«اما این کارزار که او با شور و غرور آغازش کرده بود اصلا در مسیری که انتظار داشت پیش نرفت و نه تنها مشکل اعتیاد فراگیر به الکل را تدبیر نکرد که منجر به شکلگیری بحرانی بزرگتر برای شوروی شد. چرا گورباچف میان آن همه معضلی که وجود داشت، روی این معضل انگشت گذاشت؟
ویکتور شبشتین مینویسد الکلیسم بنا به شهادت پوشکین و داستایفسکی «در حکم یک بیماری ملی» و از روسیه قرن گذشته برای شوروی در قرن بیستم به میراث مانده بود. «طبق آمار رسمی، چهل میلیون تن از جمعیت حدودا دویستوهفتاد میلیونی شوروی معتاد به الکل بودند. این رقم مطمئنا خیلی کمتر از واقعیت بود... در ۱۹۸۴ بیش از ۹ میلیون الکلی را از خیابانهای شهرهای اتحاد شوروی جمعآوری کردند. مرگهای زودرس، غیبتهای مکرر از محل کار، خلافکاری، فقر، خانوادههای ازهمپاشیده و انواع فلاکتها از جمله عوارض اعتیاد به الکل بود که در همه نقاط شوروی مشاهده میشد.»
گورباچف این درد را دید و - و به شیوه خاص خودش - تصمیم به درمان آن گرفت. دستور به کاهش تولید در این بخش داد و استدلال وزیر اقتصادش را که میگفت «دولت از راه تولید و فروش نوشابههای الکلی درآمد قابل توجهی دارد و اگر این درآمد از دست برود، کسری بزرگی در بودجه کشور ایجاد خواهد شد» نپذیرفت. در جلسه تصمیمگیری خطاب به وزیر اقتصاد گفت: «آن چه تو داری میگویی اصلا حرف تازهای نیست. ما میدانیم که از هیچ منبع دیگری نمیتوانیم این کسری بودجه را جبران کنیم. اما تو هیچ پیشنهاد دیگری برای ارایه نداری جز این که بگذاریم مردم به عرقخوریهایشان ادامه دهند. شاید هم پیشنهادت این است که برای کسب درآمد بیشتر، به تبِ مصرفِ ودکا دامن بزنیم؟»
نگاه گورباچف درباره ضرورت مبارزه با این اعتیاد نگاه درستی بود اما او برای پیشبرد کارزار خود روش نادرستی را برگزید و بعد هم لجوجانه در اجرای آن پافشاری کرد. نتیجهاش چه بود؟ «صفهای عظیمی در برابر مشروبفروشیها شکل گرفت و یکشبه بازار سیاه نوشابههای الکلی با ابعادی غیر قابل تصور ایجاد شد. بزرگترین مساله، تولید انواع عرق سگی در منازل شخصی بود. شکر که برای تولید خانگی الکل جزو ضروریات بود، ناگهان از قفسههای فروشگاهها ناپدید و دولت مجبور به جیرهبندی آن شد. کسری بودجه که وزیر اقتصاد دربارهاش هشدار داده بود، حتی بسیار بیشتر از چیزی بود که او پیشبینی میکرد. نرخ مرگومیر ناشی از مصرف الکل تقلبی بهشدت بالا رفت.»
ماجرا حدود سه سال طول کشید و بحرانی که گورباچف و مشاورانش امیدوار بودند گذرا باشد، پایدار ماند. سرانجام دبیر کل - آمارها و هزینههای تصمیمش را دید و - دستهایش را بالا گرفت و اعلام کرد که شکست خورده است. کارزار ضد الکلیسم متوقف شد اما برخی خسارتهای آن هنوز هم جبران نشدهاند. مثلا باغهای بزرگ انگور در گرجستان - که گویا قدمتی تاریخی داشتند - به دستور دولت نابود شدند و دیگر هرگز احیا نشدند.»