«ما خیلیوقتها تصویری از یک خاطرۀ قدیمی در ذهنمان داریم که اصلا شبیه آنچه واقعا اتفاق افتاده نیست. ما کاملا مطمئنیم که تصویر ذهنیمان درست است اما ممکن در اشتباه باشیم. این یک اتفاق رایج است و خیلی از مردم چیزهایی را به یاد میآورند که دقیقا به آن صورتی که آنها یادشان میآید اتفاق نیفتادهاند. اما قضیه از جایی جالبتر میشود که بفهمیم آدمهای زیاد دیگری هم هستند که آن اتفاق را درست مثل ما به خاطر دارند؛ یعنی خاطرۀ اشتباهشان درست مثل خاطرۀ اشتباه ماست.
یک مثال ساده از این موضوع نحوۀ یادآوری ما از شخصیتها و اشیائی است که در فیلمها یا بازیها دیدهایم. مثلا شخصیتِ پیکاچو در «پوکمون» اغلب با رنگِ سیاهی در انتهای دمش به خاطر آورده میشود؛ در حالی که در واقعیت چنین نیست و بسیاری از مردم قانع شدهاند که در لوگوی برندِ فروتآولوم - یک برند لباس آمریکایی - تصویری از یک سبد به شکل شاخِ گاو وجود دارد؛ در حالی که چنین نیست.
ما پدیده اشتراکِ خاطراتِ غلط در موردِ یک شمایلِ فرهنگیِ خاص را «اثرِ دیداریِ ماندلا» مینامیم. مردم وقتی میفهمند که خاطراتِ مشابه مشترک دیداری با سایرین دارند، تعجب میکنند. یکی از دلایلش آن است که مردم اغلب فکر میکنند که به خاطر سپردن و فراموشکردن یک موضوع امری فردی و بر مبنای تجربههای شخصی است اما تحقیقاتی که انجام شده نشان میدهند که مردم گرایش دارند تصاویرِ یکسان را مانندِ دیگران به خاطر بسپارند و فراموش کنند و این ارتباطی با تنوعِ تجربههای فردیِ آنها ندارد. اخیراً ما نشان دادهایم که این شباهتها در به خاطر سپردنِ چیزها به خاطراتِ غلطِ ما نیز گسترش مییابد.
اثر ماندلا چیست؟
اثر ماندلا توسط فیونا بروم، محققی که خودش را فردی فراهنجار توصیف میکند، ابداع شد تا خاطره اشتباه او درباره در آستانه مرگ بودنِ رئیسجمهورِی فقید آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا، در زندان را توصیف کند. او متوجه شد که بسیاری از آدمهای دیگر هم همین خاطره اشتباه را به ذهن سپرده بودند و درباره این موضوع مطلبی در وبسایتش نوشت. مفهومِ خاطراتِ غلطِ بهخاطرسپردهشده به پلتفرمها و وبسایتهای دیگر نیز راه پیدا کرد.
از آن زمان مثالهایی از اثرِ ماندلا به طور گسترده در اینترنت در حالِ پخششدن بوده است. برای مثال نامِ یکی از کتابهای معروفِ کودک به نام the Berenstain Bear با دیکته غلط ـ ein به جای ain _ در اذهان به خاطر سپرده شده است و یکی از شخصیتهای جنگ ستارهای به نام سیتریپیو به جای آن که با یک پای طلایی و یک پای نقرهای به خاطر آورده شود، با دو پای طلایی به خاطر آورده میشود.
اثر ماندلا خوراکِ خوبی برای طرفدارانِ تئوریهای توطئه فراهم کرده است. این خاطراتِ غلط آنقدر برای بعضی قوی و ویژه بوده که برخی از طرفدارانِ تئوری توطئه آن را به عنوان مدرکی برای وجودِ یک بُعدِ دیگر در نظر میگیرند. به همین دلیل، تحقیقات علمی اثرِ ماندلا را فقط به عنوانِ مثالی از چگونگی انتشار تئوریهای توطئه در اینترنت مطالعه کرده و تحقیقاتِ اندکی اثر ماندلا را از بعدِ حافظه مطالعه کرده است.
اما درک اینکه چرا این نمادها باعث ایجاد چنین خاطرات نادرستی میشوند ممکن است بینش بیشتری در مورد چگونگی شکل گیری خاطرات نادرست به ما بدهد.
پدیده نیرومندِ حافظه نادرست
برای آنکه مشخص کنیم آیا پدیده ماندلا واقعاً وجود دارد یا نه، آزمایشی ترتیب دادیم و طی آن به مشارکتکنندگان سه نسخه از یک شمایل مشابه را نشان دادیم. یکی از شمایلها درست و دو تای دیگر دستکاری شده بود و سپس از آنها خواستیم که شمایل درست را انتخاب کنند. در حدود ۴۰ مجموعه تصویر شاملِ تصویری از شخصیتِ سیتریپیو در جنگ ستارگان، لوگوی فروتآولوم و تصویر مردِ انحصارطلب در بازیِ مونوپولی در این آزمایش وجود داشت.
نتایج که در نشریه «سایکولوژی ساینسس» منتشر شده است نشان داد که افراد در انتخاب هفت تا از تصاویر بسیار ضعیف عمل میکردند و فقط ۳۳درصد از مواقع یا کمتر تصاویر درست را گزینش میکردند. این هفت تصویر مدام به غلط توسط مشارکتکنندگان انتخاب میشدند و غلط نیز در میانِ همه مشارکتکنندگان یکسان بود. انتخاب تصویر غلط آنقدر تکرار شد که محققان تصادفی انتخابشدنِ آن را رد کردند. به علاوه، مشارکتکنندگان با اطمینان و اعتماد از انتخابشان دفاع میکردند و با اینکه تصاویر غلط را انتخاب میکردند، بیان میکردند که آن تصویر از نظرشان در مقایسه با دو تصویر دیگر آشناتر است.
رویهمرفته شواهد بهوضوح بیان میکردند که این پدیده که مردم سالهاست در اینترنت درباره آن صحبت میکنند، یک پدیده واقعی است. اثرِ دیداریِ ماندلا یک خطای واقعی و پیوستۀ حافظه است. ما دریافتیم که اثر حافظه غلط شگفتآور قوی بود و در روشهای مختلفِ سنجش حافظه رخ میداد. حتی وقتی به افراد نسخه درستِ شمایلها را نشان میدادیم، آنها همچنان اصرار داشتند که تصویر غلطی که چند لحظه قبل انتخاب کرده بودند، درست است و وقتی از آنها درخواست میشد که با کمکِ حافظهشان تصویرِ لوگوی مورد نظر را ترسیم کنند، آنها لوگو را با همان ویژگیهای غلط ترسیم میکردند.
چه چیزی باعث میشود برخی تصاویر در حافظه غلط ثبت شوند؟
ما دریافتیم که ویژگیهایی مثل رنگ و میزانِ نور نمیتواند این پدیده را توضیح دهد. ما همچنین حرکتِ ماوس روی صفحه نمایش را در زمانی که مشارکتکنندگان تصاویر را تماشا میکردند، دنبال کردیم تا ببینیم آیا آنها روی ویژگیهای غلطی مثل دمِ پیکاچو تمرکز میکنند یا نه. اما حتی وقتی مشارکتکنندگان را مستقیم در معرضِ قسمتِ درستِ تصویر قرار دادیم، آنها چند لحظه بعد دوباره تصویرِ غلط را انتخاب کردند. ما همچنین فهمیدیم که مشارکتکنندگان بسیار بعید بود که قبلاً در معرضِ شکلِ غلطِ بسیاری از تصاویری که به آنها نشان داده میشد قرار گرفته باشند. با این حال آنها به جای آن که نسخه صحیح را به خاطر بیاورند، نسخه غلط را به خاطر میآوردند.
ممکن است نتوان علتی فراگیر برای این پدیده پیدا کرد. تصاویرِ متفاوت ممکن است به دلایلِ متفاوت اثر دیداریِ ماندلا را ایجاد کنند. برخی ممکن است مربوط به انتظارات قبلی از یک تصویر باشند، برخی ممکن است مربوط به تجربه بصری قبلی با یک تصویر باشند و برخی دیگر ممکن است با چیزی کاملاً متفاوت با خود تصاویر مرتبط باشند. برای مثال ما متوجه شدیم که شخصیتِ سیتریپیو اغلب در رسانه از کمر به بالا نمایش داده شده است و مخاطب به این دلیل تصور میکند هر دو پای این شخصیت طلایی است که به دانشِ قبلی خود از بدن مراجعه میکند ـ اینکه بدن قاعدتاً تکرنگ است ـ و این فاصله را با دانشِ قبلیاش پر میکند.
اما این حقیقت که ما مدام در موردِ برخی شمایل و تصاویر اشتباه میکنیم و خاطراتِ غلطی از آنها را به ذهن میسپاریم، نشان میدهد که بخشی از این حافظههای غلط به محیط ما وابسته است و مستقل از تجربههای فردی ما با جهان است.»
منبع: Big Think/ ترجمه فرارو