روزنامه شرق در یادداشتی مینویسد: به نظر میآید سردرگمی و تشویش سیاسی و اجتماعی امروز به دلیل شکست طبقه متوسط در پیشبرد پروژهای است که دستکم از 25 سال قبل قرار بود پاسخگوی مسائل متعدد کشور باشد. خرد جمعی طبقه متوسط از سال 1376 بیاعتنا به ابزارهای پرشور در جعبهابزار تحولخواهی غیرلیبرال -انواع پروژههای براندازانه امتناعی شجاعانه نسبت به هرگونه تغییرات شدید اجتماعی نشان میداد و خواستار مجموعهای بدیع از روشهای مسالمتآمیز سیاسی، نهادی، اقتصادی و فرهنگی اجتماعی برای پیشروی تدریجی بود. اصرار طبقه متوسط بر دولتسازی در واقع دیواری قدرتمند مقابل هر پروژهای بود که میخواست بر شانه هراسها و بیمهای اجتماعی نوعی از سیاست بنا کند که زمین را برای رواج گفتمانهای یکسرهکننده، اصولگرایانه، صوری با ابزارهای غیرنرم هموار میکند.
درواقع طبقه متوسط با خلق پروژه سیاسی اصلاحات به نیرویی تعیینکننده بدل شد که میکوشید اولا بین چرخدندههای شماری از سیاستهای ایدئولوژیک گیر کند و سدی شود در برابر سرریز پیامدهای سیاسیای که آسیب نظم اجتماعی را تسریع میکردند و دوم مقابل نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور میایستاد که کوشش میکردند برای پایانبخشیدن به این دست سیاستهای ایدئولوژیک، ایدئولوژیهای دیگری ترسیم کنند که میتوانست به همان اندازه -یا بیشتر- آسیبزا باشد.
در تمام انتخاباتهای پرشور تاریخ جمهوری اسلامی پس از پایان جنگ (1376، 1380، 1388، 1392 و 1396) رؤیای ساخت چنین دولتی آحاد ملت را پای صندوقهای رأی کشانده است. اصلا دولت رؤیاییترین دریافت مدرن جامعه ما از امر سیاسی بوده است. بیاندازه برای آن احترام قائل بوده و بیاندازه به سازوکار اصلی که منجر به تشکیل یک دولت مدرن میشود، وفادار بوده است: انتخابات. جامعه همواره درسهایش را از تجربههای انتخاباتی خود گرفته و به شکلی بیامان سعی کرده هرگز از گفتوگوهای دموکراتیک و کثرتگرایانه برای بهبود و بازتنظیم رفتارهای انتخاباتی خود دست نکشد. آنجا که لازم بود سخاوتمندانه خود را به خاطر ساخت دوقطبی غیرضروری و مبتنی بر هیجانات در انتخابات مجلس ششم علیه مرحوم هاشمیرفسنجانی نقد کرده است و جایی دیگر برای وفادار نشاندادن خود به صندوق، پیروزی شدیدا متزلزل محمود احمدینژاد در دور نخست انتخابات سال 84 را پذیرفت، در سال 92 با رجوع دوباره به صندوق رأی بر این واقعیت تأکید کرد که اول و آخر خواستههای سال 88 بر سر آن بود که نهاد انتخابات دچار آفت نشود.
شرق در ادامه به تورم 50 درصدی در بهار امسال پرداخته و نوشته ارابه فقر کماکان روی تن فقرا پیش میرود.
درباره این تحلیل شرق گفتنی است: در دولت مدعی اصلاحات و مجلس همسو (ششم)، اسباب نارضایتی گسترده مردم شد، چه این که متولیان اصلی آن نسبت به مطالبات واقعی مردم دهنکجی میکردند و اغراض سیاسی کارانه خود را پیش میبردند. به همین دلیل هم مردم در انتخابات سال 1384، به نامزدهایی مانند مصطفی معین، مهرعلیزاده،کروبی و هاشمی رفسنجانی بیاعتنایی کردند. اما تکرار همین مسیر از سوی مردم و رأی ندادن به موسوی و کروبی، موجب شورش اشرافیت علیه جمهوریت و اسلامیت شد. علت این بود که اشرافیت تصور میکرد اگر دولت مستقر موفق به ادامه مسیر اعتمادسازی و خدمتگزاری شود،دیگر پشمی به کلاه اشرافیت غربگرا نخواهد ماند. به همین دلیل هم با ادعای تقلب 11 میلیون رأیی، ابتدا در سرمایه عظیم رأی 40 میلیون نفری آتش افکندند و سپس از آمریکا خواستند تحریمهای فلج کننده را علیه ملت ایران اعمال کند؛ چیزی
که 13 سال اقتصاد ایران درگیر آن است.
مسئله دوم عملکرد فاجعهبار دولت غربگرای مدعی اعتدال و اصلاحات درحوزه اقتصادی است به نحوی که ضمن توقف روند پیشرفتهای اقتصادی در دولتهای یازدهم و دوازدهم، موجب به فقر کشانده شدن بسیاری از مردم متوسط شد. به همین دلیل هم هست که بنابر اذعان اصلاحطلبان، مقبولیت روحانی در سالهای پایانی دولتش به زیر 5-6 درصد سقوط کرده بود. عملکرد این مدیریت اشرافیتزده و غربگرا، برخی رکوردهای اقتصادی منفی دولت هاشمی (مانند تورم 49/6 درصدی) را مجدداً جا به جا کرد و تورم را به 60 درصد رساند. این عملکرد طبیعی بود که به نارضایتی مردم رو به رو شود. دریافت حقوقهای نجومی، حیف و میل بیتالمال و تسهیلات کلان، واگذاری رانتی 60 میلیارد دلار از ذخایر ارزی، زدن چوب حراج به برخی شرکتها و کارخانههای بزرگ، تعطیلی تولید و رونق واردات و قاچاق به عنوان رویکردی کمرشکن برای تولید ملی،واگذاری برنامه هستهای و در ازای آن دریافت وعدههای بیارزش از غرب، چند برابر کردن تحریمها، فرافکنی و مسئولیتناپذیری و... از جمله عملکردهای مدیریت اشرافی بود که موجب انزجار مردم شده است.