آفتابنیوز : آفتاب: میثاقیان، همیشه از آن دست مربیانی است که فوتبال در پوست و خونش است و با همان زبان ساده و شیرین شمالی مایل به مشهدیاش! هر سئوالی را که بپرسی بی پرده پاسخ میدهد. گفتگوی سرمربی سابق شموشک نوشهر، ابومسلم و راهآهن را با آفتاب در ذیل میخوانید.
یک بیوگرافی مختصر از خودتان بگویید. «اکبر میثاقیان ،54 ساله صاحب دو فرزند پسر به نامهای بهزاد و بهتاش و 31 سال است که در فوتبال هستم …».
و ملقب به اکبر اوتی؟ بله ،آن دورانی که بازی میکردم خیلی اوتهای خوب و بلندی پرتاب میکردم و این لقب را به من دادند.
آن زمان رقیب هم داشتید؟ مصطفی عرب از تیم عقاب تهران هم اوتهای خوبی پرداخت میکرد».
می گویند چون همیشه پرسپولیس را میبرید، استقلالی هستید؟ نه این طور نیست من فقط یک سال و نیم در استقلال بازی کردهام که آن هم مربوط به زمانی است که پورحیدری اولین بار سرمربی این تیم شده بود. فکر میکنم بازی با استقلال را بیشتر مساوی کردهایم و حالا تقدیر این بوده که پرسپولیس را بیشتر ببریم اما تیمهای من همیشه جلوی این دو تیم قوی بازی میکنند».
چرا؟
من راه رسیدن به دروازههای این دو تیم را خوب بلدم و به همین خاطر هم تک تک وظایف بازیکنانم در این بازی میدانم. این راه را هم بگذارید پیش خودم بماند تا وقتی که روزی از دنیای مربیگری خداحافظی کنم.
شما یک مربی کاملا احساسی هستید. این را قبول دارید؟
نه آن طور که شما میگویید. من با تیم هایم زندگی میکنم و طبیعی است که با آنها انس میگیرم.
و به همین خاطر هم در بازی با استقلال توی سر آن بازیکنتان زدید؟ ببنید در آن صحنه خیلی هم بزرگنمایی شد و البته مربوط به قبل است. آن روز از دستم در رفت چون میدانی را که من به آن بازیکن جوان داده بودم به هیچکس دیگری نداده بودم. باور کنید از روی دلسوزی ناراحت شدم و از خودش هم بپرسید رابطه ما مثل پدر و پسر بوده و هست.
در کل مربی پرحرارتی هم هستید.
(کمی مکث میکند)از چه لحاظ؟
جدای از جنب و جوش کنار زمین، در چله زمستان هم با پیراهن آستینکوتاه کنار زمین میآیید. اگر کنار زمین ساکت باشم که دیگر اکبر میثاقیان نیستم و طوری کنار زمین میآیم که بازیکنانم بفهمند همراه آنها هستم و تیم حریف هم حسابی بترسد! به لحاظ لباس هم آدم گرمایی هستم و به همین خاطر هم کلی سر روشن بودن کولر در منزل با خانواده اختلاف نظر دارم.
در این چند سال چند تیم هم عوض کردهاید ولی "اکبر اوتی" را با نام ابومسلم میشناسند. طبیعی است من با ابومسلم اوج گرفتم و در دوران بازیگری شناخته شدم. در بحث مربیگری هم برای این تیم خیلی زحمت کشیدم، یک زمانی کل همین باشگاه ابومسلم پشت رنوی من بود و با همان ماشین برای تیم لباس و توپ و … سر تمرین میبردم».
گفته میشود "شفق" اولین بار مالک این باشگاه بوده ،درست است؟ اولین بار در سال 78 آقای عباسی، سرپرست ابومسلم شفق را به من معرفی کرد و گفت فردی آمده و گفته من هزینههای تیم را میدهم. اول فکر کردیم او هم مثل خیلیها میآید و پای هزینه کردن که میرسد، فرار میکند ولی پس از اولین ملاقات در سینما هویزه که محل برپایی جشنواره فیلمهای "جبهه و جنگ" بود، 7 میلیون از هزینههای ابومسلم را تقبل کرد و از آن پس با رفاقتی که با "سردار لطفیان" داشت، ابومسلم را زیر پوشش نیروی انتظامی درآورد.
پس با نیروی انتظامی آشنایی دیرینهای دارید؟
بله و از آنها خاطرات خیلی خوبی هم دارم. من از آنجا به بعد با سردار ملاحی آشنا شدم و ارتباط بسیار خوبی هم با سردار احمدی مقدم پیدا کردم. ضمن اینکه هنوز هم از آن زمان با سردار رادان رابطهام دارم و حتی اخیرا چندین نوبت هم برای احوالپرسی خدمتشان رسیدهام. من در نیروی انتظامی احساس مسئولیت را کاملا حسکردهام. به عقیده من آنها هم مثل مربیان فوتبال هستند.
چطور؟ در ایام عید سردار رویانیان را در تلویزیون میدیدم که وقتی آمار کشته شدگان و مصدومان راههای کشور را اعلام میکرد چقدر ناراحت بود. همان جا به همسرم هم گفتم ببین چه فشاری روی این بنده خداست. خب این دقیقا مثل حالتهای یک مربی است که دلش برای تیمش جوش میزند.
راستی آنطور که شما گفتید، اهل تماشای تلویزیون هم هستید، آخرین سریالی که نگاه کردهاید چه بوده؟ خداوکیلی فقط چند وقتی است که پای تلویزیون مینشینم چون تا شروع لیگ بعد تیمی در اختیار ندارم با این حال آخرین سریالی که دیدم همان مرد هزار چهره بود و این فیلم شریفی نسب!
شریفی نسب که فوتبالیست است؟ ببخشید ما فوتبالیها از بس که درگیر فوتبال هستیم کلاممان هم این طوری شده. منظورم همان آقای شریفی نیا است.
بارزترین ویژگی اکبر میثاقیان چیست؟
ساده لوحی!
چرا؟ اگر ساده لوح نبودم که برای انصاری فرد این قدر در راهآهن زحمت نمیکشیدم که بگوید دیگر سر تمرین راهآهن نروم. هرچه نباشد همه دیدند سال قبل چطور آبرو و اعتبار خود را برای ماندن راهآهن در لیگ برتر گرو گذاشتم.
بله ،همان ماجرای برج میلاد …؟ باور کنید آن موقع که این موضوع برج میلاد را پیش کشیدم خونم را دیده بودم که راهآهن را در لیگ نگه دارم. همان موقع خیلیها میگفتند اکبر(!) راهآهن ارزشش را ندارد که آبرویت را وسط گذاشتهای.همه در کوچه و خیابان متلک میگفتند اما من سر حرف خودم بودم! البته میگویند فیروز کریمی هم همینطور است و همیشه نیمه پر لیوان را میبیند.
واقعا اگر راهآهن سقوط میکرد از برج میلاد پایین میپریدید؟
از این موضوع خیلی گذشته ، بازش نکنید اما دیدید که به هرحال سقوط نکردیم. بعد از بازی آخر که در لیگ ماندگار شدیم، گفتم که این بزرگترین شوکی بود که میشد به تیمم بدهم و خوشحالم که اثربخش هم شد.
پس حسابی از انصاری فرد دلخور هستی؟ چرا نباید دلخور باشم . من مربیای بودم که طی تمام مدت مربیگری ام یک بار هم اخراج نشده بودم اما انصاری فر این کار را با من کرد. هر روز میگفتند دنیزلی می خواهد جایت را بگیرد،پیوس میآید و…من هم فهمیده بودم که این آقا دلش با من نیست اما با وجود پیشنهادات خوبی که در نیم فصل دوم لیگ به من شد گفتم اکبر اگر بذاری مردم میگن چقدر بیمعرفت بود و به هر شکل دندان روی جگر گذاشتم و ماندم.با همسرم هم مشورت کردم او هم گفت نرو.
برخی به انصاری فرد حق میدهند و میگویند پس از چند باخت پیاپی چارهای جز تعویض شما نداشته … این حرف را نگویید مگر علی دایی با سایپا که قهرمان فصل قبل هم شده بود کم باخت داد چرا مدیران این باشگاه دست به تعویض نزدند؟یا همین آقای احمدزاده که با ملوان از نیم فصل مدام امتیاز از دست میدهد چرا او را کنار نمیگذارند؟ این چیزها بسته به معرفت مدیرعامل است آنها میدانند که حق مربی بر گردن تیمش چقدر است .بعد از اینها باید گفت که همه میدیدند تیمهای اکبر میثاقیان آخر بازیها جان میگیرد همانطور در ابومسلم اتفاق افتاد.
راهآهن جام حذفی را هم که از دست داد؟ بله در شرایطی که برایم واضح بود میتوانم راهآهن را قهرمان جام حذفی کنم تیمم را از من گرفتند و … (از عصبانیت دستی به سرو صورتش میکشد)خواهش میکنم اصلا بگذریم.
به تیم ملی بپردازیم و علی دایی، نظر شما درخصوص ایشان چیست؟ من میگویم اصلا علی دایی که نه، چوب خشک را هم که برای سرمربیگری تیمملی بگذارند باید حمایت کنیم چون بحث ملی است. حال علی دایی که کلی برای این مملکت افتخارآفرینی کرده و در انتخابش هم کار کارشناسی انجام گرفته است».
ولی به دوشغله بودن دایی انتقادات زیادی میشود ... من هم مخالف دو شغله بودن دایی هستم چون علی دایی نخواهد توانست به صورت همزمان هم به تیم ملی فکر کند هم به سایپا .خصوصا این که سایپا به جام باشگاهها راه پیدا کرده و دغدغه های ذهنی بیشتری را به دنبال دارد.
یک بار هم صحبت از سرمربیگری شما برای تیمملی به میان آمد ،اگر سرمربی میشدید چه میکردید؟ من هم مثل دایی بازیکنان جوان را به تیم ملی دعوت میکردم چون تا جام جهانی فاصله زمانی داریم و سرمایهگذاری بر روی بازیکنان مسن اشتباه محض است و اصلا با تیم پیرمردها نمیتوان به جامجهانی رفت.