«ماکسیم گورکی دشمن رژیم تزاری بود و هیچ فرصتی را برای ابراز این دشمنی از دست نمیداد. از خاندان رومانف نفرت داشت؛ نه فقط برای آن چه آنان با روسیه و مردمش کرده بودند که برای تصویری که از این کشور به دنیا نشان میدادند. در یکی از نامههایش نوشته بود ما با حکومتی سروکار داریم که نه احترام به فرد و فردیت را میفهمد، نه حق و حقوق مردم را میپذیرد و نه کمترین دغدغهای برای اجرای عدالت دارد؛ حکومتی که زیر سایهاش جز ظلم و شرارت اتفاق دیگری نمیافتد و جایی برای رشد عواطف انسانی باقی نمیماند.
گورکی با همین نگاه، همه کنش و واکنشهای حکومت تزاری را تفسیر میکرد و معترض ستمها و زشتیهای رومانفها بود. حتی زمانی که روسها در ماجرای اولتیماتوم شوستر به مرزهای ایران سرازیر شدند و استانهای شمالی ما را بهزور و با خونریزی اشغال کردند، او بار دیگر صدای اعتراضش را بالا برد و حکومت کشورش را نکوهش کرد. نامهای به یک هیات انگلیسی واقع در لندن به نام «هیات بررسی ایران» نوشت که چندی بعد، در چنین روزی از آوریل ۱۹۱۲ در روزنامه آمریکایی هاواییان گازت (Hawaiian Gazette) منتشر شد. نوشت: «من معتقدم که اقدامات دولت روسیه در ایران، جدا از غیر انسانی بودن آن نسبت به مردم ایران، برای مردم روسیه در سراسر کشور زیانبار است. بعید است این امکان باشد که از طریق محاکمه نظامی یا اعدام بتوان بازار تجاری ایران را به نفع سرمایه روسی تضمین کرد و اطمینان دارم که دولت روسیه با این ددمنشی نابخردانه خود در حال شکلدادن یک دشمن جدید سازشناپذیر ایرانی در برابر مردم روسیه است.»
بخش نخست حرفهایش درست بود. در آن روزها، بسیاری از ایرانیان خودشان دیگر کالاهای روس را نمیخریدند و هر چیزی را که به نوعی به روسیه ارتباط داشت تحریم کرده بودند. اما بخش دوم حرفهایش نه نادرست که ناقص بود زیرا ایرانیان از مدتها پیش از زمان جنگهای قفقاز و جدایی شهرهای شمال ارس، روسها را دشمن بزرگ میدیدند.
گورکی در ادامه نوشته بود حکومت روسیه با این تجاوز، آبروی تمدن اروپایی را برد و بذر ضدیت با آن را در خاک ایران پاشید: «از خودم میپرسم چه چیزهای گرانبها و چه اصولی از فرهنگ اروپایی توسط دولت روسیه به درون سرزمینهای تحت اشغال خود، همچون خیوه و بخارا در آسیای مرکزی برده شده است؟ حاکمیت روسیه چه اثرگذاری خاص و باارزشی میتواند بر ایران باستانی بگذارد؟ اکنون دولت روسیه در اروپا به عنوان تنها حامی اصول قدرت خودکامه شناخته میشود که پیش از این، شرق، ویرانگری آن اصول را بازشناخته است.»
نوشت شاید در ایران بازاری برای کالاهای تولید روسیه پیدا شود اما حکومت تزاری با این روشی که در پیش گرفته و سیاستی که به اجرا گذاشته است، به چیزی بیشتر از فروش همینها نمیرسد. «سرانجام، من فکر میکنم تصرف ایران در جهت منافع روسی نبوده است بلکه به خاطر دودمان رومانفها بوده تا با اهدای ضمیمه جدید قلمروشان به مردم خویش، سیصدمین سالروز استقرار خود را در روسیه گرامی بدارند. این سیصدمین سالگرد در واقع وهمی بیش نبوده و این پیشکش همانا شوربختی را برای مردم روسیه به ارمغان خواهد آورد و نمیتوان باور کرد ایران با این بردهسازی که بر آن سایه انداخته است، کنار بیاید.»