آخرین گروه از سربازان اشغالگر فرانسوی روز دوشنبه ۱۵ آگوست جاری خاک جمهوری مالی را ترک و کنترل پایگاه نظامی «گائو» را به نیروهای محلی واگذار کردند تا ارتش فرانسه پس از حضوری نُه ساله به عملیات موسوم به «برخان» (Barkhane) در این کشور آفریقایی خاتمه دهد.
به گزارش روزنامه القدس العربی چاپ لندن، با انتشار یادداشتی در خصوص ناکامیهای متوالی پاریس در قاره آفریقا در آستانه سفر رئیسجمهور فرانسه به الجزائر، نوشت: «وقتی "امانوئل ماکرون" رئیس جمهور فرانسه فردا وارد الجزائر شود، احتمالا بار دیگر بحث قدیمی جدیدی! را طرح میکند. نه تنها در مورد رابطه کشورش با مستعمره سابقش و مشکلات زیادی که هنوز پس از شصت سال استقلال با آن وجود دارد، بلکه در مورد رابطه آن با الجزائر و کل قاره سیاه که در دوره گذشته به دلیل نفوذ در آن، شاهد افول شدید بوده است».
سردرگمی پاریس در آفریقا
به اعتقاد نویسنده تونسی این یادداشت، «ماکرون در حالی که در الجزائر با مقامات این کشور برای یافتن بهترین راه حل برای حل برخی از نقاط تنش در روابط دوجانبه تلاش میکند، در فضای متشنج و مضطرب بینالمللی به دلیل جنگ در اوکراین، نمیتواند نادیده بگیرد که فرانسه دارای پیچیدگیهای مختلف دیگری در شمال آفریقا قبل از اینکه روی نقشه به کشورهای دیگری در جنوب صحرا برویم، است که مهمترین آنها در حال حاضر مالی است».
بر اساس این یادداشت، برای غرب کشور بزرگ دیگری وجود دارد که ارزش آن از نظر رابطه تاریخی با پاریس، کمتر از الجزائر نیست و آن کشور، مغرب است که اخیرا به نظر میرسد در در روابط خود سختگیری بیشتری در مقایسه با گذشته میکند و شرکای تاریخی و جدید خود را در مقابل یک انتخاب بسیار سخت قرار میدهد و آن موضع این کشورها در قبال موضوع صحرای غربی است. مغرب به وضوح از فرانسه، بدون نام بردن از آن، خواست تا مانند ایالات متحده و اسپانیا که مغربی بودن صحرای غربی را به رسمیت شناختهاند، مواضع خود را در این خصوص روشن کند ماکرون چگونه با این موضوع که چالشی جدی است، برخورد خواهد کرد؟
در شرق، تونس و لیبی وجود دارند که پاریس گزینههایی را در نظر گرفته که ممکن است در آینده بهای سنگینی بابت آن بپردازد. در تونس، پاریس هرگز از ایستادن در کنار رئیسجمهور بن علی، حتی زمانی که او مردمش را در انقلابی که در اواخر سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ صورت گرفت، سرکوب کرد، درس نگرفت. به همین دلیل نیز امروز در کنار رئیس جمهور قیس سعید و کودتای او علیه یک فرایند گذار دموکراتیک علیرغم شکستهای آن ایستاده است. حتی فراتر از آن، برخی معتقدند که آنچه سعید در تونس انجام داد، در اصل توسط فرانسه با همکاری و هماهنگی کامل با مصر، امارات و عربستان سعودی طراحی و مدیریت شده بود که در صورت تایید نمیتوانست در آینده زخمهای عمیقی بین تونس و فرانسه بر جای بگذارد.
در ادامه این یادداشت آمده است که همین رویکرد در نحوه برخورد فرانسه با بحران لیبی نیز دیده میشود، زیرا فرانسه تصمیم گرفت بر سر ژنرال بازنشسته «خلیفه حفتر» شرطبندی کند، علیرغم آنچه در او از بیماری خودبزرگبینی و تمایل به کودتا مانند معمر القذافی دیده میشود و میتواند تکرار تجربه القذافی باشد. پاریس حتی زمانی که ماجرا به محاصره پایتخت، طرابلس و بمباران آن با هواپیماهایی که برخی از آنها اماراتی بودند، رسید، در موضع خود تجدیدنظر نکرد.
نگارنده ادامه میدهد که در همه این موارد، روشن است؛ فرانسه در برخورد با تحولات مختلفی که این کشورها شاهد آن بودهاند، توجه اولیه را از دست داده است، در حالی که برخی معتقدند پاریس هرگز چنین توجهی نداشته است، که شاید در تصور برخی از سیاستمداران و فعالان جامعه مدنی در برخی از این کشورها که پاریس همیشه قبله و قطب نمای آنها بوده، وجود داشته است. افرادی که علیرغم همه بلاها، به گونهای از پاریس جانبداری میکنند که به آنها «حزب فرانسه» گفته میشود.
ضربه محکم جمهوری مالی به فرانسه
به اعتقاد نویسنده «ضربه محکمی که فرانسه اخیرا در آفریقا خورد، بدون شک خروج این کشور از مالی است که در اواسط ماه جاری به دلیل تیرگی روابط پاریس با این کشور بود که به مرحلهای رسید که به حضور نظامی نه ساله فرانسه پایان داد. این امر به دلیل تیرگی روابط پاریس با نظامیان در باماکو،کسانی که تنها به قطع رابطه خود با فرانسه راضی نشدند، بلکه تا حد پل زدن با روسیه و مزدوران واگنر پیش رفتند که به اعلام خبرگزاری روسیه موجب شد تا تعدادی هواپیما و هلیکوپتر در اختیار مالی قرار گیرد».
در ادامه این یادداشت آمده است که در زمانی که فرانسه از این منطقه در حالی که در ماموریت «مبارزه با تروریسم» شکست خورده، خارج میشود، مسکو پیش میآید تا خود را به عنوان جایگزینی برای آن در چنین ماموریتی معرفی کند، به ویژه که تلاش نمیکند شروط ویژهای را بر سربازان آنجا تحمیل کند یا دست کم شروط بسیار کمی را طرح میکند و مانند چین و ترکیه در قبال کشورهای آفریقایی رفتار میکند نه فرانسه. امری که «ایلی تننبام» محقق مرکز تحقیقات بین المللی فرانسه (Evry) در مصاحبه با روزنامه لوموند به آن اذعان میدارد.
همین محقق به نکته بسیار مهمی اشاره میکند و آن این است که در حالی که فرانسه سعی میکند در ازای کمکهای خود شرایط خاصی را اعمال کند، مانند کاری که در مالی کرد و تلاش نمود تا غیرنظامیان را مجبور به بازگشت به قدرت کند، ما این را نمیبینیم که این کار را با همه انجام دهد، همانطور که در برخورد با رژیم «ادریس دبی» در چاد نشان داد تاجایی که شاهد انتقال ضعیف قدرت از نظر قانون اساسی پس از مرگ او در آوریل ۲۰۲۱ به پسرش بودیم.
این نویسنده تونسی در خاتمه تاکید کرد: «فرانسه امروز دیگر مانند دهههای گذشته در آفریقا جولان نمیدهد. پاریس دیگر سرنوشتی اجتناب ناپذیر برای مستعمرههای سابقش نیست، آن هم با ظهور گزینههای جایگزین بسیاری از لحاظ نظامی و اقتصادی و در سایه احساس نارضایتی و نفرت روزافزون نسبت به سیاستهای فرانسه؛ امری که مستلزم یک بازنگری ریشهای و شجاعانه در سیاستهای پاریس است اما به نظر می رسد رئیس جمهور کنونی، این کار را آغاز نخواهد کرد».