جمهوری اسلامی در سرمقاله خود به انتقاد از وضعیت موجود کشور پرداخت و نوشت: در دهکدهای کوچک (کوه ورنون) در ایالت تگزاس آمریکا، یک سرمایهدار بزرگ تصمیم گرفت یک کاباره در کنار کلیسای باپتیست بسازد. مسئولین کلیسا با ارسال نامههایی به شهرداری و همچنین با دعا و نیایش علیه ساخت کاباره در کلیسا، کمپینی را علیه این ساخت و ساز و صاحب آن آغاز کردند. با اینحال کار ساخت کاباره به خوبی در حال پیشرفت بود. ولی هنگامی که ساخت آن تقریباً پایان یافته و در شرف افتتاح بود، در یک شب طوفانی صاعقه به ساختمان کاباره برخورد کرد و آن را از بیخ و بن ویران کرد. پس از آن اعضای کلیسا پیروزی خداوند بر شیطان و پاسخ او به دعاهای مومنین را جشن گرفتند، اما صاحب کاباره، طی شکایتی علیه کلیسا و اعضای آن خواستار دو میلیون دلار به عنوان غرامت به این دلیل که کلیسا با التماس و توسل به دعا و نیایش خود مسئول از بین رفتن سرمایهاش بصورت مستقیم یا غیر مستقیم بودهاند، شد.
در دادگاه، کلیسا با استناد به اظهاراتی که توسط پروفسور دکتر هربرت بنسون از دانشگاه هاروارد ایراد شد، که تایید میکرد دعا و نیایش کشیش و کلیسا هیچ تاثیری بر روند خرابی کاباره نداشته، تبرئه شد و کلیسا همه مسئولیت خرابی کاباره را رد کرد و هرگونه ارتباط بین دعاهای خود و ویرانی کاباره یا رویدادهای دنیوی قبل و بعد از آن را انکار کرد.
قاضی استنفورد که به موضوع رسیدگی میکرد در حین صدور حکم گفت: «نمیدانم آیا این پرونده را درست قضاوت کردهام یا نه، اما از روی شواهد و مدارک به نظر میرسد ما یک فرد گناهکار کابارهساز داریم که به قدرت دعا و نیایش اعتقاد کامل دارد و یک کلیسا با تمام پیروان و اسقف و کشیش داریم که به دعا و نمازی که خود میخوانند هیچگونه ایمان و اعتقادی ندارند».
بعد از آنکه انقلاب اسلامی مردم ایران به پیروزی رسید، یکی از بزرگان حوزه علمیه قم با مشاهده بعضی اقدامات دستاندرکاران، ضمن ابراز نگرانی از روش نادرست برخورد با مردم و جمود بر بعضی مناسک همزمان با نادیده گرفتن حقوق اساسی شهروندان گفت: ما با نهجالبلاغه انقلاب کردیم و حالا با رساله عملیه میخواهیم کشور را اداره کنیم!
این سخن حکیمانه که هشدار مهمی برای جلوگیری از تغییر مسیر حکمرانی بود، یا شنیده نشد و یا دستاندرکاران از عمل کردن به آن خودداری کردند. نتیجه این شد که امروز داستان ما شباهت زیادی به ماجرای کلیسای دهکده کوچک «کوه ورنون» پیدا کرده است. انقلاب اسلامی را با وعده برقراری عدالت، ترویج آزاداندیشی، دادن آزادیهای مشروع، اجرای دقیق قانون، توزیع عادلانه ثروت و تامین رفاه برای عموم به پیروزی رساندیم. مردم، برای به پیروزی رسیدن انقلاب، تاسیس نظام جمهوری اسلامی، دفاع مقدس و خنثی کردن توطئههای رنگارنگ دشمنان داخلی و خارجی سنگ تمام گذاشتند. علیرغم آن وعدهها و این فداکاریها، از عدالت فاصله گرفتهایم، آزاداندیشی و آزادی را با خطکشهای سلیقهای خودمان معنا میکنیم، قانون را هرجا بخواهیم دور میزنیم، ثروت را به سوی یک اقلیت سوق میدهیم و نهتنها از رفاه عمومی خبری نیست بلکه فاصله طبقاتی هر روز بیشتر میشود.
در کنار این خلف وعدهها که تماماً از مصادیق دور شدن از محتوای نهجالبلاغه هستند، تا میتوانیم به فربه شدن ظواهر مذهبی کمک میکنیم. مداحیهای صنعتی که عزاداریها و سایر مراسم مذهبی را از محتوای غنی سنتی خالی کردهاند و مالامال از خواب و خیال و تحریف هستند، جای مداحیهای پرمحتوای گذشته که همزمان با شور و حال به مخاطبین شعور و مجال هم میدادند تا با فرهنگ متعالی اهلبیت آشنا شوند و به مراحل بالای کمال اخلاقی برسند را گرفتهاند. ما سالهاست که «جمهوری مداحان» را جایگزین «جمهوری اسلامی» کردهایم و به جای آنکه به نهجالبلاغه مجال بدهیم نقشه راه زندگی را برایمان ترسیم کند به خواب و خیالپردازان خوشصدا میدان دادهایم برای همهچیزمان از سیاست تا فرهنگ و اقتصاد و اخلاق و مناسک مذهبی تصمیمسازی کنند. به همین دلیل است که خروجی این مجالس و محافل و این مدیریتها از جنس انقلاب اسلامی نیست بطوری که اگر کسی پرونده ما را بخواند و درباره ما قضاوت کند و حتی به ما رای مثبت هم بدهد، مثل قاضی استنفورد خواهد گفت نمیدانم درست قضاوت کردهام یا نه، اینان به آنچه خود میگویند اعتقادی ندارند!
خیلی عالی و ممنون از نگارنده