کد خبر: ۷۶۶۶۶۲
تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۸
تشنه قدرت یا صدای عدالت؟

علی الگوی «حفظ دین» بود، نه «حفظ قدرت»

"نمی‌توان از او سخن گفت، مگر آنکه وی را مقیاسی برای تجسم اوج روح و بینش آدمی بدانیم. آیا از فرمانروایی خبر دارید که خود نان سیر نخورد، زیرا در کشور او کسانی یافت می‌شدند که با شکم سیر نمی‌خوابیدند و جامه نرم نپوشد، چراکه در میان افراد ملت بودند کسانی که لباس خشن و درشت می‌پوشیدند؟"
علی الگوی «حفظ دین» بود، نه «حفظ قدرت»
آفتاب‌‌نیوز :

می‌گوید "آیا فقط به همین اکتفا کنم که به من بگویند پیشوای مسلمانان، ولی در سختی‌های روزگار با توده‌های مردم همدرد نباشم؟" با این منطق، برای او بی‌ارزش‌ترین چیزهای دنیا، حکومت بر مردم است، اگر نتواند حقی را بر پا دارد و ستم و باطلی را نابود سازد.

الگوبرداری از علی(ع) و حکمرانی او راهی نیست که پیمودن آن به سادگی میسر ‌شود؛ چراکه تاریخ هنوز فرمانروایی همچون علی به خود ندیده است، او که اگرچه می‌دانست از سوی خدا به عنوان جانشین پیامبر برگزیده شده است، اما به خود حق نداد که به هر روش و به هر قیمتی حکومت را پس گیرد و با شمشیر و بر خلاف خواست جامعه، خود را بر آن‌ها تحمیل کند.

به مناسبت سالروز شهادت مولای متقیان، ایسنا در گفت‌وگو با علیرضا آزاد، عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، به بررسی نگاه امام علی(ع) به حکومت بر مردم، به ویژه سکوت ۲۵ ساله‌ای که ایشان تا قبل از رسیدن به خلافت در پیش گرفت، پرداخته و رویکرد کلی در این مصاحبه، درباره جامعه‌شناسی سیاسی زندگی حضرت علی(ع) است.

 اگر بخواهیم دوره‌های زندگی حضرت علی(ع) را به سه دوره جنگ برای مکتب، سکوت برای وحدت و حکومت برای عدالت تقسیم کنیم، بررسی این سه دوره چه تحلیلی از شخصیت امام علی(ع) برای ما ارائه می‌دهد؟

آزاد در پاسخ به این پرسش اظهار کرد: امام علی(ع) در مقاطع مختلف زندگی‌شان، نقش آفرینی‌های متفاوتی داشتند. هدف مشترکی که در همه این نقش‌آفرینی‌های به ظاهر متفاوت دنبال می‌شود، توسعه پایدار اسلام و عدالت است. اما روش ایشان برای رسیدن به این هدف در مقاطع مختلف، متفاوت است. امام علی(ع) کسی نیست که دست از حق‌جویی و حق‌گویی بکشد، اما حق را از راه باطل دنبال نمی‌کند.

وی افزود: حضرت علی (ع) نمی‌گوید که چون هر چیزی که می خواهد حق است، لذا هر راهی که می‌رود درست است. برای او روش به اندازه هدف مهم است و ارزش پیمودن روش‌های نیکو، به اندازه رسیدن به هدف‌های متعالی است. از این رو اسلام و عدالت را در هر دوره‌ای به روشی متناسب با آن دوره دنبال می‌کند؛ زمانی با شمشیر و زمانی با تدبیر. او اهل مصلحت‌سنجی منفعت‌طلبانه نیست، اما اهل موقعیت‌سنجی حقیقت‌مدارانه است.

چه استراتژی‌ای باعث شد تا حضرت علی(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص)، به عنوان یکی از فرماندهان و نزدیکترین افراد به پیامبر که در ماجرای غدیرخم به عنوان جایگزین ایشان معرفی شد، ۲۵ سال از عمرش را با گوشه‌نشینی، سکوت و همکاری با خلفا سپری کند؟

عضو هیات علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد در پاسخ به این پرسش گفت: امام علی(ع) در همان روزگار از سوی خانواده و یاران و حتی دشمنانش مورد این پرسش واقع شد و می‌دانست که تاریخ نیز این پرسش را از او خواهد کرد. ازاین رو خودش بارها به این سؤال پاسخ داده و ابعاد مختلف آن را بیان کرده است. از آن جمله می‌توان به عللی همچون حفظ اساس دین اشاره کرد.

وی ادامه داد: برای امام علی(ع) همواره حفظ دین اولویت داشت، نه حفظ قدرت. هرچند که این شعار را بسیاری از افراد در طول تاریخ داده‌اند و می‌دهند، اما حضرت در عمل به آن پایبند بود. چنانکه در کشاکش جنگ صفین می‌فرماید: «خدایا! تو آگاهی که انگیزه ما برای جنگ، رغبت به زمامداری و به دست آوردن مال و منال بی‌ارزش دنیا نبود، بلکه ما می‌خواستیم با این اقدامات نظامی، احکام و آثار فراموش شده دین تو را به صحنه برگردانیم و اصلاحات اجتماعی را انجام دهیم تا بندگان مظلوم تو امنیت داشته باشند و حدود تعطیل شده تو اجرا گردد.» (خطبه ۱۳۱). از همین روست که در بیان انگیزه نشستن و قیام نکردن خویش می فرماید: «خدا را سوگند اگر ترس از وقوع تفرقه در میان مسلمانان و بازگشت کفر و نابودی دین نبود، با آنان به گونه‏ دیگر برخورد می‌کردم» (خطبه ۱۱۹).

این استاد دانشگاه علت دیگر سکوت حضرت علی(ع) را عدم آمادگی اجتماعی عنوان کرد و افزود: ایشان یکی دیگر از عوامل سکوتش را چنین بر می‌شمارد: «در کار خویش اندیشه کردم، دیدم که جز اعضای خانواده ام، یاوری ندارم.» (خطبه ۲۴). اغلب افراد از این عبارت، فقدان جنگاوران لازم برای مبارزه مسلحانه را استنباط کرده‌اند، اما به گمان من، این سخن بیشتر ناظر به آن است که مولا علی(ع) زمینه فرهنگی و بلوغ سیاسی جامعه را برای یاری خود و پذیرش حکومتش مناسب نمی‌دید. از این رو در خطبه ۵، وقتی ابوسفیان پیشنهاد حمایت از او برای قیام را مطرح کرد، این کار را نسنجیده شمرد و به چیدن میوه‌ای کال و نارس تشبیه کرد.

آزاد تصریح کرد: از این روست که ایشان استراتژی صبر فعال را برمی‌گزیند، هر چند اعتراضش را نسبت به وقایع به وجود آمده بیان می‌کند. از جمله در خطبه ۱۷ می‌فرماید: « همانا من چیزی را جست‌وجو کردم که حق مسلم من بود؛ ولی شما بین من و آن فاصله انداختید.». در عین حال می‌فرماید: «در اندیشه فرو رفتم که میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته‌دستی قیام کنم و یا بر تاریکی کور صبر کنم که به سبب آن بزرگسالان فرتوت می‌شوند و تازه‌سال پیر می‌گردد و مومن در تلاش سخت تا آخرین نفس واقع می‌شود. دیدم صبر بر همین حالت طاقت‌فرسا، عاقلانه تر است. پس صبر کردم در حالی که خاری در چشم و استخوانی در گلو داشتم.»

علی(ع) الگوی «حفظ دین» بود، نه «حفظ قدرت»

اساسا شما موافق این تعابیر(گوشه‌نشینی و عزلت در این ۲۵ سال) هستید یا خیر؟ اگر امام علی(ع) خیر و سعادت جامعه اسلامی را بر حکومت خودش بر مسلمانان می‌دانسته، چرا در این ۲۵ سال تلاشی جهت بازپس‌گیری خلافت نکرد؟ آیا این حق را برای خود نمی‌دانسته که طبق وصیت پیامبر حکومت برای من است، پس باید هرطور که شده آن را باز پس گیرم؟ درباره مبانی فکری و دینی این تصمیم و رویکرد حضرت در این باره توضیح دهید.

عضو هیات علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد در پاسخ به این سوال بیان کرد: خیر، موافق تعبیر سکوت نیستم. امام علی(ع) در آن ۲۵ سال، صبر فعال در پیش گرفت. این با گوشه‌نشینی، سکوت و عزلت تفاوت دارد. قطعاً حق حضرت علی(ع) و سعادت مردم و نیکویی دین در آن بود که زمام کار بعد از رحلت پیامبر در دستان باکفایت ایشان قرار می‌گرفت، اما سنت عربی و درک عصری اصحاب و آنچه از تعلیمات پیامبر دریافته بودند، اقتضای دیگری داشت. سخن گفتن درباره چرایی این امر نیز با توجه به فاصله تاریخی به وجود آمده، دشوار است.

وی با اشاره به اینکه عده‌ای عادت کرده‌اند تمام آن ماجرا را متاثر از نفاق عده‌ای و هوای نفس و دنیاطلبی عده دیگری تفسیر کنند، اضافه کرد: من این عوامل شخصی را نادیده نمی‌گیرم، اما عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگری را نیز در رقم خوردن این ماجرا و کنار گذاشتن مولا علی (ع) از گردونه حاکمیت دخیل می‌دانم. ابتدا باید بپرسیم که به نظر ما از یک سو و مردم آن روزگار از سوی دیگر، برای آنکه کسی زمام حکومت و دیانت را در دست بگیرد، چه مقدماتی لازم بود؟ معیار و ملاک آن چیست؟ نصب الهی یا رضای الهی؟ مقبولیت عمومی یا همه اینها با هم یا هیچ کدام؟

آزاد ادامه داد: عده ای معتقدند که جامعه اسلامی در آن زمان، نصب الهی یا حداقل رضای الهی را برای نصب خلیفه لازم می دانست، اما از رفتارشان چنین چیزی استنباط نمی‌شود. گویا در نظر اغلب افراد جامعه، مقبولیت عمومی و پذیرش همگانی شرط مهم‌تری در انتخاب خلیفه قلمداد می‌شد. حتی عده‌ای طبق آیه رضوان، رضایت الهی را در رضایت صحابه و مهاجرین و جامعه اسلامی می‌دانستند. به این ترتیب، انگاره نصب الهی جانشین پیامبر(ص) در ماجرای غدیر و موارد مشابه آن، زمانی می‌توانست در اذهان عمومی کارساز باشد که خروجی آنها، همراهی جامعه را در پی می داشت.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه جامعه آن روز به هر دلیل، خلافت علی(ع) را نپذیرفت، اظهار کرد: عدم همراهی جامعه با حضرت علی(ع) را هم نمی‌توان تماماً به پای ترس‌شان از آن حکومت نوپا نوشت. عموم مردم در آن زمان درست یا غلط، قاصراً یا مقصراً از مجموع اتفاقات دوران پیامبر به این نتیجه نرسیده بودند که جانشین پیامبر بایستی از سوی خدا منصوب باشد. آنان روشی مشابه روش‌های انتخاب رؤسای قبایل عرب را برای این مهم برگزیدند و البته شیوه کار را با موازین و محتوایی اسلامی فربه کردند. گویی این روش بشری را ممهور به مهر الهی نیز قلمداد کردند. لذا اغلب‌شان هرگز بر این باور نبودند که علی(ع) از جانب خداوند به جانشینی انتخاب شده است. مساله غدیر را نیز طور دیگری می‌فهمیدند که باید در جای خود بحث شود.

وی افزود: شاید از همین روست که در نهج‌البلاغه هم سیدرضی اشاره مستقیمی به لزوم نصب الهی جانشین پیامبر ندارد و حتی به شرح مسأله غدیر در هیچ کجای نهج‌البلاغه نمی‌پردازد. در خطبه شقشقیه هم که حضرت گلایه‌های خود را از آنچه بعد از رحلت پیامبر(ص) صورت گرفته، بر می شمارد، بجای آنکه به ماهیت ملکوتی حکومت و یا لزوم نصب الهی جانشین پیامبر و... برای اثبات حقانیت خود استناد کند، به بیان سوابق و شایستگی خود در مقایسه با خلفا می‌پردازد.

امام علی(ع) به خود اجازه نمی‌داد تا با هر روشی بر مردم حکومت کند

عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی تاکید کرد: پس تصور نکنید از آنجا که خداوند حضرت علی(ع) را به جانشینی پیامبر برگزیده است، حضرت به خود حق می‌دهد که به هر روشی و به هر قیمتی حکومت را پس گیرد و یا به خود حق می‌دهد که با شمشیر و بر خلاف خواست جامعه، خود را بر آنها تحمیل کند، هرگز. حضرت علی (ع) ۲۵ سال بعد هم در سخنان مشهوری که در آن به علت پذیرش خلافت اشاره می‌کند، در کنار عهد الهی، حضور مردم را یکی از علل پذیرش خلافت برمی‌شمارد. اگر این حضور و حمایت، آن طور که بعد از درگذشت عثمان به وجود آمد، پس از رحلت پیامبر به وجود می‌آمد، زمینه زمامداری حضرت فراهم می‌شد و چون آحاد مردم در آن جامعه به این نتیجه نرسیده بودند، حضرت نیز پا پس کشید؛ هر چند که خداوند او را برگزیده بود.

آزاد با اشاره به اینکه حضرت فاطمه (س) به زیبایی این مساله را شرح می‌دهد، ادامه داد: محمود بن لبید پس از وفات حضرت رسول(ص)‏ از حضرت فاطمه (س) می‌پرسد: «بانوی من! پس چرا علی(ع) سکوت کرد و برای گرفتن حق خویش قیام نکرد؟ حضرت فاطمه (س) در پاسخ فرمود: «ای اباعمر، رسول خدا(ص)‏ فرمود: مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی: مَثَلِ امام همانند کعبه است که مردم به سراغ آن می‌روند، نه آن که کعبه به سراغ مردم بیاید.» شبیه به این روایت از امام کاظم(ع) نقل شده که رسول خدا(ص) هنگام وصیت خطاب به علی (ع) فرمود: «مَثَل تو در میان امت، مَثل کعبه است که خداوند به عنوان عَلَم و پرچم، آن را نصب کرد و معین کرد و از هر درّه عمیق و ناحیه دوردستی به سوی او می‌شتابند و او به سوی آنها نمی‌رود.»

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: به این ترتیب، شرط مقبولیت در کنار مشروعیت از یک سو و پایبندی و احترام حضرت علی(ع) به خواست و اراده مردم در تعیین سرنوشت خودشان از سوی دیگر، مانع از آن شد که تا پیش از رسیدن مردم به بلوغ سیاسی لازم، برای به دست گرفتن حکومت و زعامت اصرار کند. مشابه این روش و رفتار را در سیره سایر معصومان نیز مشاهده می‌کنیم و از مجموع روایات مربوط به ظهور امام زمان(عج) نیز پایبندی به همین شیوه را درمی‌یابیم.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین