محمد بلوری در یادداشتی نوشت: نقشه ترور و قتل حسنعلی منصور، نخستوزیر پیش از هویدا در سال ۱۳۴۲ توسط گروهی موسوم به فداییان اسلام طراحی شده بود که عاملان این ترور به حکم دادگاه نظامی اعدام شدند.
در برنامه اجرای ترور که در مقابل ساختمان مجلس شورای ملی سابق اجرا شد سه تن به نام محمد بخارایی، رضا هرندی و مرتضی نیکنژاد، نخستوزیر را آماج گلولههایی قرار دادند که به بیمارستان انتقال یافت و تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما پس از یک هفته جان سپرد. آیا حسنعلی منصور بر اثر این تیراندازی کشته شد یا حادثه ابهامآمیزی در اتاق عمل سبب مرگ نخستوزیر شد یا واقعهای پنهان در پس پرده او را به کشتن داد؟ واقعهای که من و یکی از خبرنگاران در گروه حوادث روزنامه کیهان موفق به کشف این راز سیاسی- جنایی شدیم.
در حقیقت ابتدا دکتر طباطبایی رییس پزشکی قانونی پس از معاینه جسد نخستوزیر پی برده بود که حسنعلی منصور نه با شلیک محمد بخارایی و دو همراهش بلکه علت دیگری در اتاق عمل منصور را به کشتن داده که عاملان آن گروه پزشکان معالج بودهاند، هر چند رییس پزشکی قانونی طی گزارش کاملی راز مرگ حسنعلیمنصور را به دیوانعالی کشور اعلام کرد، اما هرگز این نامه به ثبت نرسید و ناپدید شد.
در این میان سه عامل ترور: محمد بخارایی جوانی بیست و یک ساله و از کارکنان یک فروشگاه آهنآلات در خیابان خیام و دو همدستش رضا صفارهرندی و مرتضی نیکنژاد بودند و آن گونه که در گزارش آمده قرار بوده هنگامی که نخستوزیر در مقابل مجلس از اتومبیل پیاده میشود هر سه به طرفش شلیک کنند، اما در این تیراندازیها، از دو گلولهای که محمد بخارایی شلیک کرده یکی به گردن نخستوزیر و دومی به شکمش خورده که منصور را لب جوی آب بر زمین انداخته. از پنج تیری هم که از سلاح کمری نیکنژاد شلیک شده یکی به ناودان عمارت مجلس خورده، یکی به بدنه اتومبیل اسکورت نخستوزیر و سه تیر دیگر هم هوایی شلیک شده بود.
نیکنژاد پس از دستگیری گفته علت تیراندازیاش منحرف کردن توجه ماموران از بخارایی بوده تا او بتواند پس از شلیک دقیق به نخستوزیر فرار کند. هویدا که پس از قتل منصور به نخستوزیری رسید در شرح ماجرای ترور عنوان کرد: هر سه تن که در جریان فرار دستگیر شدهاند با شخصی به نام صادق امانیهمدانی، فروشنده حبوبات در ارتباط بودهاند که او ۳ قبضه اسلحه دراختیار آنها قرار داده و هر سه در حوالی بیابانهای مسگرآباد مدتی تمرین تیراندازی کردهاند. صادق و برادرش هاشم امانی در مخفیگاهشان دستگیر شدند و اعتراف کردند از ماهها قبل به کمک عدهای از جمله مهدی عراقی از اعضای موثر و فعال فداییان اسلام به فکر تهیه و جمعآوری اسلحه بودهاند... پس از این ترور (در آغاز بهمن ماه) هم دستگیر شدند که ساواک، عکسهای سیزده تن از متهمان ماجرای ترور قتل نخستوزیر را برای چاپ به روزنامهها فرستاد و اعلام کرد همه آنان در دادگاه نظامی محاکمه خواهند شد که دادستان نظامی برای سیزده تن از دستگیرشدگان از دادگاه درخواست اعدام کرده بود. ساواک همچنین به روزنامهها دستور داده بود خبر محاکمه این عده به همین نحو در روزنامهها چاپ شود؛ و سرانجام در روز نوزدهم اردیبهشت ۴۴، ساواک به روزنامهها اعلام کرد در دادگاه نظامی محاکمه دستگیرشدگان برگزار شد که چهار تن از متهمان ماجرای ترور حسنعلی منصور یعنی محمد بخارایی، نیکنژاد، هرندی و صادق امانی در دادگاه نظامی به اعدام محکوم شدند و دادگاه شش متهم دیگر را به حبس ابد محکوم کرده است. سرانجام روز ۲۶ خرداد ماه ساواک اطلاعیهای را که از طرف دادگاه تجدیدنظر نظامی برای چاپ در روزنامهها صادر شده بود به روزنامهها فرستاد.
در این اطلاعیه اعلام شده بود که سحرگاه همین روز چهار محکوم به اعدام در میدان حشمتیه تیرباران شدهاند، ضمنا مهدی عراقی و هاشم امانی به حبس ابد محکوم شدهاند و بقیه هم حبسهای سنگین گرفتهاند. اما پس از ترور حسنعلی منصور در میدان بهارستان و انتقال او به بیمارستان پارس واقع در خیابان فرانسه، ماجرای مرگش چگونه اتفاق افتاد. با بستری شدن منصور در بیمارستان خیابان فرانسه قرق شد و رفت و آمد به بیمارستان را ممنوع کردند و هیچ خبرنگاری را برای تهیه گزارش به این بیمارستان راه ندادند و تمامی طبقات این بیمارستان تحت نظر ماموران مخصوص درآمد. مخصوصا خبرنگاران خبرگزاریهای جهان سعی میکردند از هر راهی که شده وارد بیمارستان شوند چرا که جهانیان در انتظار رسیدن خبرهایی درباره سرنوشت نخستوزیر ترور شده بودند. اما در این میان تنها یکی از خبرنگاران من در گروه حوادث کیهان بود که با لباس مبدل و روپوش سفید پزشکان او را به داخل بیمارستان فرستاده بودیم. آن روز صبح وقتی از محل بستری شدن نخستوزیر باخبر شدم به خبرنگارم ماموریت دادم به سرعت با دکتر طباطبایی رییس پزشکی قانونی که عازم بیمارستان بود تماس بگیرد و همراه او وارد بیمارستان شود. به توصیه دکتر طباطبایی بر تن خبرنگارمان یک روپوش سفید پوشاندیم و به نام یک پزشک همراه به داخل بیمارستان فرستادیم. ناتمام