صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران در واکنش به سفر رئیسی و امیرعبداللهیان به روسیه در توییتر نوشت وزیر خارجه پس از بازگشت سردر «سردر «نه شرقی نه غربی» وزارت خارجه را پائین بیاورد و برای حاج حسین به کیهان بفرستد تا آن در انبار کالای متروکه روزنامه کیهان نگه دارد!
کیهان و عبدالله گنجی از فعالان رسانه ای اصولگرا به این توئیت زیباکلام واکنش نشان دادند.
گنجی در توییتر نوشت: وقتی معلم سیاست تظاهر به جهل کند: معلم سیاست نمیداند شرق صرفا جغرافیایی است؟ معلم سیاست نمیداند نه شرقی و نه غربی نافی رابطه نیست بلکه منظور عدم پذیرش سلطه فکری اردوگاه هست؟میداند شاگرد سیاست(ما) میدانیم عبدالهیان باید از تلاویو برگردد تا ایشان در فرودگاه امام منتظرش باشد.
روزنامه کیهان نیز در ستون گفت و شنود خود در مطلبی تحت عنوان «انگشت کوچیکه!» نوشت: گفت: آقای زیباکلام توئیت کرده و به وزیر خارجه توصیه کرده که سردر «نه شرقی نه غربی» وزارت خارجه را پائین بیاورد و برای حاج حسین به کیهان بفرستد تا در انبار کالای متروکه روزنامه کیهان نگه دارد! گفتم: مگر تحلیلهای آقای زیباکلام را با شتر از آمریکا برایش میآورند که آرزوی ۴۳ سال قبل غرب امپریالیسم و شرق کمونیسم را حالا مطرح میکند که کمونیسم فروپاشیده و به موزه تاریخ رفته است و روسیه کنونی نه تزاری است و نه مارکسیسم است بلکه یک کشور سکولار مثل بقیه کشورهاست؟!.
گفت: مشکل آقایان این است که ایران مثل دولت قبلی و مورد علاقه زیباکلام حاضر نیست به آمریکا باج بدهد و به تعامل تجاری با کشورهای دیگر از جمله چین و روسیه روی آورده است.
گفتم: ایشان هنوز نمیداند که اولاً؛ شرق و غرب جغرافیایی با شرق و غرب سیاسی فرق میکند و ثانیاً؛ منظور از نه شرقی، نه غربی عدم وابستگی به شرق و غرب است و نه تعامل با آنها. ثالثاً؛ ما در زمان حضرت امام(ره) هم با شوروی مارکسیست روابط تجاری و سیاسی داشتیم و این روابط به معنای وابستگی نبود کما اینکه با کشورهایی مثل انگلیس و فرانسه و آلمان و... که غربی بودند هم رابطه بدون وابستگی داشتیم. رابعاً؛ حضرت امام در همان هنگام جواب غربگداهای امروز را داده و پته آنها را روی آب انداخته و میفرمود؛ تفالههای داخلی آمریکا (دقیقاً با همین تعبیر) شوروی را مطرح میکنند که [جنایات آمریکا] فراموش شود و...
گفت: این جماعت که وطن اصلی و همهچیزشون آمریکاست! اینجا چیکار میکنند؟!
گفتم: از یارو پرسیدند چند تا بچه داری؟ پنجتا انگشتشو نشون داد و گفت؛ چهارتا! گفتند؛ پس چرا پنج تا انگشتتو نشون میدی؟! گفت؛ این انگشت کوچیکه بچه همسایه است، ولی هر روز خونه ماست!