آفتابنیوز : آفتاب- ع.گیلانی: با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ایران و آمریکا موضع کاندیداها در هر دو سو به عاملی تاثیرگذار در فرآیند پیروزی در انتخابات تبدیل میشود. رنگ و بوی این فضا در آمریکا متفاوت است چراکه «باراک اوباما» مذاکره بدون پیش شرط با رهبر یا عالیترین مقام اجرایی در ایران را شعار انتخاباتی خود ساخته است. از سوی دیگر وی برای خروج از عراق برنامه 16 ماهه خروج نیروهای نظامی را عنوان نموده است.
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که موضع گیریهای «باراک اوباما» تنها یک تاکتیک انتخاباتی نیست چراکه با تشدید بحرانهای اقتصادی در آمریکا و کاهش قدرت خرید خانوارها افکار عمومی ایالات متحده تجدید نظر در سیاست خارجی را از سیاستمداران آمریکا میطلبد.
به بیان دیگر جامعه آمریکایی برخلاف لابی یهود خواستار نگاه کاخ سفید به درون است بهطوریکه ضمن اصلاح موقعیت آمریکا در افکار عمومی جهان، شهروندان این کشور هزینه کمتری را برای کشور گشاییها و دخالتهای سیاسی- نظامی دولتمردانشان در دیگر نقاط جهان بپردازند.
اظهار نظرهای سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی در ایران نیز مؤید این نکته است که آنان از پیروزی دموکراتها در انتخابات پیشرو راضی ترند.
در چنین فضایی گویا دوکشور آمادگی بیشتری برای حل و فصل اختلافات قبلی دارند. دولت آمریکا در حالی وارد نزاع با ایران شد که متحدینش در اروپا حاضر به ترک بازار اقتصادی ایران نیستند از سویی دیگر فرصت طلبیهای روسیه و چین از نگاه بسیاری ازتحلیلگران داخلی ادامه این روند را برای پرونده هستهای و دیگر بحثهای سیاست خارجی ایران غیرممکن میسازد.
نزاع ایران و آمریکا هرچند دلایل مهم تاریخی و استراتژیک دارد اما نباید از نقش لابی یهود، اعراب و رقبای اروپایی آمریکا در بازار نفت ایران به منظور تشدید آن غافل شد.
شاید رسیدن به همین تحلیلهاست که دولتمردان دو کشور را وادار به نزدیکی هرچه بیشتر و سخن گفتن از مذاکره بدون قید و شرط ساخته است.
در روزهای اخیر برخی از صاحبنظران با اشاره به فرصت تاریخی پیش آمده در بررسی مجدد روابط دو کشور حل این بحران را تنها با تجدید ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ممکن میدانند.
این دسته از سیاسیون با توجه به عقبه رئیس جمهوری ایران وی را تنها کسی میدانند که با توجه به قاطعیت و پشتوانه سیاسی قادر به حل این منازعه است.
اما با توجه به سابقه منازعات مشابه جهانی و نیز دقت در عوامل تشدید و یا کاهش تخاصمات، تردیدهایی در صحت این نظر به وجود خواهد آمد:
1- یکی از عوامل موثر در تشدید دخالتهای صهیونیستها در نزاع ایران و آمریکا، نفی هولوکاست توسط رئیس جمهور ایران است. بدون قضاوت در این مبحث تاریخی باید پذیرفت که آنان به این باورند که ایران برای حذف فیزیکی اسرائیل از نقشه جهان ارادهای جدی و بالفعل دارد.
حال آنکه در طول سالهای پس از انقلاب موضع ایران در قبال این رژیم دچار تغییر خاصی نشده است. لذا اگر طرف ایرانی مذاکره رئیس جمهور فعلی باشد لابی یهود بهانه لازم را برای سنگ اندازی در این منازعه خواهد داشت.
2- مذاکرهای در این سطح بیش از آنکه نیاز به قاطعیت داشته باشد به ادبیات دیپلماتیک نیازمند است. این مذاکره به دیپلماتهایی فراجناحی و زبده نیازمند است تا در فرایندی بخردانه حداقل هزینهها و حداکثر دستاوردها را برای منافع ملی ایران فراهم آورند. در حالی که به یاد داریم در مذاکرات قطعنامه 598 تیمی از زبده ترین افراد این مذاکرات را رهبری میکردند متاسفانه در پرونده هستهای شاهد آنیم که دولت با سلب اعتماد از بسیاری از دیپلماتهای کاردان در جناحهای مختلف سیاسی، تنها دکتر سعید جلیلی را یکه و تنها به رویارویی با تیمی از دیپلماتهای زبده اروپایی میفرستد.
3- موفقیت دولتها در مذاکرات بین المللی در صورتی به جلب منافع ملی میانجامد که پشتوانه حداکثری از افکار عمومیکشور و نخبگان سیاسی و اجتماعی را به دنبال خود داشته باشد. در حالی که اغلب اهالی سیاست به دلیل یکجانبه گرایی دولت در اداره کشور منتقد سیاستهای وی هستند و افکارعمومیجهان خاطره خوبی از اظهار نظرهای بین المللی رئیس دولت نهم ندارد وزن طرف مذاکره کننده ایرانی به نحو محسوسی کاهش خواهد یافت.
4- تغییر فضای رسانهای جهان نیاز به ادبیات صلح محور و گفتمانی مدرن دارد. از یاد نبردهایم که نوع شخصیت و گفتار سید محمد خاتمی با وجود یکسان بودن دستاوردهای ملی هیچگاه اینچنین ایران را در نزد جهانیان مورد تهاجم واقع نساخته بود. و یا نوع ادبیات دیپلماتیک حسن روحانی در مذاکرات هستهای با جلب اعتماد جهانی جرات سخن گفتن از حمله به ایران را به هیچ دولتی در جهان نمیداد.
براین نمونهها میتوان نکاتی دیگر را هم افزود. شاید برخی منتسب به اصولگرایان بودن طرف مذاکره کننده ایرانی را نکتهای مثبت در موفقیت مذاکرات بدانند اما به باور این نگارنده این موضوع تنها یک عامل است و عوامل دیگری همچون مواردی که برشمردیم نیز مطرحند که میتوانند نقش تعیین کنندهتری را در جلب منافع ملی داشته باشند.
متاسفانه با رسانهای تر شدن مباحث درباره روابط ایران و آمریکا ذوق زدگی در برخی از افراد نزدیک به دولت به چشم میخورد که عدم توجه به آن خطرات جبران ناپذیری را برای کشور به بار خواهد آورد.
جامعه آمریکا با ترک مباحث جناحی خود، با یک خرد جمعی «اوباما» را به مصاف میفرستد. ترک اختلافات جناحی در این مبحث مهم از اولویتهایی است که باید همه گروههای داخلی بدان توجه کنند. اگر با گزینهای ملی و مورد قبول افکار عمومی جهان منافع بیشتری برای کشور جلب میشود چرا از آن روی گردان باشیم.
حل این مسئله زمانی آسانتر خواهد بود که مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعی کشور را نیز به این مباحث بیافزاییم. آیا جامعه ایران نیز گزینه خود را خواهد یافت؟
نباید فراموش کرد که رهبر معظم انقلاب، در آخرین اظهار نظر صریح خود هرگونه مذاکره با ایالات متحده را منتفی دانستهاند و بنابراین هرگونه اظهار نظر و ورود به این مساله مهم باید با تدبیر، در نظر داشتن مصالح ملی و پرهیز از شتابزدگی باشد.