این هنرمند بامداد سوم آذرماه ۸۵ در بیمارستان خلیج فارس بندرعباس به دلیل مشکل کلیوی و از کار افتادن کلیه بستری شد و سپس به کما رفت.بعد از چند روز هم به بیمارستان شهید محمدی بندرعباس منتقل و در بخش ICU این بیمارستان بستری شد و سرانجام یک هفتهی بعد به بیمارستان شهید هاشمینژاد تهران منتقل شد.وی ظهر روزـ ۲۹ آذرماه ـ در حالیکه تنها ۳۷ سال داشت به دیار باقی شتافت و در زادگاهش بندر عباس به خاک سپرده شد.
محمد علی بهمنی در پی درگذشت ناصر عبداللهی همان سال دربارهی فعالیت هنری این خواننده و آهنگساز به خبرنگار ایسنا گفته بود:"شناخت او روی شعر خوب بود و این واقعیتی است که باید به آن اعتراف کرد."
بهمنی خاطرنشان کرده بود: "او انسانی بود که موسیقی را خوب میشناخت، صدای خوبی داشت و حیف شد، میتوانست این صدا رساتر بماند؛ اما دریغ!"
ناصر عبداللهی دهم دیماه ۱۳۴۹ در بندرعباس به دنیا آمد و تحصیلات خود را در بندرعباس گذراند و فعالیتهای هنری خود را از سالهای نوجوانی در صدا و سیما و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و امور تربیتی استان هرمزگان آغاز کرد.
وی کار حرفهای را به طور جدی از سال ۱۳۷۴ خورشیدی آغاز کرد. در سال ۱۳۷۵ همراه با همسرش به تهران آمد. محمدعلی بهمنی شاعر هرمزگانی و دوست نزدیکش، وی را به انتشارات دارینوش معرفی کرد. پس از آن آلبومهای ناصر را این انتشارات ضبط و منتشر کرد.
او چهاربرادر و یک خواهر دارد. ناصر در ۱۸ سالگی با فهیمه غفوری اهل بندرعباس، ازدواج کرد و حاصل آن سه فرزند (دو پسر و یک دختر) به نامهای نوید، نازنین و نامی است. نینا فرزند چهارم ناصر حاصل ازدواج او با فاطمه فهیمی است.
عبداللهی در ترانههای خود از کسی تقلید نمیکرد و صدایی منحصر به فرد داشت . بیشتر اشعار ترانههای او از سرودههای محمدعلی بهمنی بود. در کار موسیقی به گفته خود وی تحت تأثیر سبک موسیقی ابراهیم منصفی بود. طوری که در سالهای آغازین کار هنری ترانههای منصفی را بازخوانی میکرد.
پس از ارائه ترانه ناصریا منتقدان عبدالهی گفتند که این کاری اسپانیولی است و از ملودیهای جیپسی کینگ برگرفته شدهاست، اما وی معتقد بود که چنین نیست، و این کار ریتم عربی دارد، ریتمی که بارها با سازهای دیگری نظیر عود، دهل، و دف نواخته شده بود. اما تاکنون هرگز با گیتار نواخته نشده بود، اما عبدالهی این کار را انجام داد.
ملودی ترانهٔ ناصریا سال ۱۳۷۶ ساخته شد. شعر این آهنگ به گویش بندری است و به گفته عبدالهی هدف از ساخت آن اعتراض ضد ظلم در جهان و نیز همدردی با ستمدیدگان جهان بوده است . بر اساس متن شعر ناصریا اگر کسی قصد یاری مظلومی را داشته باشد پس از تحمل سختی بسیار و دشواریهای این راه در پایان پیروز خواهد شد.
او با خوانندن ترانهای به نام « ناصریا » به شهرت دست یافت و از جمله آلبومهای او میتوان به «عشق است»، «دوستت دارم»، «غزلک» و «بوی شرجی» اشاره کرد.
این هنرمند فقید همچنین ترانههایی را درباره ائمه اطهار اجرا کرده که از معروفترین آنها میتوان به «یا فاطمه بنت نبی» اشاره کرد.
این خواننده موسیقی پاپ در گفتوگویی تفصیلی در اواخر سال ۸۰، از نحوه ورودش به این عرصه و خاطراتاش سخن گفته بود.
وی در ابتدا به تولدش در بندرعباس اشاره کرده و گفته است: دهم دی ماه سال ۱۳۴۹، ساعت ۱۰ صبح! درشهر بندرعباس متولد شدم؛ در یک خانوادهی ساده، معتقد و هنردوست. یک خواهر و چهار برادر دارم و فرزند سوم خانوادهام. پدرم همواره احیا کنندهی موسیقی در خانهی ما بود و درکنار تشویق ما برای پرداختن به موسیقی، قرآن را نیز سفارش میکرد و آن را با صوتی خوش تلاوت میکرد.
**** دربارهی سال های نوجوانی ****
تحصیلات خود را در بندرعباس گذراندهام و از سالهای نوجوانی در صدا و سیما، در حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی و امور تربیتی استان هرمزگان فعالیتهای هنری خود را با اجرای برنامههای هنری و فرهنگی آغاز کردم.
باید بگویم که در خانوادهای هنر دوست زاده شدهام و از همین رو تک تک افراد خانوادهام همواره در این زمینه حامی و مشوق من بودهاند.
***** خانوادهی من *****
سال ۱۳۶۷ با همسرم آشنا شده و ازدواج کردم، به نظر من، شاعر باید عاشق باشد. برای رسیدن به درونش باید به چشمهی الهی معرفت متصل شود .
اول بار که شعر گفتن را آموختم مربوط میشد به زمانی که عاشق همسرم شدم. دیدن او حس عشق را در من تقویت کرد و مرا به شعر رساند. عشق من به همسرم که با رسیدن به مرحلهی ازدواج وارد سطح تازهای از آگاهی شد، طی سالهای ۷۰ و ۷۱ مرا به سوی عشق اصلیتر، رهنمون ساخت. عشق به خدا، از آنجا به بعد بود که تمهای معنوی وارد سرودهای من شد. من و همسرم اواخر ۱۳۷۵ از بندرعباس به تهران آمدیم. اوایل زندگی در تهران برای ما دشوار بود اما تدریجا به آن عادت کردیم. پسر بزرگم نوید ۱۱ ساله، دخترم نازنین ۹ ساله، و پسر دومم نامی ۶ ساله هستند.
***** به گفتهی مادر گرامیام *****
به گفتهی مادر گرامیام، هنگامی که نوزادی بیش نبودم، ایشان متوجه میشود که من همیشه با نوای موسیقی آرام میشوم و بدان توجه خاصی نشان میدهم. از همان دوران نوزادی، به گفتهی مادرم، با شنیدن موسیقی نگاهم را به نقطهای میدوختم و سراپا به آن گوش جان میسپردم.
***** نخستین استاد من *******
از هنگام کودکی تا زمان حاضر، ارتباطم با موسیقی به هیچ وجه قطع نشده است و میتوانم بگویم که نخستین استادم در این زمینه، برادر بزرگ آقای محمد طیب عبداللهی بوده است. او به ساز ملودیکا مسلط بود و آن را به خوبی مینواخت. هنگامی که او سرگرم نواختن بود، من با حرص و ولع عجیبی به انگشتانش خیره میشدم و با چشم و گوش فواصل موسیقیایی را درک میکردم و به خاطر میسپردم، از اینجا بود که با یک ساز واقعی آشنا شدم، هر روز که میگذشت، تشنگیام بیشتر و عشق من به ساز و موسیقی افزونتر میشد.
**** اجازه نداشتم به این ساز دست بزنم ******
« ملودیکا»ی برادرم برایش بسیارعزیز بود. زیرا هدیهای بود از سوی پدرم به او، تا بدین وسیله برادرم را به فعالیت درعرصهی موسیقی بیشتر تشویق کرده باشد و الحق که همین گونه هم شد. من که تشنهی موسیقی بودم، اجازه نداشتم که به این ساز عزیز! دست بزنم، گرچه برادرم از سر مهر، گاه گاهی به من اجازه میداد که از آن استفاده کنم.
**** بزرگتر که شدم *****
پس از آن، به اتفاق یکی از دوستان عزیزم، آقای عظیم قادری نژاد به تمرین موسیقی پرداختم، آن هم با سازی تقریبا همانند ملودیکای برادرم، ولی بزرگتر و مجهزتر از اکوتوریسم، در مدرسهی راهنمایی بودم که به تشویق یکی از معلمهایم، عهدهدار تشکیل گروه سرود مدرسه شدم. همزمان دوست عزیزم عبدالله سعیدی، دستگاه ارگ خودش را در اختیار ما گذاشت و ما نیز با این دستگاه به مناسبتهای گوناگون به اجرای برنامه میپرداختیم.
***** پاپ جنوب ******
در ادامهی فعالیتهای موسیقیاییام در بندرعباس، با شادروان استاد رضا روضه خوان واستاد احمد توحدی که در عرصهی موسیقی پاپ جنوب جایگاه ویژهای دارند، آشنا شده و همکاریهای مشترکی با آنها انجام دادم. بدین ترتیب، فعالیتهای هنری من به گونهای جدیتر ادامه یافت. من در محضر این استادان ارجمند به فراگیری موسیقی پرداختم و پس از فراگیری متدهای اولیه نوشتن و خواندن نت و گامها نزد شادروان استاد روضه خوان ریتم، را نیز نزد استاد توحدی آموختم.
در مرحلهای از فعالیتهای موسیقیاییام احساس کردم که باید ملودیها را برای خوانندگان گروه سرودمان زمزمه کنم و گاه گاهی با صدای بلندتر به صورت آواز بخوانم. همزمان با این مرحله، تحت تاثیر سبک موسیقی و اجرای گیتار شادروان ابراهیم منصفی قرار گرفتم که شاعر، آهنگساز و خوانندهای کهنهکار در بندرعباس بود. آهنگها و ترانههای او غالبا محلی و بومی بودند و تاثیر فوقالعاده و خاصی بر روی من باقی میگذاشتند. من ضمن علاقهمند شدن به گیتار، آهنگهای وی را تمرین میکردم و سعی داشتم از این استاد الگو بگیرم و سبک ایشان را دنبال کنم. با دقت در خوانندگی آن بزرگوار، متوجه ویژگیهای ایشان میشدم و تلاش داشتم روی همن تکنیکها کار کرده و حنجرهام را تقویت کنم.
****** چرا پاپ را انتخاب کردم؟ ******
همانگونه که میدانید سبکهای گوناگونی در موسیقی وجود دارد و هر کسی هم به فراخور ویژگیهای فردی و شخصیتیاش به یک یا چند گونه از این سبکها علاقهی بیشتری پیدا میکند. من هم از این قاعده مستثنی نبودهام و طبعم بیشتر پذیرای موسیقی پاپ بود.
***** پاپ ایرانی، یک حرکت نوین *******
موسیقی پاپ ایرانی، حرکت نوین و تازهای است که پویایی دارد و به جرات میتوان اذعان کرد که روند این حرکت تا بدین جا خوب بوده و توانسته است جایگاه ویژهای میان جوانها ایجاد کند. این حرکت در راستای مقابله با تهاجم فرهنگی موفق بوده است و امیدوارم که سیر صعودی این هنر، خدای ناکرده به حرکتی نزولی بدل نشود.
به گزارش ایسنا، زنده یاد ناصرعبداللهی در بخشی از این گفتوگو که به نقل از «کتاب ستارگان موسیقی پاپ» در ادامه میآید معتقد است برای پیشبرد موسیقی پاپ میبایست موارد زیر را در دستور کار قرارداد:
۱ - نظارت دقیق و کارشناسانه در مورد این سبک ۲- تبلیغ گسترده برای شناساندن جایگاه واقعی این سبک به مردم ۳- سرمایهگذاری یا اعطای وام به هنرمندان مستعد و کارآمدی که توانایی مالی برای ارائه اثر خوب را ندارند. نقطه ضعف موسیقی پاپ این است که بستر مشخصی ندارد و از هم گسیخته است و نقطهی قوت آن نزدیک بودن به سلیقه و خواستههای جوان ایرانی است که بخش عمدهای از جمعیت ایران را تشکیل میدهد.
***** حس ششم دارم !*****
یک بار در دوران نوجوانی برای اینکه سر به سر مادرم بگذارم، به او گفتم چند نفر دارند دنبال نشانی منزل ما میگردند و قصد دارند به خانهی ما بیایند بعد، همینطوری نشانی کامل این افراد خیالی را دادم و خودم از ترس فرار کردم و به منزل داییام رفتم، بعد از یک ساعت پدرم به دنبالم آمد وگفت: تو چرا خانه نیامدی که به مادرت کمک کنی؟ من از ترس دروغی که به مادرم گفته بودم، زدم زیر گریه. پدرم گفت: چرا میترسی، بعدا فهمیدم که دقیقا همان افراد با همان مشخصاتی که من داده بودم به منزل ما آمده بودند. من این حس ششم را از همان موقع در وجود خودم شناسایی کردم.
***** اگر هنرمند نمیشدم *****
اگر هنرمند نمیشدم و به موسیقی رو نمی آوردم، قطعا الان یک نجار بودم زیرا بوی چوب حس غریبی به من میدهد.
***** محبوبترین آلبوم من *****
با نظرسنجیهایی که تاکنون صورت گرفته، مشخص شده است که محبوبترین و پرمخاطبترین آلبوم من "دوستت دارم" است و گمان میکنم که دلیل این محبوبیت، متفاوت بودن آن با کارهای موجود است.
**** ناصریا ******
همه میگویند "ناصریا" کاری اسپانیولی است و از ملودیهای جیپسی کینگ برگرفته شده است، در حالی که واقعیت غیر این است و "ناصریا" به هیچ وجه تعلقات اسپانیایی ندارد. این کار ریتم عربی دارد، ریتمی که بارها توسط عود، دهل، دف عربی نواخته شده و تاکنون هیچ گاه توسط گیتار نواخته نشده بود. اما من این کار را انجام دادم. ملودی ترانهی "ناصریا" سال ۱۳۶۷ ساخته شد. آن سال من به کنکاشی در مورد ظلم رسیده بودم؛ ظلمی که در دنیا وجود داشته و دارد و برای همدردی با مظلومان جهان این کار را ساختم. در متن شعر "ناصریا" میگویم اگر کسی به اسم ناصر بودن قصد یاری مظلومی را داشت باید سختی بسیاری را متحمل شود و مبارزات بسیاری با نفس خویش داشته باشد و در نهایت در سایهی توجهات پروردگار پیروز خواهد شد.
***** پاپ چگونه به وجود آمد؟ ****
به صورت خودرو و خود جوش، یعنی در سالهای بعد از انقلاب در این دوران نه منابع تئوریکی در اختیار علاقهمندان قرار داشت، نه فرهنگی که بشود براساس آن رشد کرد و به بلوغ رسید. پس خوانندههای ما با رجوع به درونیاتشان، این موسیقی را که ریشه در پاپ سالهای پیش از انقلاب دارد، متولد ساختند. در نتیجه اگر کسی شباهت صدای خود به یک خواننده قدیمی را تقویت کرده و از این طریق پا به عرصهی موسیقی گذاشته، به سبب شرایط مورد بحث، نمیتوان او را در این زمینه محکوم کرد و مقصر دانست، زیرا چنین هنرمندی اقتضای طبیعت را رعایت کرده و بس.
**** مرا هم متهم کردهاند *****
من را هم به "شبیه خوانی" متهم کردهاند! میگفتند: لحظاتی از صدای تو شبیه فلان خواننده است، بعضی وقتها نیز از فلان خواننده تقلید میکنی و مواقعی هم کارهایت شبیه کارهای نعیم افغانی است در مقابل این اتهامات شروع به تحقیق کردم و نهایتا به این موضوع پی بردم که چرا برخی اینگونه دربارهی صدای من میاندیشند. من اساسا دنبال حرفهای تازه و کارهای نو هستم و از تقلید و شبیه خوانی خوشم نمیآید.
***** خوانندگان محبوب من *****
از میان خوانندگان موسیقی سنتی دوستدار کارهای استادمحمدرضا شجریان و علیرضا افتخاری هستم، ضمن اینکه برای من جاذبهی موجود در صدای عبدالرسول کارگشا بیشتر از سایرین است. از میان خوانندگان موسیقی پاپ نیز صدای علیرضا عصار را بیش از همه دوست دارم. کار او، ملودیهایش و سبک خواندنش در کاست اول نو بود، اما از کاست دومش فقط یک قطعه را پسندیدم. ملودی های کاست اول محمد اصفهانی در عین دلنشین بودن، غمانگیز و محزون بود. در آلبوم "فاصله" کارهای قشنگتری از ایشان شنیدم.
***** پیشگامان موسیقی پاپ *****
فضای کار موسیقی پاپ توسط عزیزانی همچون فرید شبخیز، کوروش یغمایی و علی درخشان باز شد. البته در آغاز آنچه که اجرا میشد موسیقی پاپ نبود، بلکه اجرای ردیفهای آواز ایرانی بود، با سازهای مدرن، از آن هنگام، من مشغول مطالعه و بررسی روی سبکهای موسیقی بودم و براساس مطالعات تئوریک واحساسات درونیام، پروسهای را در خصوص طرحهای فرهنگی و موسیقیایی در ذهنم تدوین کردم که امروز به مسیر حرکت من در عرصهی هنر تبدیل شده است.
**** اطباق اشعار ترانههایم ******
اشعار ترانههایم را براساس مطالعاتم انتخاب میکنم، در میان شعرای معاصر آثار محمدعلی بهمنی و پرویز اعتصامی را خواندهام. در بین شعرای قدیمی نیز عاشق آثار حافظ و مولانا هستم. تا به امروز سطح معلوماتم ایجاب نمیکرد از اشعار این دو بزرگوار استفاده کنم. اما از امروز به بعد به طور قطع گریزهایی به دیوان شاعران عارفی که بر تارک تاریخ ادبیات ایران قرار دارند، خواهم زد.
******* ملودیهای شرق من *****
ملودیهای ترانههای من شرقی هستند مثل "یانی"و "پیترگابریل" و دیگر استادانی که با این نوع ملودیها در جهان مطرح شدند، دوست دارم با ملودی های مشرق زمین کار کرده و حرفهایم را بزنم.
**** تقاضاهای من *****
بهعنوان یک بندرعباسی از اهالی این شهر میخواهم "جنوبی" زندگی کنند؛ با راستی و بدور از دوز و کلک، مردم جنوب از اصالت واقعی برخور دارند، اصالتهایی که پرورش آنها میتواند ختم به راه معنویت شود.
از آنهایی که از شنیدن صدایم لذت میبرند و سبک مرا قبول دارند خواهشم دارم: "دعا کنند همسرم در کنارم پایدار بماند" اگر او همفکر من نبود، اصلا پیشرفت نمیکردم منزل جایی است که انسان در آن رشد میکند و همسر من صبورترین زنی است که تا به امروز دیدهام، پایداری و همراهی او باعث رشد ناصر عبداللهی شده است.
دعا کنند بتوانم در مسیر ارتقا و تقویت روحی باقی بمانم تا روز به روز بیشتر و بهتر خدمتگزار خلق باشم.
***** کاستهای بعدی ******
طرح چهار کاست بعدیام را به طور کامل در ذهن دارم. بعد از "دوستت دارم"، "بوی شرجی" را وارد بازار خواهم کرد. "بوی شرجی" در بردارنده قطعاتی به سبک پاپ محلی و قطعاتی فارسی با تمی شاد است. در این کاست، از سبکی به نام "جعله" استفاده میشود که نوعی پاپ محلی است .
جعله" یعنی سفال نوازی، زمانی که موسی کمالی و احمد روان برای اولین بار در بندرعباس شروع به جعله نوازی کردند، نمیدانستند که "سفال نوازی" یک هنر جهانی است و در بسیاری از مناطق دنیا متداول است.
***** پرویز پرستویی را من انتخاب نکردم ******
من پرویز پرستویی را برای دکلمه کردن اشعار در کاست “دوستت دارم” انتخاب نکردم، ایشان توسط موسسهی فرهنگی دارینوش که تاکنون کاستهای مرا تهیه و منتشر کرده، انتخاب شدند. بعدا در حین کار،آشنایی بیشتری با پرویز پرستویی پیدا کردم و احترام من به ایشان چند برابر شد. زیرا او انسانی است که بینهایت متواضع و فروتن است و به رغم موقعیتی که دارد هرگز خودش را نمی گیرد و در یک جمله "خیلی خاکی" است. من معتقدم صدای پرویز پرستویی به کاست "دوستت دارم" اعتبار خاصی بخشیده است.
ناصر عبداللهی همچنین معتقد بود: ساز وجودی مقدس بوده و اصولا موسیقی ریشههای معنوی فراوانی دارد. آنچه مسلم است، زایش موسیقی یک امر الهی بوده است و برای آرامش بشر و توجه دادن او به عمق وجود و عرفان، پدران سازهای امروزی در اعصا گذشته، ساکنین آفریقا و هند بودهاند، آن دسته از سازها و تمهایی که روشن کنندهی نقاط شادی آور روح بشر هستند، از آفریقا و دستهای که نقاط معنوی روح انسان را جلا میبخشند از هند و مشرق زمین می آیند و در این بین، موسیقی اعراب و ایران نیز جایگاه ویژهای دارند.
**** توصیه به جوان ها ****
جوانهای علاقهمند به کار در عرصهی موسیقی پاپ، ابتدا باید مطمئن شوند که آیا واقعا به این نوع موسیقی علاقهمند هستند و یا فقط برای رسیدن به شهرت و معروفیت قصد فعالیت در این سبک از موسیقی را دارند. اگر صرفا به مورد دوم (شهرت) علاقهمند هستند، بهتر است که به دنبال این کار نیایند، چرا که به بیراهه خواهند رفت. اما اگر واقعا به این نوع موسیقی علاقه دارند، ابتدا باید با پشتکار، عزمی قوی و شکیبایی بسیار گام به جلو بگذارند.
شعری با گویش بومی که بر مزار ناصر خودنمایی می کند، به خوبی علاقه ناصریا را به بندرعباس و طرفدارانش نشان می دهد:
بی تو ای بود و نبودم عمر یک لحظه بسن پهنه ی وسیع عالم بی تو بی مه قفسن
***ناصریا***
از او لحظه ای که قلبم بی خو قابل ایدونست دگه دل به غیر تو دلبسته باطل ایدونست
***ناصریا***
بی مه آواز خونت از تو خوندن آرزون هنرآفرین حضورت به ای عاشق آبرون
***ناصریا***
حنجرم اگیت اگه هزار دونگم بکنی اگه تو صدا ننینی موا گنگم بکنی
***ناصریا***
هرکه طالب صدامن تو صدا دنبال تون(خدا) بی تو از صدا شواتن در پی وصال تون
***ناصریا***