمانی بودند. از طرفی در کشورهای عربی اشراف آنها را برانگیختند که باید از نژاد و ملیت خودتان طرفداری کنید، و از طرف دیگر کمال آتاتورک را برانگیختند که ما ترک هستیم، زبانمان ترکی است. خطشان را هم عوض کردند. بعد گفتند، چون ما روی نژاد تکیه میکنیم پس مذهب یک امر خصوصی است، یک امر فردی است و جزء مسائل اجتماعی نیست.
در مجلس ترکیه اصلًا مذهب را قبول نکردند و اسلام را به عنوان مذهب رسمی نپذیرفتند. نتیجه این شد که چنین کشوری را در حال انزوا قرار دادهاند. بعد گفتند که خدا زبان مخصوصی ندارد، چه لزومی دارد که نماز را به زبان عربی بخوانید؟ بیایید نماز را به زبان ترکی بخوانیم، فرقی نمیکند. اسلام خواسته است که مردم نماز بخوانند یعنی با خدا صحبت کنند، با هر زبان که شد میشود، وَ اللهُ بِکلِّ شَی ءٍ عَلیمٌ خدا به همه چیز آگاه است، دیگر دلیلی ندارد که حتماً به زبان عربی باید نماز خواند.
این هم یک نوع شتابزدگی است، برای اینکه هر مذهبی اگر زبان مخصوصی نداشته باشد آن مذهب نمیتواند باقی بماند. اسلام به یک معنی زبان مخصوصی ندارد، به این معنی که اسلام واجب نکرده است که زبان مکالمه حتماً زبان عربی باشد. اسلام زبان مخصوصی را برای مکالمه با یکدیگر طرح و وضع نکرده است.
اسلام خط مخصوصی را هم برای مردم فرض نکرده است که حتماً باید تمام مردم مثلًا با خط عربی بنویسند. نه، اسلام دین نژادی نیست. در اسلام این جور محدودیتها وجود ندارد. اما اسلام برای اعمال مذهبی زبان مخصوصی را انتخاب کرده که این زبان مخصوص، به همه مردم وحدت بدهد. اساساً این، کار خوبی است یا کار بدی که ملتهای مختلفِ دارای زبانهای مختلف، لااقل در یک قسمت یک زبانه بشوند؟ این از نظر وحدت بشریت خوب است، گامی است به سوی وحدت بشریت.
اگر به مردم تکلیف میکرد که حتماً با یک زبان صحبت کنند، خوب نبود و شاید عملی هم نبود. هر ملتی ادبیاتی برای خودش دارد که آن ادبیات جزء ذخایر آن ملت و ذخایر بشریت است. واقعاً باید زبان فارسی را حفظ کرد برای اینکه در زبان فارسی نفایس و آثار گرانبهایی وجود دارد که برای بشریت مفید است، نه از نظر اینکه ما ایرانی هستیم و احساس ملیت ایرانی داریم بلکه از نظر بشردوستی و علاقهمند بودن به نفایس بشر. گلستان سعدی یکی از ذخایر بشریت است. مثنوی جزء ذخایر بشریت است. همینطور در زبان عربی، قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه که جای خود دارند، بسیاری از کتب عربی جزء ذخایر بشریت است. مثلًا دیوان ابن فارض جزء ذخایر بشریت است.
پس این نخواهد شد که تمام مردم دنیا بیایند یک زبان را برای خود انتخاب کنند. ولی این مقدار که ملل مختلف را لااقل در زبان مذهبی یکی بکنیم، امکانپذیر است و این از آن جهت نیست که زبان خدا- العیاذ بالله- زبان عربی است. اصلًا خدا زبان نمیخواهد، حرف هم که نزنیم از نیت ما آگاه است. ولی این یک فلسفه دارد که عرض کردم و این فلسفه را باید حفظ کرد. این کوتاه فکری است [که هر قومی از اقوام مسلمان اعمال مذهبی را به زبان خودش انجام دهد.]ابونواس در آن شعر میگوید:
قُلْ لِلَّذی یدَّعی فَلْسَفَةً
حَفِظْتَ شَیئاً وَ غابَتْ عَنْک اشْیاءُ
بگو به این مدعی علم و فلسفه که تو یک چیز یاد گرفتهای، ولی خیلی چیزها را فراموش کردهای.
این مطلب را هم باید عرض بکنم: آیا میدانید هیچ زبانی قادر نیست که زبان دیگر را صددرصد تحویل بگیرد؟ هر زبانی آنچه که دارد مخصوص خودش است؛ یعنی شما اگر تمام ادبای زبان فارسی را جمع کنید تا سوره حمد را به فارسی ترجمه کنند که همان منظور سوره حمد را بفهماند، امکانپذیر نیست. زبان فارسی را هم اگر بخواهند به زبان دیگری برگردانند که همان لطافت و همان منظور را داشته باشد، نمیتوانند. اشعار خیام را هرکاری بکنند نمیتوانند به زبان دیگری برگردانند. بنده خودم چیزی نوشته بودم، یکی از فضلا آن را به زبان عربی ترجمه کرده بود. وقتی من ترجمه را خواندم هیچ فکر نمیکردم که این همان چیزی است که من نوشتهام.
میگویند آمار نشان داده است که اگر شما حرفی برای کسی نقل کنید و آن شخص همان حرف را به سومی، و سومی به چهارمی و همینطور تا سی چهل نفر برای هم نقل کنند و آن شخص آخر برای شما که این حرف را زدهاید نقل کند، میبینید اصلًا آنقدر در آن حرف تصرفات شده است که هیچ شباهتی با آن ندارد، حالا چه رسد به دین.
یکی از امتیازات اسلام این است که متن آنچه گفته است محفوظ است. متن قرآن مجید محفوظ است، متن دعاها محفوظ است و ما متنها را باید حفظ کنیم. این منتهای نادانی و جهالت و حماقت است که با یک چنین حساب بچهگانه که خدا زبان مخصوص ندارد، بگوییم پس نماز را به زبان دیگر برگردانیم.