مردانی که در پوشش مامور پلیس اقدام به زورگیری از مردم میکردند وقتی به یک مامور پلیس واقعی برخورد کردند بازداشت شدند.
اعضای این باند ۶ نفر هستند که یکی از آنها فراری است. یکی از متهمان نیز علاقه زیادش به شغل پلیسی را انگیزه سرقت عنوان کرد و توضیح داد یک پرونده جاسوسی نیز دارد.
حمله به مامور پلیس
یک سال قبل یکی از ماموران پلیس حین تعقیب متهمی متوجه یک موتورسیکلت مشکوک شد و شماره آن را به همکارانش اعلام کرد. با مشخص شدن سرقتی بودن موتور، تیم گشت به سمت محل اعلام شده رفت و مشخص شد چند مرد به سمت مامور پلیسی که شماره را گزارش کرده یورش برده و او را گرفتهاند. به این ترتیب ماموران متهمان را بازداشت کردند.
در تحقیقات مشخص شد متهمان فقط مامور پلیس را گروگان نگرفته بودند بلکه چند نفر دیگر را نیز طعمه کردهاند. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد.
جلسه دادگاه
در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه کیفرخواست علیه ۶ متهم خوانده شد شکات یک به یک در جایگاه حاضر شدند و شکایت خود را مطرح کردند.
در ابتدا مامور پلیس شکایت خود را مطرح کرد. او گفت: من در حال تعقیب متهمی بودم که با موتوری مشکوک برخورد کردم. شماره موتور را به ماموران گشت اعلام کردم بعد متوجه شدم یک پرشیا هم همراه موتور است و شماره آن را هم اعلام کردم. به محض اینکه شمارهها را اعلام کردم سارقان متوجه شدند چه اتفاقی افتاده است و من را دوره کردند و درگیر شدند. به آنها گفتم مامور پلیس هستم. با این حال توجهی نکردند و بیسیم و حکم جلبی که همراهم بود را از من گرفتند. میدانستم همکارانم در راه هستند و سعی کردم دزدان را معطل کنم، در همین حین ماموران دیگر رسیدند و متهمان را بازداشت کردند.
در ادامه دیگر شاکی پرونده در جایگاه حاضر شد. او گفت: من از سر کار به خانه میرفتم که دزدان به عنوان مامور مبارزه با فساد اقتصادی به سراغم آمدند و مرا بازداشت کردند. آنها من را گروگان گرفتند و در سه مرحله ۱۸ میلیون تومان از خانوادهام پول گرفتند آنها از ساعت ۳ تا ۱۱ شب من را دستبند به دست نگه داشتند.
در ادامه شکات دیگر نیز آنچه بر آنها گذشته بود را روایت کردند و سپس متهمان یک به یک در جایگاه قرار گرفتند.
عاشق شغل پلیس بودم
با توجه به اینکه متهم ردیف اول فراری است، متهم ردیف دوم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من از کودکی عاشق شغل پلیسی بودم، اما چون سابقهدار بودم میدانستم هیچوقت نمیتوانم پلیس شوم.
متهم ادامه داد: برادرم طراح اصلی این نقشه بود که حالا فراری است و من هیچ خبری از او ندارم. همه چیز خیلی ساده شروع شد. اولین بار من به همراه برادرم و دوستانم با یک ساقی مواد مخدر درگیر شدیم. او را سوار ماشین کردیم، جیبهایش را گشتیم و متوجه شدیم که همراهش مواد مخدر دارد. آنجا بود که من و برادرم خودمان را مامور مبارزه با مواد مخدر معرفی کردیم. ساقی مواد مخدر که ترسیده بود التماس کرد او را تحویل پلیس ندهیم و به همین خاطر از او پول گرفتیم. فردای آن روز در جاجرود چند ساقی دیگر را شناسایی کردیم و حتی از یکی از آنها مقدار شیره گرفتیم و او مبلغ سه میلیون تومان به ما پول داد تا او را تحویل کلانتری ندهیم. پول زوری که گرفته بودیم باعث شد تا با دوستانم این کار را تکرار کنیم.
او ادامه داد: یک روز که برای تفریح همراه دوستانم به اتوبان بابایی رفته بودیم با شاکی پرونده که خودش نظامیاست روبهرو و دستگیر شدیم. من و دوستانم وقتی به خاطر این جرائم به زندان افتادیم با وثیقه آزاد شدیم و برای جلب رضایت شاکیها بار دیگر در پوشش مامور امنیت اقتصادی دست به زورگیری زدیم و چند دلارفروش را به دام انداختیم که در دادگاه بعثت محاکمه و به زندان محکوم شدیم.
زورگیر جاسوس
این متهم گفت: من یک پرونده به اتهام جاسوسی نیز در دادگاه انقلاب دارم که در حال رسیدگی است. اما باور کنید از مخفیگاه برادرم هیچ خبری ندارم. من و سایر متهمان قبل از دادگاه با هم صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم حقیقت را بگوییم. ما دروغ نمیگویم و فقط زورگیری از سه شاکی حاضر در دادگاه را قبول داریم.
دومین متهم وقتی در جایگاه ویژه ایستاد گفت: ما عشق پلیس بودیم اما چون پلیس نشدیم به سراغ تجهیزات پلیسی رفتیم. من اسلحه اسباببازی ساچمهای را از بازار تهران خریده بودم که با آن نقش بازی میکردم و از سه شاکی حاضر در پرونده زورگیری کردم. سومین متهم نیز حرفهای همدستش را تایید کرد و گفت: من راننده اسنپ بودم. وقتی در جاجرود اولین نفر را به دام انداختیم هیجانزده شدیم و به این کار ادامه دادیم.
چهارمین متهم که با قرار وثیقه آزاد بود، گفت: باور کنید من در هیچکدام از زورگیریها دخالت نداشتم. فقط در اولین زورگیری همراه دوستانم بودم که از آنها هیچ پولی دریافت نکردم. آخرین بار هم برای آشتی کردن سوار ماشین دوستانم شده بودم که دستگیر شدم.
پنجمین متهم که برادر ناتنی متهم اول و متهم فراری پرونده بود به دفاع پرداخت و گفت: من معتاد هستم و از کارهایی که برادرهایم انجام دادهاند، هیچ اطلاعی ندارم. بعد از دستگیری برادرهایم متوجه شدم آنها کارت عابربانکم را که در خانه بود برداشته و پولهای دزدی را به آن واریز کردهاند. به همین خاطر به پلیس آگاهی رفتم و خودم را معرفی کردم.
با پایان دفاعیات متهمان، وکلای آنها به دفاع پرداختند و سپس قضات وارد شور شدند تا رأی را صادر کنند.