هادی خانیکی ـ استاد علوم ارتباطات ـ همزمان با روز خبرنگار از لزوم امیدبخشی در رسانه و تزریق امید به جامعه سخن گفت؛ امیدی که مستلزم کشف و اکتشاف راه های تغییر و بهبود وضعیت موجود است. راه هایی که در آن نشان دهیم همه چیز به آخر و فروبستگی نرسیده است.
تولید امید اجتماعی در کنار آگاهی بخشی، رویکردی است که روزنامه نگار و کنشگر رسانه ای یا خبرنگار باید انجام دهد؛ خبرنگار موظف است تداوم و استمرار حیات اجتماعی را در وضعیت بحرانی نشان دهد. او (خبرنگار) با توقف و انجماد فکری یا کهنگی مهارت ها، نمی تواند در این مسیر راه به جایی برد.
هادی خانیکی ـ استاد علوم ارتباطات ـ این روزها به سبب بیماری، ادامه مراحل درمان را سپری میکند. به گفته او خوشبختانه سرطان تثبیت شده است و به سایر نقاط بدنش دست اندازی نکرده است و دو هفته دیگر برای عمل جراحی به شیراز سفر می کند. او با وجود شرایط سخت جسمی از موضوع مصاحبه استقبال می کند.
به باور استاد خانیکی خبرنگاری فن نیست بلکه نوعی فهم است؛ اینکه بفهمیم خبرنگاری تفهمی چیست و برایش یک جایگاه و اعتبار علمی، حرفه ای و حقوقی و حتی اقتصادی و معیشتی وضع کنیم. خبرنگاری تفهمی، آموختن است و مدام در فرآیند آموختن قرار گرفتن است، انباشتن پیوسته دانش و مهارت و تجربه برای توانا شدن و ورود به دنیاهای متفاوت است که با توقف و انجماد فکری یا کهنگی مهارت ها نمی شود به آنجا راه برد.
خانیکی در مقدمه ی این گفت و گو و در تبریک روز خبرنگار این چنین می گوید: ابتدا روز ۱۷ مرداد ماه و شهادت محمود صارمی، خبرنگار سختکوش و پرانگیزه ایرانی در اسارتگاه های طالبانی که خودِ این اتفاق، مناسبتی برای روز خبرنگار شد را گرامی می دارم. طبیعتا انتظار می رود که جامعه، اعم از جامعه ی ارتباطی، سیاسی و در سطح عام و همین طور سیاست گذاران جامعه مدیریتی و سیاستگذاری کشور، حداقل یک روز قلم و سخن را به متن کشور بسپارند که مدام وسط حادثه ایستاده اند. البته منظورم از سپردن قلم و سخن این نیست که تنها در باب فضائل آنها و اهمیت کارشان حرف زده شود، بیشتر مد نظرم این است که موقعیتشان درک شود و حقوقشان شناخته شود. از دشواری کارشان دفاع شود و حرفه ی خبرنگاری و دانش خبرنگاری را در سطح بالایی از ارزش گذاری های عملی قرار بدهند.
خبرنگاری و یک تعبیر شاعرانه و عارفانه
خانیکی سپس تعبیری عارفانه و شاعرانه را برای تعریف خبرنگاری به کار می برد و می گوید: اگر خواسته باشم تعبیر شاعرانه ای برای آن انتخاب کنم همان گفته ای است که عارفان می گویند و همان زبان حال است؛ خبرنگار کسی است که زبان حال جامعه باشد. اینها را باید درست فهمید و به جا هم به کار برد و این هم فراتر از زبان تعریف و تمجید و تبلیغات است. خبرنگاری از این منظر به باور من فقط فن نیست، بلکه نوعی فهم است؛ اینکه بفهمیم خبرنگاری تفهمی چیست و برایش یک جایگاه و اعتبار علمی، حرفه ای و حقوقی و حتی اقتصادی و معیشتی وضع کنیم. خبرنگاری تفهمی، آموختن است و مدام در فرایند آموختن قرار گرفتن است، انباشتن پیوسته دانش و مهارت و تجربه است. برای توانا شدن و ورود به دنیاهای متفاوت است که با توقف و انجماد فکری یا کهنگی مهارت ها نمی شود به آنجا راه برد.
خبرنگاری آن چیزی است که ندانستن در آن راه ندارد
خانیکی درباره ی جایگاه کار خبرنگاری معتقد است: خبرنگار کنشگری است که دغدغه اولش فهمیدن است؛ آن چیزی که ندانستن در آن راه ندارد و باید قدرت دیدن، شنیدن و گفتن و نوشتن آنچه که در پیرامونش است را بالا ببرد و مبنای همه ی اینها همان فهمیدن است. خبرنگاری تفهمی، دنیای دغدغه مندی و دردمندی است، برای کسی که می خواهد آگاهی را منتقل کند و منتقل کردن آگاهی به یک جامعه ی دستخوش تغییر، جامعه ی متفاوت، جامعه ی متکثر و حتی در برخی جاها جامعه قطبی قطعا کار دشواری است.
هنر خبرنگار چیست؟
به باور خانیکی و با تعاریفی که از خبرنگار دارد، عشق و علاقه ای که خبرنگار دارد، کار را برایش مطلوب می کند یا حداقل مقبول می کند. نگرانی از آینده شغلی اش، معیشت و حقوقش و اینکه هر خبری که می دهد دست و پایش بلرزد که چه اتفاقی خواهد افتاد، آن چیزی که همه ی این نگرانی ها و اضطراب ها را جبران می کند، همان عشق و شور است که تضعیف شدنی نیست. باید عاشق کارش باشد، جهت گیری فهمیدن داشته باشد و در این جهت گیری اولین مهارتی که پیدا می کند، هنر گفت و گوست که با همه ی الزامات و پیش فرض ها و تصورات قالبی خودش با مسائل پیرامونش روبرو نشود، برای فهم واقعیت دستپاچه نباشد، سرعت و شتاب، او را از دقت و مشاهدات دور نکند.
اگر می گوییم خبر امیدوارانه القاء خوش بینی های بی دلیل نیست
خانیکی چهارچوب فکری و تجربی خود از خبرنگاری تفهمی را اینگونه عنوان می کند: دنیاهای فروبسته ای که معمولا در بین منازعات، عیارها و معیارهای سیاسی خلق می شوند، جاهایی را منطقه ممنوعه و ورود به آن را سخت می کنند و جاهایی را خیلی مجاز می کنند؛ در اینجا خبرنگار باید بداند که کارش گشودگی است، کار او فروبستگی نیست. اگر می گوییم خبر امیدوارانه و غیرامیدوارانه، القاء خوش بینی های بی دلیل نیست، منظور این است که ظرفیت هایی که دیده نمی شوند. توانمندی هایی که هست، آنها را بتواند انعکاس دهد.
همه حقایق و وقایع زیر نورافکن های رسمی نمی گذرد
این استاد علوم ارتباطات در ادامه با بیان این نکته که همه ی حقایق و وقایع در آنجاهایی که نورافکن های رسمی به آن می پردازند، یافت نمی شود بلکه در جاهای دیگری هم باید آن را جستجو کرد، در این زمینه معتقد است: ما معمولا زود گرفتار این می شویم که خبر را همان چیزی بدانیم که فرض کنید نهادهای رسمی یا رسانه های رسمی یا حتی شبکه های مجازی به دنبال آن می روند؛ در حالی که خبر در ورای آنها و در اغلب جاها نهفته است؛ بخصوص برخی از رسانه های مجازی مهمترین قدرتی که دارند، قدرت چهارچوب بندی، گزینش گری و دروازه بانی خبر است و بقیه ـ چه رسانه های اصلی و چه کنشگران اجتماعی و مدنی ـ را به دنبال خودشان می کشانند. نسبت اصلی روزنامه نگاری تفهمی، با آن جهان های گشوده ولو نامغشوش است که دیده نمی شوند و جهان هایی که گفت و گو نیست؛ به همین دلیل نمی تواند در دریای ناآرام و ناشناخته قدم بگذارد. اخلاق و مسئولیت های حرفه ای برای این نوع خبرنگاری خیلی مهم است، چون امروز دیگر دنیای خبر مرز خصوصی و عمومی ندارد و تنها این فهم ماست که مرزهای اخلاقی و حقوقی برای آنها تعیین می کند و آنها را خود به خود باید بدانیم.
خانیکی در حالی این موارد کلیدی از خبرنگاری تفهمی را عنوان می کند که مدت هاست به گفته ی خود، در وضعیت جسمی مناسبی به سر نمی برد و همچنین مدت هاست از آموزش های ارتباطی از حوزه ی روزنامه نگاری فاصله گرفته و این ناگفته ها را بر اساس علاقه و تجربه اش عنوان می کند.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
وی سپس به طور مشخص درباره موضوع امیدبخشی و اینکه چقدر معتقد است یک رسانه باید امید را به مردم تزریق کند؟ این چنین می گوید: با وجود تعاریفی که از خبرنگاری تفهمی داشتم، با توجه به اینکه در جامعه ای که ناکامی ها، سرخوردگی و هراس از آینده دیده می شود، در جامعه ای که گرفتار معیشت خود است، نگرانی های سیاسی دارد و شکاف نسلی دارد، آیا برای خبرنگار از موضع تفهمی جایی می ماند که خبرهایی بدهد که حال جامعه تا حدی خوش باشد یا اینکه نگرانی هایش کم شود؟ به نظر من بله؛ به این دلیل که در این جامعه ظرفیتی هست و زیر پوسته این ناملایمات روندهایی در حال شکل گیری و رشد است که جواب می دهد، همبستگی اجتماعی را تقویت می کند. اگرچه یک سوی جامعه ما رشد روندهای گسیخته سازی هست که همبستگی اجتماعی را تضعیف می کند، اما یک سوی دیگر هم در متن جامعه و توسط خود شهروندان چنین زمینه هایی رشد می کند. نمونه هایی از آن را در دوران کرونا و در دوران آسیب های بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله و محروم شدن از تحصیل و خیلی موارد دیگر دیدیم. می بینیم که جامعه زنده است و خصلت های انسانی و اجتماعی اش خیلی برجسته است که اینها را باید فقط دید. چون چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. وقتی که ما بر اساس پیش فرض های مبتنی بر ستیزی و کینه و ناامیدی به جامعه نگاه می کنیم، این نقاط را می شود گفت کمتر می بینیم. اما وقتی از امید اجتماهی حرف می زنم، منظورم توهم نیست، خوش خیالی و آرزو اندیشی نیست. ظرفیت و ظرفیت هایی است که در تعامل بین واقعیت و تخیل خلاق، رویکرد و کنش ما شکل می گیرد. در آن صورت گروه های مختلف در جامعه دیده می شوند، کارهای مختلفی در جامعه دیده می شود که عاملیت دارد و اثر دارد؛ چیزی که در گذشته ما کمتر آنها را می دیدیم.
وی با اشاره به کنش و رفتارهایی که توسط خود شهروندان پس از سیل استهبان صورت گرفت، در این زمینه با ذکر مثالی یادآور می شود: آن جوان موتورسواری که به جای کم کاری اغلب نهادها، مردم را باخبر می کند، خودِ این یک خبر است؛ یعنی کسی که جان خود را به خطر می اندازد تا دیگران را نجات دهد. این کم خبری نیست، در حالی که ممکن است دیده نشود یا نگاه های مأیوس به آن شود.
امید مستلزم شناختن و گشودن و کشف کردن است
به باور خانیکی، امید مستلزم شناختن و گشودن و کشف کردن است و در این زمینه خاطرنشان می کند: امید مستلزم کشف و اکتشاف راه های تغییر و بهبود وضعیت موجود است. راه هایی که بگوییم همه چیز به آخر و فروبستگی نرسیده است. تولیدِ امید اجتماعی کاری است که روزنامه نگار و کنشگر رسانه ای یا خبرنگار انجام می دهد؛ یعنی اینکه تداوم و استمرار حیات اجتماعی را در وضعیت بحرانی نشان می دهد و البته جامعه ی ما به شکل تاریخی این را نشان داده که چنین ظرفیت هایی دارد و هم در باورهای دینی، سنت های ایرانی و تجربی ما اینها هست؛ منتهی بیشتر در شرایطی که جامعه از نظر سیاسی قطبی می شود، وضعیتی به وجود می آید که تولید ناامیدی اجتماعی بیش از تولید امید اجتماعی می شود. تمرکز بر موانع حل مسائل پررنگ تر از تکیه بر حل مسئله می شود.
رسانه ها می توانند یکی از منابع تولید ناامیدی شوند
وی با اشاره به ضعف نهادهای امیدآفرین در جامعه که رسانه جزو آن محسوب می شود، تصریح می کند: در اینجا ضعف نهادهای امیدآفرین که از جمله ی آنها رسانه ها می توانند باشند، خود یکی از منابع تولید ناامیدی می شود؛ در حالی که به نظر من امید یعنی اینکه در همین شرایط ناامیدی میدان و فضایی را کشف کنیم که خود ایجاد یک گشایش و افق جدید است. امید به معنای باور داشتن به تاثیر کنش های فعالانه و خلاقانه شهروندان در غلبه بر مشکلاتشان است. اگر خبر حاوی این باشد، در سوگ، حادثه و مصیبت ها هم می تواند خلق شرایطی کنیم که نمونه های آن کم نبوده است. پدر و مادری که برای زنده نگه داشتن یاد فرزندشان (مریم میرزاخانی) پس از دست دادنش، به این فکر می کنند که چه کنند که مریم های دیگر را کشف کنند، برای کشف آنها مدرسه می سازند یا از افرادی که این دانش را می خوانند، حمایت می کنند و در میان حادثه ی تلخ از دست دادن آن دانشمند، خبری را می دهند که بعدها می تواند به بهبود وضعیت جامعه کمک کند.
دامن زدن به ناامیدی اجتماعی توسط رسانه راه حل مساله نیست
خانیکی در بخش پایانی گفت و گوی خود با ایسنا در عین تاکید می کند: کار خبرنگاری و روزنامه نگاری این نیست که از واقعیت های جامعه فرار کند، ولی واقعیت های جامعه هم همه ناامیدی ها و اتفاقات تلخ نیست. دامن زدن به ناامیدی اجتماعی توسط رسانه راه حل هیچ مسئله ای نیست، بلکه عین مسئله است و تشدید و تقویت مسائلی است که جامعه دارد. جدی گرفتن مسئله یعنی اینکه راه حل هایی در قسمت امید اجتماعی پیدا شود؛ یعنی شناخت و رفتن سراغ کشف و خلق فرصتهای جدید.
رسانه چطور می تواند در عین طرح مسائل جامعه، از تشنج جلوگیری کند؟
خانیکی در پاسخ به اینکه یک رسانه چطور می تواند در عین حال که مسائل جامعه را مطرح می کند از تشنج جلوگیری کند؟ اظهار می کند: رسانه همه کارها را که نمی تواند انجام دهد. ما خیلی اوقات کارهایی که نهادهای دیگر انجام نمی دهند، مسئولیتش را گردن رسانه می اندازیم و اگر نهادهای دیگر وظیفه شان را انجام نمی دهند، فکر می کنیم فقط و فقط این رسانه ها هستند که باید کار را انجام دهند. نباید اضافه بار اجتماعی و سیاسی در رسانه ها را پذیرفت. با این حال اگر زمینه ای برای منازعه و تنش در جامعه وجود دارد که دارد، کار رسانه و کنشگر رسانه این است که زمینه و امکان گفت و گو و فهم درست قضیه را فراهم کند. در آنجایی که ابعاد مسئله را می شناسد، به روزنامه نگاری تحقیقی نزدیک شود و فراتر از جنبه های خبری برود و مسئله را واکاوی کند. آنجاست که طبیعتا به جای پرتاب خشم آلود کلمات به سوی همدیگر وارد پرسش هایی می شوند که آن پرسش ها امکان گفت و گو را فراهم می کند. تشنج زمانی تشدید می شود که یک تفکر، جریان و گروه اجتماعی خودش را مالک مطلق حقیقت می داند و طرف مقابلش را فاقد هر نوع حق و حقانیت می داند که در این صورت گفت و گو نمی تواند شکل بگیرد. زمانی گفت و گو شکل می گیرد که هم نقاط قوت خود و دیگری و هم نقاط ضعف خود و دیگری دیده شود و طبیعتا کار رسانه داری در اینجا معنا پیدا می کند؛ با همان تعریفی که تحت عنوان خبرنگاری تفهمی از آن یاد کردم.
تجربه های زیستی و روزنامه نگاری خانیکی از سرطان
خانیکی در پایان درباره وضعیت بیماری و حال این روزهایش نیز به ایسنا می گوید: من حدود ۱۴ فروردین بود که مشخص شد به سرطان پانکراس مبتلا شده ام؛ منتهی اولین واکنشم این بود که تصمیم گرفتم باورها و اعتقادات و تجربه های زیستی و روزنامه نگاری که داشتم را روایت کنم. در مواجهه با بیماری های روان ۱۰ سالی با موضوع ارتباطات با پزشکان و روانپزشکان همکاری داشتم که چطور می شود از بیماران روانپزشکی انگ زدایی کرد. همین طور در دوران کرونا. فکر کردم این کار را در مورد بیماری خودم هم اجرایی کنم. انگ زدایی از بیماری سرطان که همیشه به عنوان یک دشمن و اصطلاحاتی از این جنس مطرح بوده است؛ بنابراین سعی کردم از این حیث آن را با جامعه ی بیرونی مطرح کنم. ایام رمضان بود از مطب دکتر که بیرون آمدم سخنرانی در باشگاه اندیشه داشتم و همان جا اعلام کردم که به بیماری سرطان دچارم و سعی می کنم با آن کنار بیایم؛ بدین معنا که جهان زیست سرطانی را بپذیرم. تجربه هایم را شروع به نوشتن کردم و هفته ای یک بار پا به پای آن آمدم.
او درباره ی شرایط کنونی اش به لحاظ درمان بیماری، گفت: الان در شرایطی که هستم سرطان تثبیت شده است و به سایر نقاط بدنم دست اندازی نکرده و دو هفته دیگر برای عمل جراحی باید به شیراز بروم. اصل همین بود که بگویم مگر ما در زندگی فراز و فرودهای مختلفی نداشتیم و این هم یک دنیاست، دنیای سرطانی. البته چند عامل، عوامل مهمی هستند که زیستن در این دنیا ما را به سمت زندگی معنا می دهد. اولین مورد خداوند است. خداوند برای انسان وضعیت هایی را تعریف کرده است. باید به خدا تکیه کنم و البته به دانش پزشکی هم همین طور. نکته دیگر اینکه درباره تجربههای سرطانی، سرمایه سرطانی، ارتباط سرطانی و کاربرد این اندوختهها در مسیر، «گفتوگو، امید و زندگی» را طرح کردم. و البته همین طور لطف و توجه دوستان، دانشجویان و همکاران و خویشاوندانم بود که همه ی اینها به گونه ای امید و انگیزه می توانست باشد. عامل سوم هم پیشرفت های پزشکان است که من همان دغدغه گمشده جامعه ایرانی را دارم؛ یعنی همان مسئله گفت و گو در سطوح مختلف از جمله گفت و گوی بین بیمار و پزشک، گفت و گوی پزشک با خانواده بیمار، گفت و گوی بیمار با خانواده ی خودش و گفت و گو با جامعه ایران را مطرح کردم و فعلا در همان عرصه اجتماعی، اعتقادی و فرهنگی سرطان دنیای خیلی بدی ندارم و امیدوارم اگر مصلحت باشد در مراحل بعدی در خدمت کشورم و جامعه ی علمی باشم.
هادی خانیکی درباره ی فعالیت های علمی و نگارش کتاب های جدیدش نیز می گوید: فعالیت های علمی من بیشتر در حد آموزش به صورت کلاس های مجازی ادامه دارد ولی در کنار آن سعی کردم از آن وضعیتی که در آن قرار گرفتم استفاده کنم و شاید اگر این بیماری نیامده بود کتاب هایم به این زودی آماده نمی شدند. شروع کردم به تدوین و انتشار برخی کتاب هایم و خوشبختانه از زمانی که سرطان با من همنشین شده سه کتاب را آماده کرده ام که اولین کتاب «اندیشه پیشرفت و توسعه ی ملی در ایران» است و روزهای آینده منتشر خواهد شد. این کتاب از کارهای اصلی من است و پنج سالی است که روی آن کار کرده ام. دومین کتاب در زمینه ارتباطات با کروناست. مطالعات و تحقیقاتی بوده که در دوران کرونا انجام دادم. کتاب سوم هم با کمک عده ای از دوستان که در دوره ارشد و دکتری با من درس داشتند، با موضوع آب در حال نگارش است.