آفتاب: جمهوری خلق چین در شرایطی پرجمعیتترین و یکی از وسیعترین کشورهای جهان محسوب میشود که یک پنجم جمعیت جهان را در خود جای داده است. این کشور پس از تاسیس حزب کمونیست در سال 1921 میلادی و متعاقب آن تاسیس جمهوری خلق چین در سال 1949 میلادی دوران پرنشیب و فرازی را سپری کرده است. هرچند که چین کمونیست توانست حمله ژاپنیها به این کشور و نیز اثرات جنگ جهانی دوم را پشتسر بگذارد ولی نظام ایدئولویک حاکم در مقابل میلیونها فرد گرسنه و فقیر ناچار به اتخاذ تدابیر جدیدی شد.
از سال 1979 میلادی و به دنبال وضعیت ناگوار اقتصادی در چین که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود. سیاست درهای باز و اصلاحات که از سوی «تنگ شیائوپنگ» مطرح شده بود توانست مسیری را بر روی آینده چین هموار کند که اکنون این کشور پس از گذشت 3 دهه به یکی از غولهای اقتصادی جهان تبدیل شود و اگر رشد اقتصادی چین همچنان ادامه پیدا کند این کشور از نظر اقتصادی بزرگترین اقتصاد جهان یعنی آمریکا را پشتسر خواهد گذاشت. به طور حتم برای نیل به چنین مقصودی سیاست خارجی چین و استراتژی دستگاه دیپلماسی این کشور نقش به سزایی در تحولات اقتصادی این کشور ایفا کرده است.
«هوا لیمینگ» سفیر اسبق جمهوری خلق چین در ایران و مدیرکل اسبق خلیجفارس وزارت امور خارجه این کشور، طی گفتگو با خبرنگار سرویس بینالمللی آفتاب، به تشریح سیاستهای اقتصادی چین و نقش این کشور در پرونده هستهای ایران پرداخته است.
آقای «هوا لیمینگ» در سالهای پیروزی انقلاب اسلامی طی سالهای 1978 تا 1983 میلادی به عنوان یک دیپلمات جوان در دستگاه دیپلماسی چین در ایران مشغول به فعالیت شد. وی که پس از عزیمت به چین توانست تا پست مدیرکل خلیجفارس وزارت امورخارجه چین سیر صعودی پیشرفت را طی کند در سالهای 1991 تا 1995 به عنوان سفیر جمهوری خلق چین در ایران تصدی نمایندگی دستگاه دیپلماسی دولت پکن را در تهران برعهده گرفت. آقای لیمینگ پس از حضور در ایران تا سال 1998 به عنوان سفیر چین در امارات متحدهعربی حضور داشت و آخرین پست دیپلماتیک خود را در سفارت این کشور در هلند سپری کرد. آقای «هوا لیمینگ» اکنون به عنوان کارشناس ارشد امور ایران در دفتر مطالعات وزارت امورخارجه چین مشغول به فعالیت است.
دستگاه دیپلماسی چین برای اینکه این کشور بتواند به اهداف برنامه چشم انداز مصوب تا سال 2025 میلادی دست پیدا کند با چه مشکلات عدیدهایی مواجه است؟
این سوال سختی است. چین با جمعیت 3/1 میلیارد نفر حدود یک پنجم جمعیت جهان را در خود جای داده است. این جامعه تا 30 سال پیش کمترین ثروت را در اختیار داشتند و در واقع اکثر آنها فقیر بودند. برای اینکه یک پنجم جمعیت جهان از فقر رهایی پیدا کنند و بتوانند پیشرفت داشته باشند سیاست اصلاحات و درهای باز را به اجرا درآوردیم. البته در این زمینه نیز موفق بودهایم و توانستهایم این کشور را به رتبه چهارمین اقتصاد بزرگ جهان برسانیم. هرچند که با مشکلات داخلی و خارجی فراوانی مواجه هستیم. به این دلیل که تجربه این همه سرعت را نداشتیم و قادر به پیشبینی مشکلات این جریان سریع رشد اقتصادی نبودیم. بخصوص اینکه در 10 سال اخیر مشکلات زیادی پیش آمده است.
اگر اقتصاد چین را به یک کیک تشبیه کنیم در 30 سال گذشته این کیک خیلی کوچکتر از امروز بود. مسئلهایی که امروز با آن مواجه هستیم این است که این ثروت، باید متوازن ما بین تمامی افراد تقسیم شود. اکنون گروه اقلیتی از قسمت بیشتر این کیک استفاده میکنند در حالی که اکثریت با توجه به اینکه زندگی آنها بهتر شده است ولی از سهم کمتری از این کیک برخوردار هستند.
طی سالهای طولانی نظام ایدئولوژیک جمهوری خلق چین عرصه اقتصاد این کشور را تحت کنترل قرار داده بود. چگونه این کشور توانست بدون تغییر در نظام سیاسی شرایط را برای اصلاحات اقتصادی مهیا کند؟
نظام اقتصادی چین تا 30 سال گذشته به صورت برنامهایی اداره میشد ولی برای اینکه بتوانیم اقتصاد چین را از آن شرایط خارج کنیم مجبور بودیم که سیاست برنامهایی را تغییر دهیم. خوشبختانه در سال 1978 و همزمان با انقلاب ایران، رهبر هوشمند و فهیم چین این تصمیم را گرفت. در دورانی که بسیاری از درهای اقتصاد جهان به روی ایران بسته شد، در همین دوران چین شروع به باز کردن درهای خود نمود و مسیر اقتصاد برنامهایی به سوی اقتصاد بازاری طی شد. این فرایند باعث شد تا مردمی که 30 سال گذشته به دنبال مبارزات سیاسی وایدئولوژیکی بودند اکنون در پی رشد اقتصادی و منافع شخصی خود باشند. این روند طی سه دهه باعث رشد سریع سرمایه گذاری خارجی و انفجار در اقتصاد چین شد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، غرب و بخصوص ایالات متحده علاقهمند نبودند تا یک نظام کمونیستی به یکی از غولهای اقتصادی جهان تبدیل شود. مقامات ارشد چینی با چه راهکارهایی توانستند از تقابل با آمریکا به تفاهم و همکاری برسند؟ موج دوم جهانی شدن فرصت مناسبی برای چین فراهم آورد. در دهه 90 کشورهای صنعتی مانند آمریکا، اروپا که به آخرین مرحله صنعتی شدن رسیده بودند و میخواستند این جامعه صنعتی را به جامعه اطلاعاتی تبدیل کنند طی این فرایند آنها تصمیم گرفتند که بخش عمدهایی از صنایع خودشان را به جاهایی منتقل کنند که نیروی کار و مواد خام ارزانتر و نیز محیط سرمایه مناسبتر وجود داشته باشد. در چنین شرایطی چین درهای خودش را باز کرد و سرمایه فراوانی از سوی ژاپن، آمریکا و اتحادیه اروپا به چین سرازیر شد و طی 2 دهه اقتصاد چین توانست پیشرفت فراوانی داشته باشد. البته این فرایند یک سری مسائل را به همراه داشت. میلیونها کشاورزی که تا دیروز در روستاها کار میکردند برای دستمزدهای بسیار کم آواره شهرها شدند. مسئله دیگری که با آن مواجه شدیم آلودگی محیط زیست و افزایش فراوان مصرف نفت و گاز است.
برای اینکه چین بتواند در عرصه اقتصادی به چنین موفقیتی دست پیدا کند به یک دستگاه دیپلماسی قوی و منسجم نیازمند است. برای نیل به چنین مقصودی اولویتهای سیاست خارجی چین برپایه چه اصولی طراحی شد؟
پس اینکه اصلاحات و سیاست درهای باز در چین به اجرا درآمد. ایجاد محیط صلحآمیز به نفع بازسازی این کشور وظیفه عمده سیاست خارجی چین قرار گرفت. طبق این سیاست خارجی، سعی میکنیم که با همه کشورها دوست باشیم تا سایر کشورها علاقمند به سرمایهگذاری در چین باشند. این شرایط سختی بود غرب و بخصوص آمریکا خوشحال بودند که توانسته اند صنایع را به چین منتقل کنند و اقتصاد این کشور بازاری شود ولی انتظار داشتند که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چین نیز نظام سیاسی خودش را عوض کند ولی این اتفاق روی نداد به این دلیل که اصلاحات اقتصادی کمک کرده بود تا مردم پولدار شوند.
طی این مدت سیاست خارجی کشورمان نیز سعی کرد تا سیاستهای کشورمان کمتر رنگ و بوی ایدئولوژی داشته باشد. به همین دلیل دیگر سعی نکردیم که در عرصه سیاست خارجی الگویی برای سایر کشورها باشیم و یا این رژیم را به سایر کشورها صادر کنیم و این تفکرات را فقط برای خودمان نگه داشتهایم.
در شرایطی که چین برای تامین تقاضای رو به تزاید انرژی، نیازمند نفت و گاز ایران است. طی چند سال اخیر روند مناسبات اقتصادی و فرهنگی دو کشور شاهد چه دستاوردهایی بوده است؟
طی مدت 10 سال اخیر رابطه اقتصادی ایران و چین به سرعت رشد پیدا کرده است. در زمانی که به عنوان سفیر چین در ایران حضور داشتم با تمام تلاشی که انجام میدادم حجم مبادلات تجاری مابین چین و ایران بیش از 400 میلیون دلار نبود. علیرغم تمایل ایرانیها برای خرید اجناس چینی ولی مشکلی که در آن دوران وجود داشت این بود که آنها ارز لازم را برای خرید کالا و تجهیزات چینی را نداشتند. مذاکرات فراوانی انجام دادیم که به جای پول، به چین نفت ارسال شود ولی در این زمینه مشکلات فنی وجود داشت. درصد گوگرد نفت خاورمیانه و ایران خیلی بالا است و پالایشگاههای چین نمیتوانستند آنها را تصفیه کنند البته پس از پایان ماموریت بنده در ایران، پالایشگاههای جدید در چین ساخته شد که میتوانستند نفت سنگین را پالایش کنند.
طبق آخرین آماری که در سال گذشته منتشر شده است حجم مبادلات دو کشور به 20 میلیارد دلار رسیده است. اکنون ایران سومین صادرکننده نفت و گاز بعد از آنگولا و عربستان سعودی به چین است. به هر حال با توجه به اینکه حجم مبادلات اقتصادی دو کشور ایران و چین خیلی زیاد شده است و توریستهای ایرانی به چین سفر میکنند ولی دو ملت ایران و چین همدیگر را به درستی نمی شناسند. به همین دلیل باید گروهی به ایران فرستاده شود تا از طریق تهیه سریالهای تلویزیونی مردم چین با نحوه زندگی مردم ایران آشنا شوند. اکنون تعداد زیادی از چینیهایی که به ایران سفر کردهاند میگویند که ایرانی که متصور بودیم به این شکل نبود. بنابراین خیلی مهم است که چینیها از نزدیک نسبت به ایران شناخت پیدا کنند.
پس از افزایش بحران در پرونده هستهای ایران، چین برای تامین نیازهای نفت و گاز خود به جای ایران به عربستان سعودی و سایر کشورهای نفتخیز چشم دوخته است. تا چه اندازه حجم بالای تجاری چین با آمریکا در اتخاذ چنین تصمیمی موثر بوده است؟
بیشترین مشکلات موجود مابین دو کشور درباره پرداختها است. در واقع نفت به دلار ارزیابی میشود و پرداخت ها همیشه از سوی بانکهای آمریکایی است. اکنون آمریکا فشار میآورد که تحریمهای بانکی علیه ایران گسترده شود و متعاقب آن آمریکا به چین فشار زیادی وارد میکند که این کشور با ایران رابطه دلاری نداشته باشد. البته شرایط چین و آمریکا با تعامل آمریکا و شوروی در زمان جنگ سرد خیلی متفاوت است. با توجه به خصومتی که دو ابرقدرت با یکدیگر داشتند ارتباط تجاری و اقتصادی آنها خیلی کم بود ولی با اینکه چین و آمریکا در گذشته ملاحظاتی داشتند ولی اقتصاد دو کشور در یکدیگر بافته شده است و هر طرف تحمل ضربه وارد شدن رابطه را نمیتواند تحمل کند.
به نظر میرسد چین با اتخاذ سیاست عدم تنش در دستگاه دیپلماسی و همراهی با منافع آمریکا برای رسیدن به شاخصههای رشد اقتصادی، مواضع غیرمنصفانهای را در فرآیند پرونده هستهای ایران اتخاذ کرده است. شما این تحلیل را چگونه ارزیابی میکنید؟
در مسئله کرهشمالی، چین به عنوان میزبان شرایطی را برای مذاکرات 6 کشور فراهم کرد ولی در مورد پرونده هستهای ایران، چین به سه قطعنامه تحریمی ایران رای موافق داده است. وقتی که در پکن حضور داشتم همیشه سفیر ایران گله میکرد که چرا شما شریک آمریکا شدهاید و علیه ایران به قطعنامه تحریمی رای دادید؟ در همین شرایط نیز مقامات سفارت آمریکا در چین طی جلساتی که با آنها داشتیم گله میکردند که چرا اثرات تحریم علیه ایران را کم میکنید؟
طی ملاقاتی که با سفیر ایران داشتم به صراحت به وی گفتم که چین بین آمریکا و ایران مانند یک ساندویچ گرفتار شده است و بهترین راه این است که چین کمک کند تا خصومت ایران و آمریکا پایان پذیرد در غیر اینصورت چین شرایط سختی را در پیشروی خواهد داشت. علت اینکه چین به قطعنامههای تحریم ایران رای مثبت داد این بود که 15 عضو شورای امنیت به اتفاق آراء به این قطعنامهها رای دادند و همانطور که به سفیر ایران گفتم آیا امکانپذیر است که چین در این شرایط تنها کشوری باشد که رای وتو به قطعنامههای تحریمی ایران دهد؟ چین با استفاده از حق وتو، حق اظهارنظر در این موضوع را از دست میداد ولی طی مذاکراتی که چین با روسیه و آمریکا داشت تلاش نمود تا اثرات تحریمهای آمریکا کمتر شود و این تحریمها بیشتر جنبه سمبلیک پیدا کنند.
برخلاف اظهارات شما اثرات سوء این تحریمها در اقتصاد ایران دیگر وجه سمبلیک ندارد و مردم کشورمان با تمام وجود اثرات این تحریمها را حس میکنند. آیا چین را در ایجاد چنین شرایطی مسئول نمی دانید؟
اگر چین تلاش نمیکرد امروز شاهد تحریمهای گستردهتری علیه ایران بودیم. به هر حال از دوستان ایرانی خواهش میکنم تا در صحنه بینالمللی تصویری از ایران ایجاد کنند تا اکثریت سازمان ملل متحد با شما باشند و آمریکا نیز در انزوا قرار گیرد ولی اکنون ایران در انزوا قرار گرفته است. میدانم که رهبری و مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی در فکر تخاصم نیستند ولی برخی از مطالب رئیسجمهور کشور شما باعث شده است تا تصویری از ایران در جهان ارائه شود که ایران دشمن خیلی از ملتهای دنیا است.
برخی از کشورها از عدم رابطه ایران با آمریکا سود میبرند و نمیخواهند تنش مابین دو کشور کاهش پیدا کند ولی به گفته شما در این زمینه چین متحمل خسارت شده است به همین دلیل چرا نقش چین در کاهش تنش مابین ایران و آمریکا بسیار کمرنگ است؟
برقراری رابطه بین آمریکا و ایران به طور کامل به نفع چین است. متاسفانه اتحادیه اروپا میانجیگر خوبی در پرونده هستهای ایران نیست. در مقابل چین میتواند نقش بهتری را برعهده گیرد. اکنون چین با آمریکا و ایران رابطه خوبی دارد و معتقدم که برقراری رابطه مابین ایران و آمریکا به مراتب راحتتر از برقراری رابطه مابین آمریکا و کره شمالی است. حتی در اوایل انقلاب آمریکا به ایران تسلیحات فروخته است. در حادثه 11 سپتامبر نیز آقای خاتمی جزء اولین کسانی بود که به آقای بوش تسلیت گفت و پس از حمله آمریکا به افغانستان، ایران با این کشور همکاری کرد ولی متاسفانه دولت بوش در اختیار نئومحافظهکاران قرار گرفته است و هدف آنها تغییر رژیم ایران است البته آنها باید بدانند که این تفکر محال است ولی با انتخاب اوباما میتواند فرصت خوبی برای دو کشور فراهم شود.
اکنون آمریکا در دوراهی حساسی قرار گرفته است تا برای اولینبار یک سیاهپوست را به عنوان رئیسجمهور این کشور انتخاب کند. وقتی که در آمریکا به رسانهها و افکار عمومی توجه میکنیم همگی میگویند که باید از سیاست تبعیض نژادی دست کشیده شود ولی وقتی تکتک آمریکاییها به پای صندوق رای میروند آیا حاضر هستند که یک سیاهپوست را انتخاب کنند؟ آیا آمریکا در این مقطع زمانی آماده شده است تا یک سیاهپوست را به عنوان رئیسجمهور انتخاب کند؟ این سوالات مهمی است که باید منتظر پاسخهای آنها باشیم.
به نظر شما با انتخاب آقای اوباما چه تغییراتی در جهتگیری دستگاه دیپلماسی آمریکا در قبال ایران شاهد خواهیم بود؟
آقای اوباما در سخنرانی انتخاباتی که داشتهاند قول دادهاند که اگر به عنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شوند بدون هیچ پیششرطی با ایران وارد مذاکره خواهند شد. در واقع اگر آقای اوباما به این وعده خودش عمل کند خیلی از مشکلات موجود مابین ایران و آمریکا حل خواهد شد.
همانطور که شما اشاره کردید اروپائیان در پرونده هستهای ایران میانجیگران خوبی نبودند. چرا چین به عنوان یک عضو شورای امنیت سازمان ملل حضور پررنگی در موضوع پرونده هستهای ایران بر عهده نمیگیرد؟
آمریکا و اتحادیه اروپا از چین نخواستهاند تا نقشی را برعهده بگیرد. به عنوان نمونه در مسئله کره شمالی هر دو کشور آمریکا و کره شمالی به چین پیشنهاد میانجیگری دادند و این کشور نیز به عنوان میانجی حضور پیدا کرد. معتقدم که اگر موضوع میانجیگری کشورچین در موضوع پرونده هستهای ایران و برقرای مناسبات با آمریکا پیشنهاد شود این موضوع توسط سران کشورمان به صورت جدی پیگیری خواهد شد. در واقع خوشحال خواهیم شد تا مناسبات ایران و آمریکا به مراتب بهتر شود.
آمریکا در رابطه دوجانبه ایران و چین نقش تاثیرگذاری را بر عهده دارد همانطور که آمریکا در رابطه دوجانبه ایران و روسیه تاثیرگذار است. افکار عمومی داخل چین خیلی طرفدار ایران است چون با روش آمریکا در مقابل ایران موافق نیستند.
خواندني بود
به خصوص با نوع خاص نگارش و پرسش هات
بهاره مرادي