تمرین تمام شده. صفحه تلفن همراه را بیصبرانه روشن و خاموش و بالا و پایین میکند تا آخرین مسافری را که مقصدش با او یکی است پیدا کند و درخواست اسنپش را بپذیرد. بالاخره مسافری به مقصد خانیآبادنو پیدا میکند و با سوار کردن او از مقابل در باشگاه به سمت محل سکونتش حرکت میکند.
این کار هر روز «امیر محمد بیات» است. یکی از اعضای تیمملی کشتی فرنگی جوانان کشور که چندی پیش در رقابتهای کشتی فرنگی جوانان جهان در روسیه مدال برنز وزن ۱۳۰ کیلوگرم را از آن خود کرد. این ساکن پرافتخار محله خانیآبادنو شغل ثابت ندارد و برای گذران مخارج زندگی در میان تمرینهای سنگین روزانه، بهعنوان راننده در اسنپ هم کار میکند.
پراید هاچبکش را مقابل فضای سبزی که نزدیک خیابان میلاد محله خانیآبادنو است پارک میکند و با هیبت ورزشکاریاش پیاده میشود. ساده و بیشیله پیله است. انگار نه انگار که همین چند وقت پیش مدال برنز مسابقات جهانی روسیه را به گردنش آویخته؛ به راحتی درخواست ملاقتمان را پذیرفته و حالا هم بیادعا و خاکی گامهای بلند به طرفمان برمیدارد تا حتی ذرهای معطلمان نکرده باشد. یاد روز مسابقه افتادهام وقتی مقابل حریف یونانیاش «نیکولاس نتونیاس» با نتیجه ۶ بر ۳ پیروز میدان شد و مدال برنز وزن ۱۳۰ کیلوگرم را به گردن خود آویخت. کشتی در خونش است.
دوران کودکی بدون هدفی خاص به توصیه داییهای کشتیگیر که حالا با بغض از فوت ناگهانی یکی از آنها یاد میکند، فعالیت در این رشته را شروع کرد، اما فکرش را هم نمیکرد که روزی به این جایگاه برسد و کشتی، مهمترین هدف زندگیاش شود.
با وجود عضویت در تیمملی و شرکت در اردوهای خاص هنوز هم بیشتر اوقاتش را برای تمرین در مجموعههای ورزشی جنوب شهر، چون ورزشگاه «حمید سوریان» شهرری و... میگذراند و نه تنها بچههای جنوب شهر بلکه ساکنان شهرستانهایی مثل اسلامشهر، نسیم شهر و رباطکریم را جزو افتخارآفرینان این رشته میداند: «جنوب شهر مهد کشتی ایران است. کجا بهتر از اینجا؟! تمرین نزد بزرگانی همچون «پژمان پشتام» مایه افتخار است و با تلاشها و حمایتهای خانواده بهخصوص دایی نوید که همیشه همراهم بوده میتوانم در برابر حریفان قدری همچون «رضا کایالپ» ترک و «میخایین لوپز» کوبایی هم بایستم و روزی به آرزویم که قهرمانی المپیک است دست پیدا کنم»
دوست دارم آتشنشان شوم
هر روز طی چند نوبت در مجموعههای مختلف ورزشی بیشتر از ۶ ساعت تمرین میکند در حالی است که از ۲ سال پیش با خودرویی که از داییاش عاریه گرفته بین ساعات تمرین و تردد از این باشگاه به باشگاه دیگر بهعنوان راننده اسنپ مشغول کار است.
چیزی تا غروب آفتاب نمانده و هر لحظه تعداد خودروهای عبوری در خیابان همجوارمان بیشتر میشود. صدای ناسزای رانندهای که سر نپرداختن مابقی هزینه سفر با مسافرش دعوا گرفته، خیابان را برداشته است.
امیرمحمد سری تکان میدهد و با لبخند میگوید: «پشت فرمان خودم را در جایگاه راننده میبینم نه قهرمان کشتی! تا حد امکان با مسافران همکلام نمیشوم و اگر کنشی هم پیش بیاید حق را به مسافر میدهم.» میگویم: «کار کردن در اسنپ کفاف خرج و مخارج ورزش حرفهای را میدهد؟»
جواب میدهد: «برای ورزشکار حرفهای علاوه بر صرف حدوداً ۴ـ ۵ میلیون مکمل در ماه، باید بخش زیادی از زمان را به تمرین روزانه اختصاص داد. به نظرتان کافی است؟! حرفهای بودن با دغدغههای مالیکاری دشوار و نیازمند تلاش و انرژی چندبرابری است.
دوست دارم با توانایی و آمادگی جسمانی که مدیون کشتی هستم بتوانم در سازمان آتشنشانی مشغول کار شوم برایم جذابیت خاصی دارد.»