آفتابنیوز : آفتاب: اتحادیه اروپا طی هفته گذشته تحت مدیریت یکی از کشورهای موثر این قاره قرار گرفته است. هر چند که سارکوزی مهاجرت، دفاع، انرژی و محیط زیست را چهار اولویت فرانسه در دوران ریاست بر اتحادیه اروپا عنوان کرد ولی این مرد جنجال برانگیز در همان ابتدا نشان داد که در کنار فرانسویها، این بار نمایندگان اتحادیه اروپا نیز باید ناظر اعمال غیرقابل پیشبینی این مرد فرانسوی باشند. به عنوان نمونه سارکوزی در اقدامی نمادین به عنوان رئیسدورهای اتحادیه اروپا، به زنان نماینده اروپا همانند مردان کروات اهدا کرده بود و در پاسخ زنان نماینده نیز با زدن کروات به استهزا سارکوزی پرداختند.
یکی از مباحث مهم در عرصه بینالمللی این است که رئیس جمهور سمبل و تجسم فضلیتهای یک ملت است و رعایت آداب دیپلماتیک از سوی وی یک وظیفه عادی تلقی میشود ولی داستان های مکرر ازدواج و طلاق سارکوزی و هوسبازیهای وی چهرهای مخدوش از اقتدار فرانسوی در عرصه بینالمللی به تصویر کشیده است. شاید همین موضوع را بتوان دلیل اصلی نزول سریع محبوبیت رئیس جمهور نسبتاً جوان کاخ الیزه در میان افکار عمومی مردم فرانسه جستجو کرد.
به هر حال سارکوزی طی دوران تصدی پست ریاست جمهوری خود بیش از هر دورانی فرانسه را در خط مقدم آمریکا به عنوان همراه و هم رزم جورج بوش قرار داده است تا شاید بتواند سلف مناسبی برای همتای آمریکایی خود باشد.
«سید محمد طباطبایی» رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاریس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، طی گفتگو با خبرنگار سرویس بینالملل آفتاب، به تشریح سیاستهای منطقهایی فرانسه و جایگاه مناسبات اقتصادی این کشور با ایران پرداخته است. فرانسه در گذشته به عنوان یک نیروی متوازن مابین اعراب و اسرائیل نقش ایفا میکرد. پس از به قدرت رسیدن نیکولا سارکوزی اولویتهای سیاست خارجی فرانسه در قبال تحولات خاورمیانه شاهد چه تغییراتی بوده است؟ پس از اینکه سارکوزی در فرانسه به قدرت رسید سیاست خارجی این کشور دچار تغییرات عمدهای شده است این تحولات نه تنها در مبحث تاکتیک بلکه در دیپلماسی (استراتژی) فرانسه مشهود است. هرچند که نیکولا سارکوزی از حزب راست فرانسه است ولی از مرام گولیسم و حتی جانشینان دوگل از جمله ژاک شیراک و دومینیک دوویلپن فاصله گرفته است. در واقع وی با ایجاد حزبی در جریان راست توانست رئیس جمهور فرانسه شود. البته از زمانی که سارکوزی در کاخ الیزه به قدرت رسید حزب راست نیز اکثریت مجلس را به دست آورد.
اگر بخواهیم به لحاظ قدرت، ساختارهای موجود در جهان را بررسی کنیم سه ساختار ریاستی مطلق، نیمه ریاستی و پارلمانی وجود دارد. جمهوری فرانسه از جمله معدود کشورهای نیمه ریاستی است که رئیس دولت و رئیس حکومت میتوانند از یکدیگر مجزا باشند حتی در بعضی اوقات شاهد هستیم که آنها از دو حزب مختلف انتخاب میشوند که برای آن واژه همزیستی را میتوان به کار برد. با توجه به ساختار قدرت در فرانسه آقای سارکوزی توانست ضمن اینکه رئیس دولت باشد نخست وزیر نیز از حزب خودش انتخاب شود با چنین شرایطی یک کابینه یک دست ایجاد کرده است تا بتواند اهداف مورد نظر خود را به عرصه ظهور برساند.
سارکوزی اولین هدفی که در بعد سیاست خارجی دنبال مینمود این بود که با رفتن جورج بوش میتواند جانشینی برای اعمال برنامههای رئیس جمهور آمریکا باشد. هر چند که در ابتدا این موضوع را به صورت علنی مطرح نمی کرد ولی پس از مدتی این سیاست سارکوزی آشکار شد. به همین دلیل وقتی که به قدرت رسید پس اینکه سفری به آمریکا انجام داد به طور کامل این کشور را در خط سیاستهای بوش قرار داد. به همین ترتیب فرانسه نیروهای خودش را در افغانستان افزایش داد و در راستای سیاستهای جورج بوش، سیاستهای فعالی را اتخاذ کرد ولی با توجه به تمام این نکات سیاست خارجی و سیاست داخلی سارکوزی در یک سال اول شاهد شکست مطلق بود. در جمهوری پنجم فرانسه سابقه نداشته است که یک رئیس جمهور تا این حد در نزد افکار عمومی این کشور سقوط کرده باشد. اکنون مردم فرانسه نسبت به سیاستهای سارکوزی ناراضی هستند و حتی میگویند که سارکوزی آنها را فریب داده است.
فرانسه که از زمان دوگل استقلال خودش را در سیاست خارجی حفظ کرده بود و حتی عضو شورای نظامی ناتو نشده بود، اکنون در دوره ریاست جمهوری سارکوزی به دنبال عضویت کامل در ناتو است که این موضوع باعث اختلافات فراوانی مابین صاحبنظران فرانسوی شده است. به این دلیل که از دیدگاه گروههای مرجع فرانسه، عضویت در ناتو به معنی زیر پرچم آمریکا قرار گرفتن است و برای فرانسوی آزاد اندیش این موضوع قابل درک و فهم نیست.
سارکوزی با اتخاذ سیاستهای جدید، حتی سیاستهای موازنه مابین اعراب و اسرائیل که در دوران دوگل و شیراک برقرار شده بود را نقض کرده است و به صورت آشکار جانب اسرائیل را میگیرد. یکی از دلایلی که برای این موضوع مطرح میشود،این است که نیکولا سارکوزی ریشه یهودی دارد. در واقع او اولین بچه مهاجری است که از پدر مجارستانی و مادری یهودی یونانی به این منصب رسیده است. تشکیل پیمان مدیترانهای یکی دیگر از سیاستهایی است که سارکوزی مطرح کرده ولی با مخالفت شدید اتحادیه اروپا مواجه شده است. یکی از اهداف اصلی پیمان مدیترانهای این است که از طریق ایجاد اتحاد کشورهای ساحلی مدیترانه به اسرائیل که در بسیاری از سازمانهای بینالمللی منطقهای عضویت ندارد امکان داده شود تا در این پیمان به عنوان یک عضو فعال مشارکت داشته باشد.
با توجه به فرهنگ استقلال طلبی که در میان مردم فرانسه نسبت به فرهنگ آمریکایی وجود دارد. آیا آقای سارکوزی میتواند در نقش یک مبلغ فرهنگ آمریکایی در فرانسه نقش آفرین باشد؟
با اینکه فرانسه جدا از غرب نیست ولی از دیدگاه آنها هویت غربی فقط در هویت آمریکایی خلاصه نمیشود و میتوانند راه مستقلی را در مقایسه با آمریکا داشته باشند. به همین دلیل مظاهر آمریکایی به نسبت سایر کشورهای اروپایی با تاخیر وارد فرانسه شده است تا حدی که فرانسویها در مقابل «فست فوودها» و «مک دونالد» مقاومت می کردند تا ویژگی خودشان را حفظ کنند. با این پشتوانه سارکوزی نمیتواند نماینده فرهنگی آمریکا باشد در واقع زیربنای موجود در فرانسه به او اجازه نخواهد داد تا سیاستهای فرهنگی خودش را محقق سازد.
بنابراین بیشترین کاری که سارکوزی میتواند انجام دهد در سیاست خارجی فرانسه است. سارکوزی میخواهد فرانسه را در خط سیاستهای بوش قرار دهد و البته باید این نکته را در نظر داشت که سیاست خارجی جورج بوش نیز به معنی سیاست خارجی کل ایالات متحده نیست.
با توجه به سیاست خارجی نیکولا سارکوزی آیا میتوان چنین تلقی داشت که وی به دنبال پیادهسازی دکترین جرج بوش در تعاملات بینالمللی فرانسه است؟
یکی از مباحث سیاست خارجی وجود دکترین است. این دکترین پس از ورود به بوته آزمون توسط کارگزاران سیاست خارجه به اجرا در میآید. علیرغم مطالبی که بوش و نئومحافظهکاران آمریکایی درباره نحوه اداره جهان عنوان میکنند ولی این مطالب حالت دکترین ندارد. در شرایطی سیاستهای بوش شکل دکترین به خود میگیرد که رئیس جمهور بعدی آمریکا نیز که به قدرت میرسد. فراتر از اینکه دموکرات یا جمهوریخواه باشد همان خطمشی را دنبال کند.
اکنون سارکوزی نمیخواهد بخشی از قدرت آمریکا باشد و یا اینکه آمریکا را تقویت کند بلکه میخواهد مبحثی که در سیاست خارجی آمریکا توسط بوش مطرح میشود توسط او حالت دکترین پیدا کند یعنی اگر در آمریکا این روش ادامه پیدا نکند سارکوزی آن را در فرانسه ادامه میدهد تا رفتاری که طی هشت سال از رئیس جمهور آمریکا مشاهده کردهایم این بار توسط رئیس فرانسه نهادینه شود. هر چند که طی دو ماه اخیر آن تندرویهای اولیه سارکوزی تا حدودی مهار شده است.
اکنون فرانسه به ریاست اتحادیه اروپا رسیده است که این موضوع میتواند به یکی از مباحث چالش برانگیز در اتحادیه اروپا تبدیل شود. در مباحثی که درباره اتحادیه اروپا مطرح است نسبت به موفقیت اتحادیه اروپا شک و تردید فراوانی وجود دارد. با این شرایط قانون جدیدی که تحت عنوان «اعلامیه لیسبون» ارائه شده است مانند منشور اتحادیه اروپا دیگر احتیاجی به رفراندوم ندارد و فقط باید به تصویب دولتها برسد. در واقع این اعلامیه با منشور اولیه اتحادیه اروپا در تناقض است. طبق منشور به جای اتحاد مابین دولتها، باید اتحاد در میان ملتهای اروپا انجام میشد. بنابراین «اعلامیه لیسبون» به نوعی منشور اتحادیه اروپا را دور میزند. با وجود چنین مشکلاتی باز هم سارکوزی تلاش میکند تا این پیمان هر چه زودتر به تصویب دولتهای مختلف اروپایی برساند.
آیا پس از کنارهگیری تونی بلر که منجر به تضعیف دستگاه دیپلماسی انگلیس شده است. شرایط برای حضور پررنگتر فرانسه در تحولات بینالمللی مهیا خواهد شد؟اعتقاد ندارم که سیاست خارجی انگلیس ضعیف شده است. شاید در دورهای که این کشور همراه با قدرت فائقه بود به این شکل وانمود میشد که سیاست خارجی انگلیس یک سیاست پرقدرت است در صورتی که در همان موقع فرانسه مخالف سیاست قدرت حاکم در عراق بود و «دومینک دوویلپن» آن سخنرانی معروف را انجام داد. خیلیها میگویند که اکنون سیاست خارجی فرانسه روی یک پوست خربزه قرار دارد و روی یک اسب بازنده یعنی بوش سرمایهگذاری کرده است.
برخلاف اظهارات شما اکنون شاهد هستیم که سارکوزی نه تنها به عنوان یک رئیس جمهور اروپایی بلکه در نقش یک بازرگان فرانسوی توانسته سیاست خارجی این کشور را موفقتر از گذشته به نمایش درآورد.
این موضوعی است که به سرعت نمیتوان درباره آن قضاوت کرد. در واقع سارکوزی طی یکسال گذشته به دنبال کارهای نمایشی بوده است. به این دلیل که فروختن راکتور هستهای به چند کشور باید توسط پارلمان این کشور تصویب شود. برخلاف تبلیغات گستردهای که صورت میگیرد تا اجرا راه طولانی در پیش دارد. در کل سیاست خارجی فرانسه به ویژه در جهان عرب بسیار ضعیف بوده تا حدی که در لبنان با شکست کامل مواجه شد. در مورد حوادثی که در لیبی روی داد میتوان گفت که فرانسه به صورت سنتی خود را ژاندارم آفریقا میداند. در گذشته 14 کشور آفریقایی در چارچوب سیستم استعمار فرانسه زندگی میکردند و طبیعی است که فرانسه در آنجا منافع و سرمایهگذاری فراوانی داشته باشد. یکی از چالشهای فرانسه در آفریقا، حضور پررنگ آمریکاییها در این قاره است. به همین دلیل فرانسه به دنبال جایی میگردد که قدرت خارجی در آنجا حضور نداشته باشد بنابراین شرایط فعلی لیبی به عنوان یک فرصت تلقی میکند. لیبی که در جهان منزوی شده بود نیز فرانسه را به عنوان یک نردهبان نجات میداند تا بتواند فضای انزوای به وجود آمده را از بین ببرد.
به دنبال شکست سیاستهای دولت فرانسه در حل مناقشه لبنان و اهمیتی که خلیجفارس در تحولات اخیر جهان دارد. نقش این کشور را طی چند سال اخیر در منطقه خاورمیانه چگونه ارزیابی میکنید؟ فرانسه به صورت سنتی هیچگاه در خلیجفارس از قدرت برخوردار نبوده است. وقتی به تاریخچه حضور کشورهای بیگانه در خلیجفارس نگاه میاندازیم از سال 1820 میلادی انگلیسیها از طریق سه قراردادی که به اجرا گذاشتند طرح ایرانزدایی در خلیجفارس را به اجرا درآوردند. این سیاست یک قرن و نیم به طول انجامید تا اینکه در سال 1971 میلادی دولت کارگری جانسون اعلام کرد که پتانسیل اجرای تعهدات خود را در شرق کانال سوئز ندارد. در همان دوران آمریکا درگیر جنگ با ویتنام بود و با خلاء قدرتی که به وجود آمد نقش ژاندارم بودن شاه در منطقه مطرح شد.
پس از پیروزی انقلاب، در منطقه آمریکاییها حضور فعالتری داشتند و هیچ وقت فرانسه نتوانست در خلیجفارس به قدرت مطرحی تبدیل شود و متعاقب آن هیچگاه قدرتهای عرب خلیجفارس نیز در مباحث امنیتی حساب ویژهای بر وری فرانسه باز نمیکنند.
پس از روی کار آمدن سارکوزی، فرانسه نشان میدهد که میخواهد سیاست سنتی گذشته را تغییر دهد ولی با تمام این شرایط بعید است که فرانسه بتواند در این امر موفق باشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تعاملات اقتصادی ایران و فرانسه تا حدی گسترده شد که پژو فرانسه جای پیکان انگلیسی را گرفت اکنون پس از اعمال گام به گام تحریمهای بینالمللی وضعیت تعاملات اقتصادی دو کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ نه تنها در صنعت خودروسازی بلکه در موضوع نفت نیز شاهد حضور شرکت توتال فرانسه در قراردادهای نفتی کشورمان هستیم. پس از پایان جنگ تحمیلی و اجرای سیاستهای بازسازی اقتصادی، فرانسه توانست جایگاه خود را به خوبی در ایران پیدا کند و حضوری فعالانه داشته باشد تا حدی که شرکتهای فرانسه چندینبار «قانون داماتو» که برای سرمایهگذاری در ایران سقف تعیین کرده بود را نقض کردند. در واقع شرکتهای فرانسوی با حمایت دولت این کشور به دنبال تامین منافع ملی خودشان در ایران سرمایهگذاری کردهاند. اکنون از سوی مدیران توتال، پژو و سایر لابیهای اقتصادی فشار شدیدی بر روی سارکوزی وجود دارد که هرگونه شوک به منافع فرانسه در ایران با توجه به رکود اقتصادی در این کشور، منجر به اثرات سویی در سیاست داخلی فرانسه خواهد شد. بنابراین علیرغم صحبتهای تند و تهدیدآمیزی که از سوی رئیس جمهور و وزیر امور خارجه فرانسه مطرح میشود این مطالب طی یک سال گذشته منجر به توقف سرمایهگذاری فرانسه در ایران نشده است و فکر نمیکنم که آنها در آینده نیز چنین تصمیمی داشته باشند. در واقع باید به این نکته توجه داشته باشیم که شرکتهایی مانند توتال و پژو سرمایههای کلیدی فرانسه هستند و اگر آنها با آسیب مواجه شوند کل اقتصاد فرانسه آسیب خواهد دید.
در شرایطی که در دوران اقای پرودی شاهد رونق اقتصادی در روابط دو کشور ایران و ایتالیا بودیم پس از تغییر دولت در ایران و روی کار آمدن آقای برلسکونی حجم مبادلات اقتصادی دو کشور سیر نزولی پیدا کرده است. چه عواملی باعث میشود که چنین رویهای توسط دولت سارکوزی اتخاذ نشود؟
از دو جهت حجم و سرمایههای کلیدی، سرمایهگذاری فرانسه و ایتالیا در ایران با یکدیگر قابل مقایسه نیست. در واقع هیچ وقت ایتالیا نقشی که توتال در پارس جنوبی و یا عسلویه داشت نتوانسته ایفا کند اکنون فرانسه از جانب ایران مورد تهدید قرار میگیرد که اگر فرانسویها به سیاستهای خصمانه خود ادامه دهند ممکن است در ادامه سرمایهگذاری شرکتهای فرانسوی محدودیتهایی ایجاد شود. فرانسه به عنوان یک کشور هفتاد میلیونی ثروتمند که پروژههای عظیمی را در حال جرا دارد نیازمند سرمایهگذاری در ایران است. شرکت توتال هم اکنون به دنبال پروژههای عسلویه سال 2010 و 2012 میلادی است. هر چند که اجرای تحریمها ممکن است هزینهها را بالا ببرد ولی نمیتواند اصل تعاملات اقتصادی دو کشور را نابود کند هر چند که دو کشور در مسیر سیاست خارجی دو مسیر متفاوت را دنبال میکنند ولی در بعد سیاست اقتصادی ایجاد یک همسویی مابین دو کشور را شاهد هستیم.