"الکساندر سرگییویچ گریبایدوف" از نویسندگان، شاعران و روشنفکران زمان خود بود که وارد سیاست شد و سیاست او را به کارهایی کشاند که از روشنفکران انتظار نمیرود و سرانجام نیز جان بر سر این کار گذاشت. کتاب "دیپلماسی و قتل در تهران" به ما میگوید که گریبایدوف از نوع روشنفکرانی بود که در صف غرب ستیزان ایستاده بود. اما شهرت او در ایران به دلیل دیگری نیز هست. او به عنوان تدوینکننده و مجری "عهدنامه ترکمانچای" شناخته میشود.
الکساندر چندین بار به عنوان سفیر روسیه تزاری به ایران سفر کرد و در آخرین سفر خود، مامور تدوین و اجرای معاهده ترکمانچای بود. او در برخورد با طبقه حاکمه ایران طرفدار نوعی برخورد بود که بعدها استالین در انقلاب روسیه انجام داد: «اگر میشد این قلیانکشها و دستیارانشان را وادار به پاک کردن جاده از برف کرد، بسیار بسیار معقولتر بود.» الکساندر گریبایدوف ۳۴ ساله بعد از مغلوب شدن ایران در جنگ، چنان راه شدت عمل، بدرفتاری و تحقیر ایرانیان را در پیش گرفت که "الکسی پترویچ یرمولوف" فرمانده قوای روس در ایران که خود شخصیتی خونریز و بیرحم بود به او گفت: «نباید مردمان مغلوب را خانه خراب کرد»، اما گریبایدوف گوشش بدهکار نبود و به او پاسخ داد: «ایرانیان فقط در برابر قدرت خاضعاند.» و با این استدلال به رفتار خشن و تحقیرآمیزش با مردم ایران ادامه داد.
گریبایدوف، با چنین دشمنی عمیقی با ایران در حساسترین سالهای تاریخ قاجار به ایران آمد. در نوشتن عهدنامه ترکمانچای دست داشت و به خاطر مذاکره با ایران و بستن قرارداد ترکمانچای ۴۰ هزار روبل به علاوه عنوان سفیر در ایران را پاداش گرفت.
اصرار به اجرای ترکمانچای و قتل
الکساندر گریبایدوف
گریبادوف به استناد مفاد ماده سیزدهم عهدنامه ترکمانچای، ماموریت داشت مردم و زنان گرجی و ارمنی را به عنوان اسرای روسی، به روسیه برگرداند. زمانی که وی متوجه شد تعدادی از زنان گرجی در منازل رجال ایرانی به سر میبرند، استردادشان را از دولت ایران درخواست کرد. او با کمک و هدایت آغایعقوب ارمنی (مارکاریانی)، یکی از خواجه سرایان حرمسرای فتحعلی شاه که با خانوادههای رجال ایران آشنا بود، از اوضاع آگاهی یافت و با مراجعه به شخصیتهای سرشناس به مطالبه زنان گرجی پرداخت که در حرمسرای آنان بودند.
با پافشاری گریبایدوف، دو زن گرجی که به گفته ایرانیان مسلمان شده و در منزل "آصفالدوله" صدراعظم پیشین به سر میبردند، به هیئت روسی پناهنده شدند. مردم معترض که بر سر بسته شدن عهدنامههای ننگین و پی در پی همچون گلستان و ترکمانچای همچون بشکه باروتی آماده انفجار بودند، با بستن بازار به این اتفاق واکنش نشان دادند. روز ۹ بهمن ۱۲۰۷ به دستور رستم بیگ، از همراهان ایرانی گریبایدوف در سفارت روسیه، زنان ارمنی به یکی از گرمابههای نزدیک سفارت برده شدند.
نویسنده کتاب دیپلماسی و قتل در تهران میگوید: «هیچ کاری احمقانهتر از این نمیشد انجام داد. گرمابه رفتن یا تن و بدن شستن یکی از مراسم مهم پیش از ازدواج به شیوه اسلامی است. وقتی دیگ صبر مردم به جوش آمد و سفارت مورد حمله قرار گرفت نیروهای امنیتی از ترس مردم به ارگ شهر پناه بردند و شاه و عمله دربار پشت دربهای مسدود ارگ زندانی شدند.
هنگامی که "آصفالدوله" (که خود در حکومت ستمگر و در میان مردم بدنام بود) میخواست معترضین را کنترل کند، مورد اصابت سنگ، کلوخ و دشنام پیدرپی قرار گرفت. مردم فریاد میزدند: "برو برای روسها پااندازی زنانت را بکن! همان بهتر که دائم به ریش درازت گلاب بزنی! عباس میرزا روح و جسمش را به امپراتور فروخته است. بزن به چاک و الاّ قیمهقیمهات میکنیم. " وقتی مردم با حاکم شهر چنین کنند، گریبادوف دیگر جای خود دارد.»
جهانگیر میرزا، پسر عباس میرزا نایبالسلطنه فتحعلی شاه قاجار در تاریخنامه خود نوشت: «اهل اسلام را به زور و با حالتی توأم با ضرب و جرح به خانه خود برده، شبها نگهداری میکرد که این اعمال او در نظر اهل اسلام ناپسند آمد.»
رسیدن خبر به "میرزا مسیح استرآبادی" معروف به میرزا مسیح مجتهد از علمای صاحب نام قرن سیزدهم هجری موجب فرستادن نمایندگانی برای صحبت با گریبایدوف و بازگرداندن زنان اسیر شد، اما با برخورد زننده گریبادوف با فرستادگانش، او در فتوایی «نجات زنان مسلمان از دست کافران را جایز اعلام کرد» همین فتوا کافی بود که عدهای از مردم در ۲۲ بهمن ۱۲۰۷ (یازدهم فوریه ۱۸۲۹) به سفارت روسیه (که در آن زمان در باغ ایلچی واقع در مجاورت گود زنبورکخانه حوالی خیابان مولوی فعلی بود) حمله کرده و هر کس را یافتند، کشتند. تنها کسی که در این واقعه زنده ماند "مالتسوف مالتزوف"، دبیر اول سفارت بود که با لباس مبدل گریخت. او بعدها در شرح حادثه نوشت: «خون مانند جوی آب از بدنها جاری بود و تمام سطح اتاق را فرا گرفته، سپس سیل آسا به طرف حیاط سرازیر شد... مهاجمان با سوراخ کردن سقف اتاق خواب گریبایدوف وی را با اولین شلیک از پا درآوردند.»
سرانجام جنازه مثله شده گریبایدوف شناسایی و پس از ارسال به تفلیس در همان شهر دفن شد.
الماس ۸۸ قیراطی و ختم غائله
در پی این واقعه، فتحعلی شاه برای جلوگیری از جنگی دیگر، هیئتی عالیرتبه، شامل خسرو میرزا، میرزا تقی خان (امیرکبیر) و محمد خان زنگنه امیرنظام را به مسکو فرستاد تا نامه عذرخواهی او را به تزار نیکلای یکم تقدیم کنند. پادشاه روس هم که به دلیل درگیری با عثمانی در بالکان تمایلی به درگیری مجدد با ایران نداشت، با پذیرفتن هیات ایرانی قضیه قتل گریبایدوف را خاتمه داد. در نهایت میرزا مسیح به تقاضای دولت روس به عتبات تبعید شد. خسرو میرزا در مسکو برای تسلیت به دیدار خانواده گریبایدوف رفت و به دستور فتحعلی شاه، الماسی ۸۸ قیراطی و بسیار بزرگ (معروف به الماس شاه) به تزار روسیه پیشکش شد.
پاسخ ایران به سفارت روسیه چیست؟
البته این اولین بار نیست که سفارت روسیه در تهران اقدام به چنین اعمال تحریکآمیزی میزند. چندی پیش هم عکسی از محل برگزاری "کنفرانس تهران" با حضور سفیر انگلستان و سفیر روسیه (به صندلی خالی به نشانه آمریکا) منتشر شد که سروصدای زیادی برانگیخت. اقدامی که همان زمان هم علیرغم درخواست فعالان رسانهای و سیاسی جز ابراز تاسف جناب سفیر (به جای عذرخواهی) پاسخ درخوری نیافت.
حالا هم نوبت به تقدیر از بدنامترین سفیر روسیه در ایران رسیده که با اقدامات تحقیرآمیز و بیرحمانه علیه مردم ایران، باعث قتل خود شد. ماجرا جایی شکل عمدی و بدتر به خود میگیرد که این توییت با هشتگ "به یاد داریم" نوشته شده که به خوبی پیام آن را میرساند. حالا پرسش اینجاست که چه زمانی باید به اقدامات تحریک آمیز سفارت روسیه واکنش نشان داد؟
چون اصلا قرار نیست نازکتر از گل به حضرات دولت کبرای روسیه گفته شود !