رسول منتجب نیا، با اشاره به اینکه نارضایتی مردم از اصلاح طلبان به حق است و آنها باید شجاعت عذرخواهی از مردم داشته باشند، اظهار کرد: اصلاح طلبان اکنون باید در کنار مردم بوده و حلقه وصل جامعه و حکومت باشند. تشکلهای سیاسی اصلاح طلبان باید برای آینده برنامه ریزی کنند.
وی در ادامه درباره دیدار اخیر برخی شخصیتهای سیاسی با حسن روحانی بیان کرد: نظر من این است که این دیدارها به خاطر نگرانی از وضعیت کشور است، نه ایجاد دولت در سایه یا حتی برای انتخابات آینده.
این فعال سیاسی اصلاح طلب تاکید کرد: نارضایتی مردم از اصلاحطلبان به حق است و آنها باید شجاعت عذرخواهی از مردم داشته باشند.
متن کامل گفت وگو با رسول متجبنیا نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و دبیرکل حزب اصلاحطلب جمهوریت ایران اسلامی به شرح زیر است:
سال گذشته به لحاظ سیاسی سال موفقی برای اصلاحطلبان نبود و آنها شوراهای اسلامی و ریاستجمهوری را به رقیب خود واگذار کردند. ارزیابی شما از دلایل شکست اصلاح طلبان در انتخابات چیست؟
سال ۱۴۰۰ سال متفاوتی بود. از سویی جریان اصولگرا موفق شد بقایای مدیرت عالی نظام یعنی دستگاه اجرایی را در اختیار بگیرد. قوه قضاییه و مجلس شورای اسلامی که در اختیار آنها بود و تنها دولت در اختیار آنها نبود که آن را هم بدست آوردند. تا پیش از این، دولت روحانی مورد حمایت اصلاحطلبان بود، البته این دولت، دولت اصلاح طلبان نبود، بلکه اصلاحطلبان از دولت روحانی حمایت کردند.
از سوی دیگر اصلاح طلبان در سراسر کشور به خصوص در کلانشهرها مثل تهران شوراهای اسلامی را در اختیار داشتند که بعد انتخابات آن را هم به اصولگرایان یا کسانی که نه اصلاحطلب بودند، نه اصولگرا واگذار کردند.
اینها ظاهر قضیه است، اما باطن قضیه این است که در انتخابات ۱۴۰۰ مردم به دلایل مختلف از صندوق رای فاصله گرفتند و همین فاصله گرفتن رمز موفقیت اصولگرایان بود، زیرا هر وقت مردم حضور فعال و حداکثری پای صندوق رای داشته باشند، اصلاح طلبان پیروز انتخابات می شوند. هر وقت این حضور متوسط باشد، این دو جریان رای نزدیکی خواهند داشت و یک جریان پیروز میشود، اما وقتی مردم حضور کمی داشته باشند، به طور طبیعی اصولگرایان (با رای حداقلی نه حداکثری) پیروز می شوند.
در واقع رای دهندگان به سه دسته تقسیم می شوند؛ یک دسته همواره به اصلاحطلبان رای می دهند و یک دسته به اصولگرایان، ولی درصد زیادی از رایدهندگان، آرای خاکستری یا سرگردان هستند که آرای آنها از پیش مشخص نشده و در واقع آرای آنها نه به اصلاح طلبان تعلق دارد، نه اصولگرایان، آنها در لحظه آخر تصمیم می گیرند رای دهند یا نه. البته آرای آنها هرگز به سمت اصولگرایان نمیرود، زیرا این رایدهندگان منتقد وضع موجود بوده، اصولگرایان راضی به وضع موجود هستند،لذا آنها به اصلاح طلبان که دنبال اصلاح وضع موجود هستند، نزدیکترند.
در انتخابات ۱۴۰۰ حضور مردم به خصوص آرای خاکستری و حتی اصلاحطلبان در انتخابات کمرنگ بود و بیشترین حضور متعلق به اصولگرایان بود که آنها هم درصد کمی را تشکیل می دادند و بنابراین آرای حداقلی انتخابات محصول حضور آنها بود.
در مجموع من معتقدم حضور حداقلی پای صندوق رای خدشه به اقتدار نظام وارد می کند، زیرا وقتی رای مردم حداکثری باشد، دنیا حساب دیگری روی ایران باز می کند. صرف نظر از اینکه اصلاحطلبان پیروز شده اند یا اصولگرایان، حضور حداقلی در انتخابات مضر به حال نظام بوده و خلاف منویات امام(ره) و رهبری است که به حضور حداکثری در انتخابات تاکید دارند.
در واقع مردم هم از صندوق رای فاصله گرفتند و هم از اصلاح طلبان. چرا بدنه رای اصلاح طلبان از این جریان دلسرد شدند؟
تمایل مردم هم به اصولگرایان کم شد و هم نسبت به اصلاح طلبان دلسرد شدند. به هر حال عملکرد دولت روحانی به پای اصلاح طلبان نوشته شد هرچند این دولت اصلاح طلب نبود، اما به هر حال مورد تایید اصلاحطلبان بود.
شما فقط به عملکرد دولت روحانی اشاره دارید اما نقش خود جریان اصلاحات در دلسرد کردن مردم چه بود؟
ما نمیتوانیم از خود سلب مسئولیت کنیم. خواه یا ناخواه عملکرد دولت روحانی به پای ما هم نوشته شد. شاید گفته شود در سال ۹۲ و ۹۶ بین بد و بدتر مجبور به انتخاب شدیم و کاندیدای نیابتی را برگزیدیم. این دیدگاه باید بررسی شود که این کار درست بود یا اینکه نامزد اصلاح طلب خالص انتخاب میکردیم ولو پیروز انتخابات نمی شد. اگر راه دوم انتخاب میشد، ما هزینه دولتی که اصلاح طلب بود را نمیپرداختیم.
ما نمیتوانیم از خود سلب مسئولیت کنیم. خواه یا ناخواه عملکرد دولت روحانی به پای ما هم نوشته شد و چوب حمایت بدون قید و شروط از روحانی را خوردیم
من همان زمان هم معتقد نبودم که نباید همه امکانات خود را بدون قید و شرط در اختیار روحانی بگذاریم. من در سال ۹۶ دو بار به روحانی پیام دادم که اگر حمایت ما را می خواهید باید با هم گفت وگو کنیم و انتظارات ما را بشنوید، اما برخی بزرگان اصلاح طلب اشتباه کرده و بدون قید و شرط وعده حمایت از روحانی دادند و همین تصمیم، به جریان اصلاحات ضربه زد. بزرگان اصلاحات به روحانی چک سفید امضا دادند و همین موجب شد که چوب آن را بخوریم و عملکرد غیرقابل دفاع روحانی، به پای اصلاحات نوشته شود، البته من نمیگویم عملکرد روحانی صددردصد منفی بود، بلکه این دولت کارهای بزرگی هم کرده است و نقط قوت زیاد داشته ولی نقاط ضعف هم فراوان بوده است. در مجموع باید اشاره کنم که دلسردی مردم از اصلاح طلبان نتیجه عملکرد اصلاح طلبان در حمایت بیچون و چرا از دولت روحانی بود.
در انتخابات ۱۴۰۰ در جریان اصلاحات سردرگمی وجود داشت و در پایان هم این جریان در حمایت از یک کاندید به اجماع نرسید. دلیل این سردرگمی چه بود؟ سال ۹۲ هم این جریان کاندید اصلی نداشت و اما توانست نتیجه انتخابات را به نفع خود برگرداند اما چرا در انتخابات ۱۴۰۰ نتوانست موفق شود؟
در انتخابات ۱۴۰۰آشکار بود که حضور مردم کمرنگ است و آرای خاکستری مشارکت نمی کند و حتی درصد قابل توجهی از اصلاح طلبان هم قصد شرکت در انتخابات را نداشتند. شورای نگهبان هم کاندیدای مورد نظر اصلاح طلبان را رد کرد و کاندیدها منحصر به دو نفر شد که اجماعی روی آنها وجود نداشت. در این شرایط نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان به جمعبندی رسید که کاندیدایی معرفی نکند، اما حزب کارگزاران و برخی احزاب از همتی حمایت کردند و برخی هم از مهرعلیزاده. مجموع این شرایط موجب شد که اصلاح طلبان به نوعی از انتخابات کناره گیری کنند. در واقع آنها مایوس شده بودند و کاندیدایی معرفی نکردند.
از سویی باید اشاره کرد که مقایسه سال ۹۲ با ۱۴۰۰ قیاس مع الفارق است، زیرا در سال ۹۲ مردم پای صندوق رای آمدند. ردصلاحیت مرحوم هاشمی و مظلومیت وی، پتانسیل بسیاری برای اصلاح طلبان ایجاد کرد. وقتی هاشمی واصلاح طلبان از روحانی حمایت کردند، مردم به پای صندوق رای هجوم آوردند.
به نظر می رسد در جریان اصلاحات ترس از شکست در انتخابات وجود دارد و هر وقت احساس شود که این جریان انتخابات را واگذار خواهد کرد، حضور جدی در انتخابات پیدا نمی کند. نظر شما دراین زمینه چیست؟
این رویکرد کار صحیحی نیست. به هر حال انتخابات برنده و بازنده دارد و نباید منتظر تضمینی برای پیروزی در انتخابات بود. اما گاهی شرایط اجتماعی موجب شکست یک جریان می شود که آن جریان باید از شکست هم استقبال کند و در صحنه بماند، ولی گاهی برخی مسئولان نمی خواهند که جریانی وارد صحنه شود. در اینجا تکلیف عوض می شود. این اتفاق در انتخابات مجلس چهارم و هفتم هم رخ داد و تعداد زیادی از نمایمدگان این مجالس و همچنین نامزدهای اصلاحات در بیرون از مجلس ردصلاحیت شدند و من با علم به کناره گیری مردم در انتخابات حاضر شدم.
در انتخابات مجلس چهارم رهبری بیان کرده بودند که برخی در انتخابات فتنهگری میکنند و مردم مراقب آنها باشند. دستگاههای تبلیغاتی اصولگرا از جمله صداوسیما بیان کردند که منظور رهبری اصلاح طلبان است و فضا را به گونه ای مسموم کردند که مردم فکر می کردند اصلاح طلبان فتنه گر و ضدمردم هستند و این باعث شد که ما رای نیاویم. ما در این شرایط در مجمع روحانیون قصد داشتیم از انتخابات کناره گیری کنیم اما آقای کروبی گفت که رهبر انقلاب در جلسه ای گفتند این تصمیم شما به صلاح نیست و حتما در صحنه باشید.
گاهی مردم نمی خواهند رای دهند و گاهی برخی مسئولان نمی خواهند جریانی پیروز انتخابات شود در این شرایط اصلاح طلبان چاره ای ندارند که مثل افراد عادی پای صندوق را حاضر شده و رای خود را بدهند.
در انتخابات ۱۴۰۰ ما کسی را نداشتیم که مردم را به پای صندوق بکشاند
به نظر شما اگر نامزدهای اصلاح طلب در انتخابات ۱۴۰۰ تایید صلاحیت می شدند، مردم از آنها استقبال می کردند؟
گاهی شرایطی پیش می آید که کاندیدای معمولی نمیتواند مردم را وارد صحنه کند. در واقع باید افراد پرجاذبه ای وجود داشته باشند که مردم را از جا بکنند. در سال ۹۲ من معتقد بودم که مرحوم هاشمی و سیدمحمد خاتمی می توانند مردم را به پای صندوق بیاورد و ناامیدی آنها را برطرف کنند. در انتخابات ۱۴۰۰ مردم از ۲ جناح مایوس بودند و کاندیدی هم وجود نداشت که برای مردم جاذبه داشته باشد و آنها را به پای صندوق بکشاند.
در آن انتخابات اگر نامزدهای اصلاح طلب هم تایید میشدند وضعیت تغییر زیادی نمیکرد و همان شرایط وجود داشت شاید آرا کمی عوض می شد، اما ما کسی را نداشتیم که مردم را به پای صندوق بکشاند.
من معتقدم مسئولان در این شرایط باید فکری بکنند. وقتی مردم از انتخابات دلسرد شده اند باید اقدامی کرد و انتخابات را نباید فقط در اختیار وزارت کشور و شورای نگهبان گذاشت. چه اشکالی دارد چهرههایی وارد صحنه شوند که در انتخابات تحول ایجاد کنند؟ من در دوران اصلاحات با اینکه مشاور خاتمی بودم اما انتقادهای خود را هم بیان میکردم اما با این حال معتقدم که جاذبه افرادی مثل سیدمحمد خاتمی قابل انکار نیست. فردی مثل او چنین کششی را در جامعه ندارد. چه اشکالی دارد از این افراد به عنوان سرمایه اجتماعی استفاده شود؟ در دیدار اخیر با کروبی گفتم که صرف نظر از اینکه حصر صحیح بوده یا نه شما باید از سرمایه اجتماعی خود به نفع مردم استفاده کنید. کشور به کمک و همافزایی نیار دارد و شما می توانید کمک کنید که وی جواب منفی به من نداد. مسئولان اگر خودشان نمی خواهند کاری کنند به ما اجازه دهند که از این افراد بخواهیم آنها وارد صحنه شوند و به نظام و مردم کمک کنند.
مردم دچار مشکلات هستند. فکر نکنیم چون مردم در روز ۲۲ بهمن حضور می یابند پس مشکلی وجود ندارد برای درک مشکلات مردم باید به صفهای میدان تره بار، نانوایی، مترو، تاکسی و اتوبوس رفت تا متوجه شویم مردم چه مشکلاتی دارند.
شما به درستی به مشکلات مردم اشاره کردید. اصلاح طلبان برای حل این مشکلات چه کرده اند که انتظار داشته باشند مردم به آنها اعتماد کنند؟
این اشکال به نظام و مسئولان بازمیگردد که از ظرفیتهای انقلاب اسلامی و حضور و اعتماد مردم استفاده بهینه ومناسب نداشته اند. مردم اکنون به این نتیجه رسیدهاند که مسئولان آنها را بازی میدهند و به جای خدمت به آنها فقط زمان انتخابات به سراغشان می روند.
شما پرسیدید اصلاح طلبان برای مردم چه کردهاند؟ من خودم همواره به عملکرد اصلاحطلبان انتقاد داشت و از بیان آن هم ابایی ندارم. اما مردم می توانند میان دولتهای مختلف مقایسه کنند که کدام دولت تحول کیفی و کمی در زندگی آنها ایجاد کرده است. در دولت خاتمی نشنیدیم که اختلاسی شکل گرفته باشد. همه در آن دولت دنبال کار بودند. من به دولت خاتمی انتقاد دارم، اما مردم خاطره خوبی از دولت اصلاحات دارند. تنها دولت اصلاحات، دولت خاتمی بود. دولت هاشمی، دولت کارگزاران بود. دولت روحانی هم که اصلاح طلب نبود، بلکه معجونی از شخصیتهای مختلفی بود که حضور اصلاح طلبان هم در دولت کمرنگ بود.
البته باید میان اصطلاحات اصلاحات و اصلاح طلبی تفاوت قائل شویم. اصلاحات یک جریان سالم تاریخی، معقول و منطقی و غیرقابل انکار است. اصولگرایی هم همینطور است. رهبری فرمودند که من اصلاح طلب اصولگرا هستم که حرف درستی است. اصلاحات باید در چارچوب اصول باشد. اصلاحات غربی مدنظر ما نیست بلکه ما اصلاحات بومی و مذهبی را دنبال میکنیم.
نارضایتی مردم از اصلاح طلبان به حق است و آنها باید شجاعت عذرخواهی از مردم داشته باشند
برخی از رقبای شما در جریان اصولگرایی معتقدند که کار اصلاحات پایان یافته است. آیا خروج از قدرت به معنای پایان کار این جریان است؟
بار اول نیست که می گویند کار اصلاحات تمام است. قبلا هم گفته اند که آخرین میخ تابوت اصلاحات کوبیده شد. اما همانطور که گفتم ما باید بین اصلاح طلبی و اصلاحات تفاوت بگذاریم. ممکن است برخی اصلاح طلبان عملکرد بدی داشته اند و نتوانند اکنون در جامعه سر بلند کنند، اما این بدان معنا نیست که جریان اصلاحات نابود شده است.جریان اصلاحات با آمدن یک دولت پایان نمی یابد یا اینکه با آمدن یک دولت دیگر رونق بگیرد.
بارها به دوستان گفته ام که در این دوران نباید دست روی دست بگذارید و کاری نکنید. الان بهترین زمان برای آسیبشناسی و بازسازی جریان اصلاحات است، زیرا وقتی دولت در اختیار باشد فرصتی برای این کارها نیست. حضور در حاشیه قدرت، فرصت مناسبی برای برنامه ریزی برای آینده است. اصلاح طلبان حتما باید به سمت آسیبشناسی عملکرد خود بروند. نارضایتی مردم از اصلاح طلبان به حق است و آنها باید شجاعت عذرخواهی از مردم داشته باشند. اصلاح طلبان اکنون باید در کنار مردم بوده و حلقه وصل جامعه و حکومت باشند. تشکلهای سیاسی اصلاح طلبان باید برای آینده برنامه ریزی کنند.
اخیرا برخی چهرههای سیاسی با حسن روحانی دیدار داشته اند. در تحلیل این دیدارها گفته شد که آنها قصد تشکیل دولت در سایه دارند. تحلیل شما از این دیدارها چیست؟
من هم از رسانهها شنیده ام که باهنر، لاریجانی، ناطق نوری و خاتمی با روحانی دیدار داشته اند، ولی از محتوای دیدارها اطلاعی ندارم، احساس می کنم مسئولان نظام نگران هستند. هرکه برای انقلاب و نظام زحمت بیشتری کشیده است، دغدغه بیشتری هم دارد ولی آنهایی که تازه از راه رسیدهاند، شاید کمتر نگران باشند.
اگر خبر دیگری پشت صحنه نباشد، تحلیل من این است که این دیدارها به خاطر نگرانی از شرایط کشور است به هر حال برخی اقدامات دولت قابل دفاع نیست. انتظار نبود دولت با این ترکیب و وزن تشکیل شود.
نظر من این است که این دیدارها به خاطر نگرانی از وضعیت کشور است، نه ایجاد دولت در سایه یا حتی برای انتخابات آینده. وقتی مجموعه ای از نخبگان و دلسوزان نظام با هم همفکری کرده و راهکاری پیدا کنند، می توانند آنها را به رهبری، مسئولان و نهادهای نظام منتقل کنند.
وحدت نیاز جریان اصلاحات است و نباید عدهای برای خود نقش آقابالاسر در این جریان قائل باشند
ارزیابی شما از وضعیت جریان اصلاحات در سال جاری و البته انتخابات مجلس دوازدهم چیست؟ آیا آنها می توانند دوباره به اجماع رسیده و مردم را همراه خود کنند؟
اگر اصلاح طلبان منزوی ومنفعل باشند بازهم شکست خورده و به تدریج از دور خارج میشوند و در تاریخ باید سراغ آنها را گرفت. اما اگر از عملکرد گذشته خود آسیبشناسی کرده و در کنار انتقاد از وضع موجود، پیشنهادهای سازنده، کارشناسی شده و قابل اجرا ارائه کنند می توانند در صحنه سیاسی کشور بمانند.
از سویی وحدت نیاز جریان اصلاحات است و نباید عدهای برای خود نقش آقابالاسر در این جریان قائل باشند. دیگر این حرف ها باید کنار گذاشته شود. جریان اصلاحات باید باید به نقاط ضعف خود اعتراف کنند، زیرا فقط شورای نگهبان در شرایط امروز اصلاح طلبان نقش نداشته است، بلکه خود این جریان هم اشتباه داشته است.