«متولدین دهه ۶۰ خیلی خوب یادشان میآید که در دوران مدرسه، رشته تحصیلی یکی از ملاکهای ارزشگذاری بر درسخوانبودن یا نبودن دانشآموزان بود. ریاضی فیزیک مخصوص دانشآموزان زرنگ بود و پرطرفدارترین رشته. تجربی و انسانی برای بچههای متوسطتر. در دهه ۷۰ حتی رشتههای فنی-حرفهای و کاردانش در تفکر غالب جامعه برای دانشآموزانی بود که در درسهای پایه دبیرستان ضعیف هستند و میخواهند سراغ مهارتآموزی بروند و اغلب هم طرفداران زیادی نداشت.
روزهایی که ریاضی فیزیک خواندن فضیلت بود
تا دو دهه پیش فشار بر دانشآموز در مسیر انتخاب رشته به قدری زیاد بود که خیلیها بدون در نظر گرفتن علاقه و استعداد، صرفا برای نشاندادن درسخوانبودن و موقعیت آینده شغلی، ریاضی فیزیک را انتخاب میکردند و به زحمت دیپلم میگرفتند. بعد هم اگر میتوانستند سد کنکور را پشت سر بگذارند، چهار سال در رشتهای که شاید علاقهای در آن نداشتند، درس میخواندند و نهایتا مدرکی بر سوابق تحصیلیشان اضافه میشد. اگر خوششانس بودند میتوانستند در رشته خود کار پیدا کنند، با این حال اکثرشان وارد مشاغلی شدهاند که ارتباطی با درس و دانشگاهشان ندارد.
چرا دیگر کسی ریاضی را دوست ندارد؟
چند دهه گذشته و حالا ورق برگشته. دیگر دانشآموزان برای ریاضی فیزیک خواندن مسابقه نمیدهند و این رشته فنی برای محصل دبیرستان، فضیلت محسوب نمیشود. این روزها خبر میرسد فقط ۱۵درصد دانشآموزان در کشور ما در رشته ریاضی فیزیک تحصیل میکنند؛ این آماری است که معاون آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش در نشستی به مناسبت هفته مشاغل ارایه داده. محمدمهدی کاظمی با بیان این که اکنون ۱۴.۸۷درصد دانشآموزان ما در رشته ریاضی تحصیل میکنند، عنوان کرده: «در حالی که علوم پایه زیرساختهای علمی و فنی کشور را فراهم میکند و اگر برنامهریزی لازم برای افزایش توجه به این رشته را نداشته باشیم، در آینده با مشکلاتی مواجه خواهیم شد.»
بر همین اساس به گفته این مقام مسئول آموزشوپرورش، افزایش سهم دانشآموزان رشته ریاضی در هدایت تحصیلی مد نظر این وزارتخانه است. در سالهای گذشته با افزایش تعداد دانشآموزان در رشته تجربی مواجه بودهایم و آموزشوپرورش نگران مهندسهای آینده است. «باید طراحی مناسبی برای افزایش سهم دانشآموزان در رشته ریاضی فیزیک داشته باشیم. رشته ریاضی برخی دبیرستانها به علت عدم تقاضا تعطیل شده است که باید برای آن چارهاندیشی کنیم.»
هدایت تحصیلی و مشاورهگرفتن برای انتخاب رشته در دبیرستانها بسیار مرسوم است. اهمیت مشاوره برای انتخاب رشته در حال حاضر نسبت به دو دهه پیش، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
به گفته کاظمی تصویب نظام جامع مشاوره در شورای عالی آموزشوپرورش و ابلاغ آن از سوی وزیر آموزشوپرورش بستری را برای یک هدایت تحصیلی مناسب فراهم میکند. بر این اساس شناسایی استعدادها و علایق دانشآموزان باید بهدرستی اتفاق بیفتد: «یکی از آسیبهای کرونا بر «هدایت تحصیلی» وارد شد و فرصت آشنایی دانشآموزان با مشاغل و دیگر اقدامات بهخوبی فراهم نشد. استفاده از ظرفیت معلمان بسیار حائز اهمیت است و در تلاشیم در سال تحصیلی آتی مشارکت معلمان را که نقش کلیدی در شناسایی استعداد و توانمندی دانشآموزان دارند، افزایش دهیم.»
سهم ۳۶درصدی رشتههای فنیحرفهای و کاردانش
مهارتآموزی و کارآفرینی در متوسطه اول و دوم نظری با محوریت برنامه درسی از دیگر برنامههایی است که وزارت آموزشوپرورش بهطور جدی آن را دنبال میکند. معاون آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش میگوید: «سهم آموزشهای فنی-حرفهای و کاردانش ۳۶.۳۵درصد است و در تلاشیم با برنامهریزیهای انجامشده آن را به ۴۵درصد برسانیم. البته صرفا به دنبال افزایش کمی نیستیم و به ارتقای کیفی نیز توجه داریم. باید دانشآموزان را به گونهای تربیت کنیم که در پایان دوره تحصیل مهارتی را کسب کرده باشند. باید از ظرفیت صاحبان مشاغل بهرهمند شویم. شهرکهای صنعتی فرصت خوبی هستند و از استانها خواستهایم برای ایجاد هنرستانهای همجوار در شهرکهای صنعتی برنامهریزی کنند.»
محمدرضا نیکنژاد، آموزگار و کارشناس آموزشی، به نوعی آشفتگی در جذب دانشآموزان در رشتههای گوناگون در دوره متوسطه دوم اشاره میکند. «دانشآموزان در بدو ورود به متوسطه دوم، بنا بر استعداد و علاقه و تواناییهای شخصیشان انتخاب رشته میکنند. این در حالی است که این انتخاب رشته باید بر اساس یک چارچوب مشخص باشد که مهمترین فاکتورش نیاز کشور است. منظور این نیست که نیاز کشور بر خواستههای فردی اولویت داشته باشد، بلکه سازماندهی و نیازسنجی در مورد تناسب رشتههای دانشگاهی و بازار کار در این موضوع اهمیت زیادی دارد که متاسفانه مورد غفلت قرار میگیرد.»
تمرکز بر فروش منابع و غفلت از تمرکز بر توسعه صنعتی
او معتقد است که باید یک افق بلندمدت درباره نیازهای توسعهای کشور تعریف شود: «شاید تا پنج دهه گذشته، هدف اصلی صنعتیکردن کشور بوده باشد، برای همین رویکرد ساختار سیاسی علمی و دانشگاهی کشور به سمت جذب و ساماندهی دانشآموزان در رشتههای ریاضی حرکت کرد. این رویکرد از پیش از انقلاب تا همین ۱۰-۱۵ سال گذشته بر شرایط کشور حاکم بود و اولویت صنعتیکردن کشور بود.»، اما در این دوره ۱۵ساله اتفاقات جدیدی رخ داده است. «اول این که تمرکز کشور ما بیشتر بر فروش نفت رفت و ما تقریبا به کشوری تکمحصولی تبدیل شدیم که توسعه صنعتی اهمیتش را نسبتا از دست داد. مثال بارزش خودروسازی ما است که همپای دیگر کشورها شروع کردیم، ولی در میانه راه از کشورهای صنعتی عقب ماندیم. همین موضوع نشاندهنده این بود که سیاستگذاری دیگر به سمت پرورش دانشآموزان در رشتههای فنی و مهندسی حرکت نمیکرد. از طرف دیگر وقتی شما بازاری ندارید برای جذب دانشآموزانی که ریاضی خوانده و حالا مهندس شدهاند، طبیعی است که نسلهای بعد کمتر تمایل به این رشتهها داشته باشند. تا دو دهه گذشته خانوادهها به خاطر وجود بازار کار و جذب فرزندانشان در موقعیتهای خوب شغلی بیشترین تشویق و فشار را بر آنها وارد میکردند که ریاضی بخوانند و وارد رشتههای مهندسی شوند. الان دیگر آن روند وجود ندارد و به همین دلیل تمایل دانشآموزارن نسبت به رشتههای ریاضی کم شده، اما به طور کلی بیسامانی سیاستگذاری در امر آموزش بیشترین تاثیر را در این تغییر داشته است و به بیان دیگر تمرکز بر فروش منابع، ما را از تمرکز بر توسعه غافل کرد.»
رشتههای پزشکیِ همیشه پرطرفدار
خانوادهها بهتدریج و با کنار رفتن رشتههای ریاضی، به سمت جذب در رشتههای تجربی پیش رفتند. نیکنژاد دلیل این تغییر رویکرد را به پرطرفدار بودن رشتههای پزشکی در دانشگاهها ربط میدهد. «همچنان رشتههای پزشکی در دانشگاهها پرطرفدار و پردرآمد و جزو اهداف ایدهآل برای خانوادههاست. تعداد زیادی از خانوادهها بچههایشان را از دوران دبستان برای ورود به رشته تجربی آماده میکنند تا در دانشگاه هم وارد زیرگروههای پزشکی شوند. با این حال، اینجا هم نیازسنجی و ساماندهی وجود ندارد و این به ضرر بدنه آموزشی کشور است. گر چه به نظر میرسد ما بهشدت نیاز به پرورش و آموزش پزشک داریم، اما برای نیازسنجی و جذب دانشجوی بیشتر در رشتههای پزشکی کار خاصی انجام نشده است.»
بازار کار فاکتور مهمی است که به گفته نیکنژاد باعث میشود بسیاری از دانشآموزان ترجیحشان تجربی باشد تا شانس شغلی بهتری در آینده داشته باشند. «جایگاه اجتماعی رشتههای پزشکی هم در این تمایل بیتاثیر نیست. حتی اگر در حال حاضر در کشور ما این مشاغل جایگاه مناسبی نداشته باشند، دیگر کشورها در جذب نیروی متخصص پزشکی و پرستاری بسیار پرتکاپو شدهاند و مهاجرت متخصصان ما هم بیشتر شده.»
دانشآموزانی که تمایلی به درسخواندن ندارند
دلیل مهم دیگری که این کارشناس آموزشی به آن اشاره میکند کمرنگشدن گرایش به درسخواندن است. «بخش مهمی از گرایش به درسخواندن آکادمیک، جذبشدن در بازار کار است. الان بازار کار رشتههای گوناگون با دو دهه پیش بسیار متفاوتتر شده؛ در بیشتر موارد متخصصان رشتههای فنی و مهندسی جذب کاری میشوند که ارتباطی با رشته تحصیلیشان ندارد. وقتی خانوادههای جوانتر و دانشآموزان این روندهای اجتماعی را رصد میکنند، بر تصمیمگیریهایشان تاثیر میگذارد. به طور کلی در ذهن جامعه ما دیگر تنها راه جذب در بازار کار دیگر فقط درسخواندن نیست و از دیگر کانالها هم میشود جذب بازار کار شد. جوان امروز میبیند اگر بخواهد دانشگاه درس بخواند، دستکم ۶-۷ سال وقتش را تلف میکند، چون با دیپلم هم میتواند جذب بازار کار شود، تجربه و مهارت کسب کند و به اصطلاح در زندگی جلوتر بیفتد.»
نیکنژاد تاکید میکند: «من قلبا به آموزش و یادگیری اهمیت میدهم و معتقدم درسخواندن صرفا برای جذب در بازار کار نیست؛ درسخواندن زمینه را برای فرهیختهشدن فرد فراهم میکند و به آگاهیهای فردی و اجتماعی او میافزاید. اما نمیتوانیم از واقعیت فرار کنیم. در جامعه ما بخش مهمی از دغدغههای شهروندان این است که از طریق درس جذب شغل شوند. دیگر الان علوم انسانی و ریاضی و تجربی و هنرستان چندان فرقی نمیکند. به طور کلی علاقه به درسخواندن و شغلیابی از طریق درس و دانشگاه در کشور ما دچار افت شده است که بروز مشاغل نوظهور مثل کسبوکار در فضای مجازی که اتفاقا درآمدهای بسیار بالایی هم دارد، در این تغییر تمایل بیتاثیر نیست و آموزش و رشتههای پایه را از اولویت میاندازد.»
دانشآموزان خودشان راهشان را پیدا میکنند
«دانشآموزی داشتم که در متوسطه اول با معدل ۲۰ ترجیحش این بود که در متوسطه دوم وارد رشتههای گرافیک و هنر شود که با مخالفت شدید خانواده مواجه بود، ولی با چند جلسه مشاوره خانواده متقاعد شد که فرزندش در رشتهای که علاقه دارد موفقتر میشود. او الان به بسیاری از هدفهایی که میتوانست و دوستداشت رسیده است.»
زهرا علیاکبری، کارشناس آموزشی و مشاوره تحصیلی درباره این تغییر رویکرد در انتخاب رشته و عوامل موثر بر آن میگوید: «نه فقط نظام آموزشی ما، بلکه نظامهای آموزشی کلی دنیا به سمتی میرود که دانشآموزان خودشان در طول تحصیل آیندهشان را انتخاب و راهشان را در فضای پیرامونیشان پیدا میکنند. این فضای پیرامونی، جایی است که همسالان با هم ارتباط دارند و از سوی دیگر در خانواده و اطرافیان میبینند افرادی را که وارد دانشگاه میشوند و رشتههای مختلف میخوانند. دانشآموز امروز خودش را در محیط میبیند و معنا میکند.»
در حال حاضر بسیاری از دانشآموزان هستند که خیلی دوست دارند سریعتر از سالهای تحصیلی به مهارت برای کارکردن در بازار کار برسند. باید دید بازار کار چگونه تقاضای نیروی انسانی را نشان میدهد؟ با تمرکز بر مهارت. علیاکبری توضیح میدهد: «زمانی که دانشآموزان ببینند مهارت لازم را در هنرستان بهخوبی به دست میآورند و حتی بهتر از کسانی که بعد از چهار سال دانشگاه در همان رشته مرتبط، جذب بازار کار میشوند، طبیعی است که بیشتر به سمت رشتههای مهارتآموزی و فنیحرفهای سوق پیدا کنند.»
این کارشناس آموزشی به تجربههای بسیار زیاد در دانشآموزان اشاره میکند که با فشار اطرافیان وارد یک رشته تحصیلی خاص شده و در سالهای ابتدایی دانشگاه درس را نیمه کاره رها کردهاند. «همه این تجربهها باعث میشود جامعه ما به یک آگاهی جمعی برسد و این اتفاق کمکم شکل بگیرد که دانشآموزان پیش از این که به سمتی بروند، علاقه خودشان را بشناسند. به طوری که در حال حاضر این فضا برای دانشآموزان متوسطه اول فراهم شده تا رغبتسنجی و مهارتسنجیهایشان را انجام دهند که این اتفاق با یکسری آزمونهای استعدادسنجی در مدارس ما اتفاق میافتد. مثلا به دانشآموز پایه نهم گفته میشود بر اساس نتایج آزمون علاقه، رغبت و استعدادسنجی، این رشتهها برای تو مناسب است.»
از سوی دیگر به گفته این کارشناس مشاوره تحصیلی در حال حاضر بسیاری از دانشآموزان هستند که خیلی دوست دارند سریعتر از سالهای تحصیلی به مهارت برای کارکردن در بازار کار برسند. باید دید بازار کار چگونه تقاضای نیروی انسانی را نشان میدهد؟ با تمرکز بر مهارت. علیاکبری توضیح میدهد: «زمانی که دانشآموزان ببینند مهارت لازم را در هنرستان بهخوبی به دست میآورند و حتی بهتر از کسانی که بعد از چهار سال دانشگاه در همان رشته مرتبط، جذب بازار کار میشوند، طبیعی است که بیشتر به سمت رشتههای مهارتآموزی و فنیحرفهای سوق پیدا کنند.»
توسعه متوازن رشتهها یعنی هم مهندس داشته باشیم هم صنعتگر
این کارشناس هدایت تحصیلی معتقد است سیاستهای آموزشوپرورش و دولت هم همین بوده که دانشآموزان به سمت توسعه متوازن رشتهها بروند؛ درستش هم همین است. ما همان قدر که به مهندس و پزشک نیاز داریم، به ریختهگر و صنعتگر هم نیاز داریم. مشکل فرهنگی جامعه ما شاید این باشد که رفتن به هنرستان و مهارتآموزی یکجورهایی کمارزش جلوه داده شده که این اصلا شایسته نیست. بارها شده وزیر آموزشوپرورش و مسئولان از هنرستانهای مختلف مثل شیلات و کشاورزی بازدید کردهاند و فضاسازیهای منفی اتفاق افتاده است. در صورتی که به نظر من باید تمرکز مسئولان آموزشی بر هنرستانها و پررنگکردن معرفی رشتههای هنری و فنیحرفهای بیشتر شود تا قوت قلب بیشتری برای مهارتآموزی باشد.»