روزنامه همشهری در یادداشتی به سفر خانواده قالیباف به ترکیه پرداخته و نوشته است: روشن است که اصل ماجرا همانطور که فرزند رئیس مجلس نوشت، خطا بوده و قابل دفاع نیست اما حتما از این خطا بزرگتر رخ داده است که به سختی نیز قابل جبران است و اینهمه ناشی از نقصهای جدی در مبانی معرفتی مطالبهگری و اخلاق عدالتخواهی است.
به تعبیر رهبری باید برای مطالبهگری پای مجلس اهل علم و اخلاق نشست تا گرفتار خطای مخرج مشترک نشویم.
اول از همه اینکه با کدام حجت؟
آیا ما حجت شرعی و قانونی برای سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم داریم؟ میگویند مسئول با آدم عادی فرق دارد. بله فرق دارد. اما این تفاوت حجتی برای سرک کشیدن ماست؟ با کدام منطق؟ کدام مستند دینی و قانونی؟ چهکسی گفته اگر کسی مسئول بود ما حق داریم در زندگی شخصیاش سرک بکشیم؟
مسئول وظیفه دارد ساده زیست باشد و هزار ملاحظه دیگر. خب؟ آیا حجتی است که در پنهانیترین وجه زندگی مسئول سرک بکشیم؟ اگر باب شود سنگ روی سنگ بند میشود؟ مگر مسئولان ما معصومند؟ حالا چون مسئول شدند باید خطاهایشان را همه ببینند؟ آنهم نه خطای مسئول بلکه خانوادهاش.
بله. حکومت باید نظارت کند؛ اما حکومت. آنهم به قاعده شفافیت در اموال و دارایی. آنهم نه با جارو جنجال. آنهم نه سرک کشیدن و شنود گذاشتن و بپا گذاشتن.
اما فارغ از حجت شرعی، چرا سرک کشیدن خطاست؟
۱- یکم. چهکسی گفته خطا در خفا را ما حق داریم علنی کنیم؟ روشن است که این دو تفاوت دارند. کسی که در خفا خطایی کرده با کسی که بیمحابا در علن خطا میکند یکیاست؟ آیا ما حق داریم خطای پنهان فرد را علنی نهی از منکر کنیم؟ چرا خطای فرد را اجتماعی کردیم؟ با کدام حجت شرعی؟ این معصیت بزرگ اول.
۲- دوم. آیا ما از جزئیات مطلع بودیم؟ این دست مسائل جزئیات فراوان دارد که ما نسبت بدان بیاطلاعیم. اطلاع از جزئیات یک ماجرا برای اینکه ما حکم دهیم بسیار مهم است. به همین دلیل که چون امکان اطلاع از جزئیات وجود ندارد، میگویند نباید در مسائل شخصی افراد قضاوت کرد. این معصیت دوم.
۳- سوم. چهکسی گفته ما حق داریم آبرو ببریم؟ بردن آبرو خودش یک حکم قضایی است. یعنی با فرض اینکه خطایی اثبات شود اینکه آبروی فرد برده شود خودش حکم مجتهد و قاضی میخواهد. رهبری حتی بعداز حکم قضایی نیز با ریختن آبرو مخالف است. با این توضیح ما با کدام حجت مثل آب خوردن آبرو میبریم؟
آنهم آبرویی که گفته میشود حریم خانه خداست و از آن دسته گناهانی است که به سادگی بخشیده نمیشود و در همین دنیا چوب خوردن دارد.
اما ماجرا از این نیز عمیقتر است.
چرا این خبر آنقدر پیچید؟ چرا #مخرج_مشترک با ضدانقلاب شکل داد؟ اساسا چرا هیجان ساخت؟ واقعا خرید چند قلم از سیسمونی ولو خطا آنقدر باید جاروجنجال بسازد؟ خیر. ماجرا چیز دیگری است.
ماجرا این است که این خبر قرار است یک بازی دیگری را کامل کند. چی؟ ریاکاری پدر. تزویر رئیس مجلس. اثبات اتهامات گذشته که هرکدام جداگانه در دادگاه همهشان رد شده است. پس قرار است خطایی از فرزند به پدر تعمیم یابد و آنهم از خطای پدر به شخصیت و هویت و گذشتهاش توسعه پیدا کند. این هیجان سیاه برای این است که از سیسمونی فرزند به نفاق پدر برسند.
حالا چرا برای ضدانقلاب مهم است؟ چون فراتر از یک فرد باید از رئیس مجلس به حکومت برسند و خطای در پستوی فرزند مسئول را به یک حکومت تعمیم دهند.
حالا روشن شد چرا مخرج مشترک سیسمونی گیت با ضدانقلاب شکل میگیرد؟
اما در چنین مواردی که مربوط به حوزه خصوصی مسئول است، چه باید کرد؟
اولا اصل سرک کشیدن خطاست.
دوم با فرض اینکه به هردلیلی مطلع شویم باید ناصحانه و دلسوزانه خود فرد را در جریان قرار دهیم و اعتراض کنیم. امر به معروف الزاما افشاگری نیست.
و سوم اینکه اگر احساس کردیم فرد نسبت به ماجرا بیتوجه است نهادهای نظارتی را مطلع کنیم.
و درنهایت بهجای افشاگری تلاش کنیم نظارتهای نهادی مثل اجرای شفافیت را در نظام قانونگذاری مستقر کنیم. از افشاگری رابینهودی باید به شفافیت قانونی رسید.