آفتاب- محمدرضا نظری: وقتی به فرهنگ و تمدن کهن چین نگاه میکنیم متوجه میشویم که آنها هم مانند اقوام ایرانی داستانها و افسانههای فراوانی دارند که تشابه برخی از این روایات با همتای ایرانی بسیار شگفت آور است؛ تا حدی که شخصیتهایی همچون رستم و سهراب، سیاوش و سودابه و حتی زال با موی سفید خود با اختلاف ناچیزی در شاهنامه چینی نقل شدهاست و همین نقاط مشترک در روایتهای حماسی دو کشور با توجه به بعد مسافت و فاصله سرزمینی نشان از وجود اشتراکهای گسترده فرهنگی است که سرزمینهای پهناور ایران و چین را به هم پیوند زدهاست.
به استناد منابع چینی در زمان شهریار بزرگ اشکانی روابط ایران و چین برقرار شد.
«ووتی» از سلسله «هان» که در صدد گسترش قلمروی حکومت خود در غرب چین بود به اعزام هیات سیاسی و تجاری اقدام نمود به نحوی که 115 سال پیش از میلاد فرستاده امپراتور توسط هزاران نفر از سواران ایرانی مورد استقبال قرار گرفت و به دنبال آن دولت اشکانی تسهیلات فراوانی را برای تجارت جهانی با چین فراهم نمود. در پی تصمیم امپراتور چین در سال 123 پیش از میلاد به برقراری روابط تجاری با مغرب پامیر «جاده ابریشم» به مرور به عنوان یکی از مهمترین راههای ارتباطی سراسر آسیا تبدیل شد که به دنبال آن تجارت ابریشم سود سرشاری را برای دولت اشکانی به همراه داشت.
در سال 101 میلادی پادشاه اشکانی برای ابراز مراتب دوستی و مودت سفرایی را به چین عازم نمود. در این دوره چینیها در روابط خود با رومیها و سایر ملل آسیای غربی آنچنان حس برتری جویی و سیادت را برای خود قائل بودند که به ندرت سفیری را به خارج گسیل میداشتند و بیشتر مایل به حضور سفرای بیگانه در دربار امپراتور بودند و حتی ویل دورانت به این نکته اشاره میکند که چینیها تا عصر حاضر همه اروپا و آمریکا را وحشی میشمردند و تا سال 1860 در اسناد رسمی خود از خارجیها به عنوان بربر یاد میکردند که افرادی وحشی و غیر متمدن هستند.
در دوره ساسانیان روابط ایران و چین آنچنان توسعه مییابد که نام ایران و ایرانی در بیشتر اسناد و مدارک تجار چینی مشهود است. با رواج اسلام و پیروزی مسلمانان در ترکستان و ماوراءالنهر به مرور روابط ایران اسلامی با چین گستردهتر شد که توسعه تعاملات فرهنگی و تجاری را به همراه داشت ولی این آرامش دیری نپایید و دولتهای متمدن و کهن ایران و چین توسط دشمن مشترکی دستخوش تحولات ویرانگری شدند با این همه ترکتازی مغولان منجر به شکل گیری مدنیت شرق و غرب در یک واحد عظیم شد به نحوی که مناسبات دو کشور از دوره تیموریان تا اوایل قاجاریه که پای استعمار گران اروپا بهویژه انگلستان در دو کشور باز شد به نحو چشمگیری گسترش یافت.
با روی کار آمدن «منچو» در سال 1054 هجری تا سال 1329 آنچنان فشار به اقلیتهای مذهبی شدت یافت که مسلمانان دست از کارهای سیاسی و دولتی برداشتند و گوشه نشینی اختیار نمودند و متعاقب آن روابط سیاسی دو کشور به وخامت گرایید ولی بازرگانان ایرانی بدون اتکا به دولت مرکزی به مبادله کالا با چین و خاور دور اشتغال داشتند.
به علت فقدان روابط سیاسی میان دو کشور سفر به چین خالی از اشکال نبود و متقاضیان فقط میتوانستند از طریق سفارت آمریکا یا ژاپن ویزای مسافرت به آن سرزمین را بگیرند. در قرن نوزدهم میلادی دخالت مستقیم استعمارگران اروپایی و آمریکایی در چین به همراه ضعف و سستی حکومت مرکزی رویدادهای تلخی را برای مردم این کشور به همراه داشت.
از جمله جنگ تریاک که تبدیل به مبارزه آنها با انگلیس برای عدم ورود تریاک به چین شد که در نهایت شکست چینی ها را به همراه داشت ولی در پایان این قرن قیام بوکسورها که نمادی از مبارزه بنیادی بر ضد بیگانگان و طرد اجانب است آنچنان چین را در بر گرفت که در اوایل قرن بیستم چینی های ناسیونالیست جنگهای شدیدی را علیه بیگانگان آغاز نمودند تا اینکه در سال 1911 حکومت دست نشانده منچو ساقط شد و توانستند در سال 1912 در چین رژیم جمهوری تشکیل دهند.
روابط رسمی ایران و چین برای اولین بار از سال 1299 شمسی طبق یک عهدنامه مودت کنسولی آغاز شد و در سال 1312 شمسی ایران یک کنسولگری در شهر شانگهای افتتاح نمود.
روابط سیاسی ایران و چین که سالهای متمادی گسسته بود بار دیگر در سال1321 خورشیدی برقرار شد و با اعزام وزیر مختار چین به ایران، سید علی نصر در 27 شهریور 1323 به محل ماموریت خود در چین عازم شد. به دنبال تاسیس جمهوری خلق چین در سال 1949 و با توجه به اینکه ایران در آن دوره در اردوگاه غرب قرار داشت روابط دیپلماتیک میان دو کشور قطع شد و با پیوستن ایران به جمع اکثریت اعضای سازمان ملل در سال 1951 که اقدام چین در حمله به کره را تجاوز تلقی و محکوم نمود روابط دو کشور به مراتب تیرهتر شد.
در اوایل دهه 1960 تیره شدن روابط چین و روسیه و حضور ایالات متحده در مرزهای چین باعث شد تا زمینه گسترش روابط ایران با چین فراهم شود. در سال 1970 دولت وقت ایران با پذیرش جمهوری خلق چین به عنوان عضو سازمان ملل، ایران این جمهوری را به عنوان دولت قانونی به رسمیت شناخت و روابط دو کشور وارد مرحله جدیدی شد.
در سال 1950 خورشیدی مطابق با 1971 میلادی دولت جمهوری خلق چین که به عنوان وزنهای در عرصه سیاست جهانی مطرح میشد با اعزام هیاتهای دوستی از جانب ایران و چین شرایط را برای گسترش روابط سیاسی دو کشور فراهم آورد. با برقراری این ارتباط پکن توانستهبود با ایران که به قوی ترین ارتش منطقه در آسیای جنوب غربی تبدیل میشد ارتباط نزدیکی برقرار کند.
در دوران مبارزه مردم ایران علیه رژیم پهلوی دولت چین کوچکترین اشارهای به مبارزات انقلابی مردم ایران نداشت و پس از برقراری روابط دیپلماتیک تهران – پکن در 16 اوت 1971 مقامات حزب کمونیست چین آخرین افرادی بودند که قبل از خروج محمدرضا پهلوی از ایران با وی ملاقات کردند، ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دو کشور روابط خود را حفظ کردند.
به دنبال تسخیر سفارت آمریکا و به گروگان گرفته شدن کارکنان سفارت، در شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامهای جهت تحریم ایران مطرح شد و چین بر سر دو راهی حفظ روابط تازه شکل گرفته با ایران و یا ناخرسندی دولتمردان آمریکایی گزینه ایران را انتخاب نمود و از تایید قطعنامه تحریم امتناع نمود.
با آغاز جنگ ایران و عراق در اکثر سالهای جنگ، چین به عنوان شریک و گریزگاهی برای ایران جهت حضور در عرصه بین الملل و تامین جنگ افزار تبدیل شد. دولتمردان چینی که اهتمام خود را بر خاتمه جنگ قرار داده بودند در تصویب قطعنامه 598 توسط شورای امنیت نقش موثری بر عهده داشتند.
به مرور با گسترش روابط دو کشور سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در اسفند 1367 در شانگهای افتتاح شد. با سفر رئیس وقت مجلس شورای اسلامی آقای هاشمی رفسنجانی به چین نقطه عطفی در روابط دو کشور ایجاد شد که توسعه همکاریهای اقتصادی و سیاسی مابین دو کشور را به همراه داشت که میتوان از توافق دسامبر 1985 و مارس 1987 بین سازمانهای انرژی اتمی ایران و طرفهای چینی نام برد.
در سال 1368 با سفر مقام معظم رهبری به عنوان رئیس جمهور وقت ایران در راس هیأت بلند پایه سیاسی، اقتصادی و نظامی به پکن طبق توافق صورت گرفته روادید سیاسی و خدمت میان دو کشور لغو گردید و متعاقب آن نخست وزیر چین در تیرماه 1370 عازم تهران شد تا مناسبات دو کشور به مراتب مستحکم تر شود.
در فوریه 1993 وزیر خارجه چین طی دیداری از ایران قرار داد احداث دو نیروگاه هستهای 300 مگاواتی با ایران را به امضا رسانید ولی این توافق منجر به خشم مقامات آمریکایی شد به نحوی که در تیرماه 1372 در پی اوج گرفتن تنش میان ایران و ایالات متحده آمریکا کشتی باری چینی «ین هه» توسط رزم ناوهای آمریکایی به بهانه انتقال سلاح های شیمیایی به ایران مصادره شد و به این شکل ایالات متحده به صورت علنی گسترش مناسبات ایران و چین را به چالش کشید.
در اواخر فروردین 1374 در طول برگزاری کنفرانس تمدید قرار داد منع اشاعه جنگ افزارهای هستهای وارن کریستوفر وزیر خارجه آمریکا به چین هشدار داد که همکاریهای اتمی با ایران بسیار خطرناک است ولی چینیها همکاریهای هستهای با ایران را قابل سرزنش ندانستند.
به دنبال تصمیم آمریکا مبنی بر اعمال تحریمهای اقتصادی علیه ایران در سال 1374 چین مخالفت خود را با این تصمیم آمریکا اعلام نمود و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران طی مصاحبهای با نیویورک تایمز ضمن تایید احداث دو نیروگاه اتمی توسط دانشمندان چینی اعلام نمود که پیش پرداخت این طرحِها که بین 800 تا 900 میلیون دلار هزینه دارد پرداخت شدهاست و چینیها مشغول آموزش کارشناسان ایرانی هستند ولی با افزایش فشارها بر روی دولت چین در روز نهم ژانویه 1996 سخنگوی وزارت خارجه چین خبر از توقف قرار داد دوجانبه ساخت راکتورهای 300 مگاواتی را اعلام نمود.
چین با اصلاحات اقتصادی که در اواخر دهه 70 آغاز نمود توانست با فروش سهام بزرگترین بانکهای دولتی چینی به سرمایهگذاران خارجی و طراحی مجدد اقتصاد کشور تولید ناخالص داخلی را پس از سال 1978 تا امروز به 10 برابر افزایش دهد تا حدی که پس از آمریکا به دومین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل شدهاست. چین به عنوان پنجمین تولید کننده نفت در جهان که تا سال 1993 به عنوان یکی از صادر کنندگان نفت خام به حساب میآمد به دلیل رشد سریع اقتصادی و ناکافی بودن میزان تولید و استخراج گاز و نیز به دلیل مشکلات زیست محیطی و صنعتی به کارگیری زغال سنگ این کشور به مصرف کننده عمده نفت و گاز صادراتی خاورمیانه تبدیل شدهاست.
به همین منظور چینیها اقدام به سرمایهگذاری در تولید و استخراج نفت و گاز در ایران نمودند تا ضمن بهرهمند شدن از سود حاصل از فعالیت شرکتهای خود جریان انرژی مطمئن و ارزانقیمت به چین را در آینده تضمین کنند که قرارداد 85 میلیون دلاری در سال 2000 برای استخراج گاز از 19 حلقه چاه گاز ایران نخستین قراردادی بود که در این زمینه پس از انقلاب بین ایران و چین به امضاء رسیده است.
پس از کلید خوردن مناقشات هستهای ایران با غرب تعمیق روابط اقتصادی ایران و چین پیچیدگیهای سیاسی جدیدی به همراه داشتهاست. در سال 2004 در حالیکه ایالات متحده میکوشید تا از ابزار تهدید اعمال تحریمهای بینالمللی برای فشار بر روی پرونده هستهای ایران استفاده کند، در نیمه دوم سال 2004 ایران و چین تفاهم نامهای 100 میلیارد دلاری برای واردات نفت از میدان نفتی یادآوران ایران منعقد نمودند و پس از مدتی خبر قرار داد 20 میلیارد دلاری خرید گاز مایع ایران طی یک دوره 25 ساله منتشر شد.
کاخ سفید در واکنش به این موضوع با لحن تهدیدآمیزی از چین خواست تا از قرارداد نفتی چشم پوشی کند تا بتواند مسئولیت بیشتری را در عرصه جهانی برعهده گیرد. افزایش فشار آمریکا و چالشهای پرونده هستهای ایران، باعث شد تا نخست وزیر چین راهی عربستان شود تا سرنوشت تامین انرژی چین در پی اعمال تحریمهای احتمالی نفتی ایران تضمین شود. آمریکا نیز با فروش تسلیحات گسترده به تایوان از این کشور به عنوان ابزار فشار به چین جهت تضعیف روابط تجاری و اتمی ایران استفاده میکند.
در حالی که در طول بحران هستهای، تعلیق غنیسازی به عنوان پیش شرط مذاکره با ایران اعلام شدهبود ولی ایران در شرایطی که پشتیبانی روسیه و چین از برنامه هسته ای قطعی می دانست، این تعلیق را خط قرمز خود اعلام نمود ولی پس از گذشت سه ماه از گفتگوی متوالی اعضای گروه موسوم به 1+5 که شامل پنج عضو دائم شورای امنیت (آمریکا، فرانسه، بریتانیا، چین و روسیه) به همراه آلمان، در آخرین روزهای سال میلادی در 23 دسامبر 2006 قطعنامه 1737 ذیل ماده 42 فصل هفتم منشور ملل متحد به اتفاق آرا به تصویب رسید.
در حالی که چین به عنوان یکی از اعضای دائم و دارای حق وتو در شورای امنیت در کنار روسیه در قبال برنامه اتمی ایران موضع ملایمتری داشت ولی پکن نیز به قطعنامه تحریم علیه ایران رای مثبت داد. قطعنامه 1737 شامل تحریمهای هستهای و تسلیحاتی ایران بود که در آن شصت روز به ایران مهلت داد تا بخشی از برنامههای هستهای خود را متوقف کند. پس از صدور قطعنامه 1737 کمیتهای در کنگره آمریکا اعلام کرد که درصدد بررسی قراردادهای گاز شرکت ملی نفت چین (CNOOC) با ایران است تا تحریمهایی را علیه این شرکت در نظر گیرد.
به دنبال فشار آمریکا به دولت چین در پی سفر علی لاریجانی به پکن رئیس جمهوری چین خواستار واکنش جدی ایران به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل شد و آن را منعکس کننده نگرانی جامعه جهانی دانست. به دنبال گذشت زمان مقرر در قطعنامه 1737 و عدم تعلیق غنیسازی از سوی ایران در 24 مارس 2007 قطعنامه 1747 به تصویب رسید.
یک روز قبل از تصویب قطعنامه جدید 15 ملوان بریتانیایی توسط سپاه پاسداران دستگیر شدند که منجر به هیجان سیاسی در روابط دیپلماتیک ایران شد در چنین شرایطی در حالیکه سخنگوی دولت از حضور محمود احمدی نژاد در نشست احتمالی شورای امنیت خبر میداد و سفیر چین در سازمان ملل «گوانگیا وانگ» حضور رئیس جمهوری ایران در جلسه شورای امنیت را ابتکاری جالب تلقی میکرد ولی در نهایت این سفر انجام نشد.
در قطعنامه دوم در حدود 30 سازمان و شخصیت ایرانی فعال در عرصه هستهای کشور مورد هدف قرار گرفتند ولی این بار نیز چین در حمایت از ایران از حق خود در شورای امنیت استفاده نکرد. در حالیکه مقامات واشنگتن با پایان مهلت مقرر در قطعنامه 1747 و ضربالعجل محمد البرادعی رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی به ایران در پی تصویب قطعنامه تحریم سوم علیه ایران برآمدند. در این مدت کشورهای غربی به رهبری آمریکا تلاش گستردهای برای جلب موافقت روسیه و چین برای افزایش فشارهای اقتصادی بر ایران توسط قطعنامه سوم دنبال کردند.
این در شرایطی است که دولتمردان واشنگتن با راهبردی موازی اقدام به تشکیل ائتلاف آمریکایی–اروپایی جهت اعمال تحریم خارج از سازمان ملل نمودند تا بیش از پیش نقش چین و روسیه را در پرونده هستهای ایران کم رنگتر کنند.
در چنین شرایطی ایران با اهرم نفت در سیاست خارجی خود به دنبال همراه ساختن چین با منافع ملی خود است ولی دولتهای جدیدی که در چین روی کار آمدهاند از پوسته ایدئولوژی سوسیالیستی خارج شدهاند و راه اقتصاد آزاد را در پیش گرفتهاند و دیگر با پرستیژ ایدئولوژیک، خود را در تعارض مستقیم با ایدئولوژی سرمایهداری و نماد آن ایالات متحده قرار نمیدهند بلکه بیش از هر مسئله بین المللی، منافع اقتصادی خود را جستجو میکنند.
با اینکه دولت چین همانند همتای روسی خود نمایش همراهی با فعالیت اتمی ایران را به نمایش گذاشته است ولی در شرایط حساسی مانند اجلاس شورای حکام هیچگاه مواضع چالش برانگیزی در قبال ایالات متحده و کشورهای اروپایی اتخاذ نکرده است. این روحیه معاملهگرایانه امکان شریک استراتژیک دانستن چین برای ایران را از بین میبرد.
در واقع با اوج گرفتن چالشهای هستهای ایران با غرب باید میان منافعی که در ایران دنبال میکنند و منافعی که همراهی کاخ سفید برای آنها به همراه خواهدداشت یکی را انتخاب کند که این گزینه اجتناب ناپذیر است زیرا چین به دنبال بیمه کردن امنیت منابع انرژی خود در سالهای آینده است و به همین عنوان خواستار بحران در روابط خارجی کشور خود و در عرصه بین المللی نیست.
اکنون چین به عنوان سومین کشور اتمی در جهان و با حجم عظیم تجاری و اقتصادی با آمریکا که بالغ بر 200 میلیارد دلار در سال میرسد اگر پرونده هستهای ایران بخواهد در مناسبات تجاری چین و آمریکا لطمهای وارد کند به طور حتم چینیها نمیخواهند با حمایت از ایران به این بازار گسترده ضربهای وارد شود و بحران هستهای ایران دیگر جایگاهی در مرکز منافع چین نخواهد داشت تا بر سر آن با قدرتهای غربی درگیر شود.
در پایان باید اذعان داشت که دولتمردان ایرانی به جای تکیه کامل بر مناسبات سیال دولتهای چین و روسیه باید بر اتکا به هنر دیپلماسی و استفاده از تعارض و اشتراکهای موجود کلیه سیاستهای خود را در راستای منافع ملی پیگیری کنند و نباید از یاد ببرند که در روابط بینالملل قاعدهای وجود دارد که هیچ کشوری دوست پایدار و هیچ کشوری هم دشمن همیشگی ما نخواهد بود و تنها دوست دائمی ما منافع ملی است که باید به درستی آنها را شناسایی کنیم.