رضا مرادی- انتشار گسترده فیلم تنبیه دانش آموز توسط معلم در یکی از مدارس شیراز باز هم توجهها را به معضلات آموزش و پرورش، نوع روابط و مناسبات در این وزارتخانه که وظیفه آموزش و تربیت نیروی انسانی متخصص و متعهد برای پیشرفت و توسعه کشور را برعهده دارد، جلب نمود.
با وجود چنین مناسباتی در وزارتخانه مهمی مانند آموزش و پرورش آیا میتوان به آیندهای روشن برای ایران امید داشت داشت؟ آیا خشونت، خشم و غضب، عدم مدارا و تحمل عقیده مخالف، معضلات اجتماعی و اخلاقی در سطح جامعه نسبتی با عملکرد حوزه آموزش و پرورش کشور دارد؟ مسئلهای که باید به آن توجه کرد، این است که چنین رفتارهایی در دهههای گذشته نیز در فضای مدارس کشور حضور بسیار پررنگی داشته است، اما امروز به مدد قدرت عالمگیر رسانهها به سرعت توجهها را به خود جلب میکند.
مشکلات آموزش و پرورش را باید در قالب مثلث نقش دولت، مسئله کنکور و مشکلات معلمان جستجو کرد. این سه ضلع در ارتباط متقابلی با هم قرار دارند و به وضعیتی که ما با آن مواجه هستیم شکل دادهاند، زیرا از یک طرف مشکلات معیشتی معلمان و عدم توان دولت برای حل آنها، در کنار پیشروی هر روزه تورم و آب رفتن قدرت خرید معلمان (همانند دیگر اقشار متوسط و پایین جامعه) عملا در حال تبدیل کردن معلمی به شغل دوم و سوم است. معلمی که دغدغه معیشت داشته باشد اساسا فرصتی برای مطالعه، آگاهی، اندیشهورزی و انتقال آن به دانشآموزان ندارد (توجه به سرانه مطالعه در کشور به خوبی بحرانی بودن این چرخه را نشان میدهد) مضاف بر اینکه در مدارس ما، جای آموزشهای حوزه روانشناسی و بهداشت روان بسیار خالی است. اساسا رابطهها در مدارس ما خالی از عنصر رضایت، محتواها فاقد عنصر جذابیت و دانشآموزان در مدارس چیزی به نام هنر زندگی کردن، اندیشیدن، گفتگو، مسئولیتپذیری، مدارا، تجربه شکست و... نمیآموزند بلکه مسئله از همان ابتدا برای آنها هنر و تکنیک تستزنی است.
دانشآموزان در مدارس چیزی که به خوبی میآموزند فرهنگ آمریت-تابعیت است. عقلانیت ارتباطی و گفتگو گمشده مدارس ماست، چرا که در مدارس ما صرفا به تعداد محدودی درس که در کنکور تاثیرگذار هستند اهمیت داده شده و دروس حوزه اجتماعی و انسانی که شکلدهنده به عقلانیت انتقادی هستند، کاملا مورد بیاعتنایی قرار گرفتهاند. در نتیجه دانشآموزان در مدارس تجربه شکست، مسئولیتپذیری و حقوق شهروندی را نمیآموزند و صرفا سوژههای منفعلی در درون چرخه معیوب فرهنگ آمریت-تابعیت هستند؛ چرخهای که کلاس درس را به محل نزاع اعصاب خردکن معلم و دانشآموز تبدیل کرده است.
از سوی دیگر، اگر نگاهی به آمار رتبههای برتر کنکور در همه گروههای آزمایشی در پنج سال اخیر داشته باشیم، دست خالی مدارس دولتی را به خوبی مشاهده میکنیم. چرا که خصوصیسازیهای حوزه آموزش و پرورش به فرآیند کالایی و طبقاتیشدن آموزش و رنگ باختن عدالت آموزشی منتهی شده است و اساسا پول بیشتر آموزش باکیفیتتر را به دنبال خود دارد. نتیجه این فرایند، برد برای انواع و اقسام موسسات کنکور با چرخههای چندهزار میلیاردی و باخت برای آینده کشور است. حل مشکلات آموزش و پرورش نیازمند توجه جدی دولت به سیاستهای حمایتی و برنامهریزی مناسب، دنبال کردن عدالت آموزشی، توانمندسازی و حمایت از معلمان است.