«نظام رسانهای پس از شهریور: انسداد و مقاومت» عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد به قلم «سعید ارکانزاده یزدی» است که در آن آمده: جامعه ایران از شهریور ۱۴۰۱ تغییراتی بنیادین کرده است. وقتی جامعه به کلی زیر و رو میشود، رسانه یکی از حوزههای مهمی است که از تغییرات اثر میپذیرد و بر آن اثر میگذارد. اکنون پس از دو ماه از شروع اعتراضات اجتماعی ایرانیان، این سوال پیش میآید که نظام رسانهای در آینده کشور پس از شهریور ۱۴۰۱ چه شکل و شرایطی خواهد داشت. برای پاسخ به این پرسش، باید ابتدا نگاهی انداخت به وضعیت نظام رسانهای پیش از شهریور ۱۴۰۱: رادیو و تلویزیون همچنان رسانههای انحصاری بودند و محتوایشان سوگیری شدید سیاسی داشت.
تقریبا همه خبرگزاریهای کشور وابسته به نهادهای دولتی و عمومی بودند و رسانههای خصوصی منحصر میشدند به وبسایتهای خبری و مطبوعات که البته بخش عمده مطبوعات بزرگ کشور نیز وابسته به نهادهای عمومی بودند. روزنامهنگاری حرفهای بهشدت ضعیف شده بود و روزنامهنگاران حرفهای با محدودیتهای کاری فراوانی روبهرو بودند. پهنای باند اینترنت کشور عملا به داخلی و بینالمللی تفکیک شده بود و محدودیتهای زیادی بر پهنای باند بینالمللی اعمال میشد. رسانههای اجتماعی و پیامرسانهایی همچون توییتر و فیسبوک و یوتیوب و تلگرام فیلتر شده بودند اما برخی از این رسانهها همچنان بدون فیلتر در دسترس بودند.
چنین شرایطی باعث رونق گرفتن بازار پرسود فیلترشکن شده بود. دایره کاربران اینترنت چنان گسترده شده بود که از کودکان تا سالمندان را شامل میشد. پس از شهریور ۱۴۰۱ نظام رسانهای ایران با دگرگونیهای گستردهای روبهرو شد. در این دو ماه، نیلوفر حامدی و الهه محمدی، دو روزنامهنگاری که طبق وظیفه حرفهای خود اخبار بستری شدن و تشییع مهسا امینی را پوشش داده بودند، دستگیر شدند و با اتهامات چنان سنگینی مواجه شدند که سایر روزنامهنگاران را از پوشش رویدادهای بعدی ترسخورده کرد.
دهها روزنامهنگار احضار و بازداشت شدند و فشار شدیدی بر روزنامهنگاری حرفهای وارد شد تا جایی که بیم این میرفت که روزنامهنگاری حرفهای و مستقل در کشور رو به پایان است. با از کار افتادن رسانههای مستقل و روزنامهنگاری حرفهای داخلی، رادیو و تلویزیون و خبرگزاریها و مطبوعات متعلق به نهادهای عمومی با تمام توان خود به شکلی یکطرفه به گزارش رویدادها پرداختند و چون نمیتوانستند نیاز خبری مخاطبان را برطرف کنند، به دست خودشان مخاطبان را به سمت رسانههای جایگزین ماهوارهای و اینترنتی سوق دادند.
اما رسانههای جایگزین هم به شدت محدود شدند؛ اینستاگرام و واتسآپ و حتی لینکدین فیلتر شد و سرعت اینترنت بسیار پایین آمد تا جایی که از اینترنت جز نامی در قالب شبکهای داخلی با پیامرسانها و اپلیکیشنهای داخلی و وبسایتهای خارجی دستچین شده در دسترس باقی نماند. استفاده از فیلترشکن در سطح جامعه بسیار رشد کرد. با این حال، اقشاری از جامعه ازجمله سالمندان که توانایی فنی کار با فیلترشکنها را نداشتند، از دایره کاربران شبکههای اجتماعی خارجی حذف شدند.
میتوان نظام رسانهای پس از شهریور ۱۴۰۱ را نظام رسانهای به شدت بستهتری تصویر کرد که نزد مقامات رسمی این حوزه، هر نرمشی در آن به منزله عقبنشینی و ضعف تعبیر میشد. وانگهی، تبدیل فضای رسانهای کشور از یک پدیده مرتبط با فرهنگ و جامعه به یک پدیده مرتبط با امنیت باعث شد امید به انعطاف حتی کمرنگ نیز شود.
حالا دو ماه از این دگرگونیها گذشته است. نشانهای از بهبود اوضاع ارتباطات در ایران به چشم نمیخورد تا جایی که میتوان از بیانیهها و اظهارنظرهای مقامات و نهادهای رسمی دریافت، رسانه از زاویه نگاه تصمیمگیران در سطوح عالی کشور ریشه اصلی بحران تشخیص داده شده است، چه رسانههای رسمی و چه رسانههای جایگزین؛ درصورتیکه باید تاکید کرد رسانه ریشه اصلی بحران نیست بلکه صرفا منعکسکننده بحرانی است که از سطحی بالاتر از نظام رسانهای نشأت گرفته است.
اما در هر حال، وقتی رسانه مقصر تشخیص داده میشود، تجویزی که میتواند در پی داشته باشد این است که محدودیت نظام رسانهای همچنان ادامه یابد. سیاستگذاری نظام رسانهای در امتداد سیاستگذاری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی است. وقتی نشانههایی از انعطاف در سایر حوزهها دیده نمیشود، طبیعی است که پیشبینی کنیم از انعطاف در حوزه رسانه نیز خبری نخواهد بود.
با اینکه مقامات مدام از گفتوگو صحبت میکنند، اما خبری از شرایط واقعی گفتوگو که شنوایی نظرات و بینایی علل بحران و توازن قدرت طرفین باشد، نیست. تداوم غلیان اجتماعی -باتوجه به اینکه بحران حل نشده بلکه فقط نادیده گرفته شده و آثارش به طور نسبی محو شده- باعث خواهد شد امیدی به برنامه بلندمدت برای انعطاف تدریجی در حوزه رسانه وجود نداشته باشد. تجربه تاریخی هم نشان داده است که پس از پشت سر گذاشتن بحرانیترین روزها، مسوولان به فکر بحرانهای بعدی نخواهند بود.
با نگاه به راهحلهایی که تاکنون به کار گرفته شده، به نظر میرسد محدودیتها و انسدادهای اینترنتی همچنان به قوت خود باقی بماند، سهل است که نهادهای متولی ارتباطات با توان مضاعف به سمت شبکه داخلی و منزویای بروند که ارتباط کاربران ایرانی با جهان را بیش از پیش محدود میکند. نشانههایی از تغییر رویه کلان در تلویزیون و رادیو برای جذب مخاطبانی با نظرات متفاوت از نظرات رسمی حاکمیت به چشم نمیخورد و روزنامهنگاری حرفهای هم با برخوردهایی که با روزنامهنگاران شده، ضعیفتر از همیشه خواهد بود.
آنچه عیان است، این است که تعداد بیشتری از مخاطبان به تلویزیونهای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی روی بیاورند. در نتیجه این روند، دستگاه تبلیغات سیاسی رسمی اثرگذاری خود را بیشتر از دست خواهد داد و قطبیشدن مخاطبان و محتواهای رسانهای بیشتر خواهد شد. هر چه مشکلات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کشور حادتر شود، سایه این شکاف رسانهای بین مخاطبان و رسانههای رسمی وسیعتر و پررنگتر میشود.
بدون اینترنت باکیفیت، توسعه ایران امکانناپذیر است و توسعه نیافتن باعث تشدید مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی خواهد شد که درنهایت بر امنیت نیز اثر منفی خواهد گذاشت. اما با این روند، احتمالا راهحلش دوباره انسداد ارتباطی بیشتر خواهد بود. این روند یک چرخه باطل ضدارتباطی را به وجود خواهد آورد. اما همه نظام رسانهای سیاستگذاران و رسانههای رسمی نیستند.
از آن سو، مخاطبان نظام رسانهای نیز راه خود را با همان شدت و حدت حکمرانان رسانهای طی خواهند کرد. مخاطب نظام رسانهای در کشور به مقاومت در قبال رسانههای رسمی با استفاده از رسانههای خودش عادت دارد و بعد از شهریور ۱۴۰۱ این مقاومت در او پررنگتر و معنادارتر خواهد شد. وقتی به نیاز اجتماعی و سیاسی شهروندانی که هر یک مخاطب و کاربر چندین رسانهاند پاسخ داده نشود، هر تمرد رسانهای نزد مخاطب به مقاومتی فراتر از رسانه تعبیر میشود و برای او معنای تازه سیاسی و اجتماعی در برخواهد داشت.
ثبتنام نکردن در پیامرسانهای داخلی، گسترش استفاده از فیلترشکنها، مقابله با محتوای رسانههای رسمی و برگرداندن کانال تلویزیون به سمت ماهواره از این دست مقاومتهاست که مخاطبان را بیش از پیش از دستگاه رسانهای رسمی دور و تبلیغات سیاسی رسمی را کند میکند. در این بین، فناوریهای ارتباطی تازهای که به تدریج ظهور میکنند نیز امکان مقاومت بیشتری را مهیا میسازند.
در کنار مخاطبان و فناوریهای نو، روزنامهنگاران حرفهای مستقل نیز در این مقاومت شریکاند. روزنامهنگاری حرفهای دیگر نه بر محمل نهادهای رسانهای بلکه بر دوش شخص روزنامهنگاران پا به آینده میگذارد. به همین دلیل است که تکتک روزنامهنگاران حرفهای اهمیت پیدا میکنند و حمایت صدها تن از روزنامهنگاران در بیانیه دفاع از همکاران دربندشان جلوهای دوچندان پیدا میکند و برای آینده روزنامهنگاری حرفهای سرنوشتساز میشود.
باری، شکاف بین مخاطب و رسانه رسمی و سیاستگذارانش میتواند تا جایی ادامه پیدا کند که گویی به دو دنیای متفاوت تعلق دارند و دیگر حرف یکدیگر را به میانجی رسانه نمیفهمند. این قطع ارتباط بین سطوح جامعه باعث اخلال در جامعهپذیری و تن ندادن به تصمیمات حکمرانان خواهد شد که موجب میشود امنیت اجتماعی و همچنین امنیت مورد نظر مقامات رسمی بیشتر به خطر بیفتد و کسانی را که به دلایل حفظ امنیت با حوزه رسانه برخوردی ورای پدیدهای فرهنگی و اجتماعی دارند، با نقض غرض مواجه سازد. حال سوال اینجاست که گسترش این شکاف و این چرخه انسداد -مقاومت تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد.
پاسخ را باید در جایی فراتر از نظام رسانهای جستوجو کرد. از رسانهها نمیتوان انتظار داشت که چنین شکاف عمیقی را پر کنند. مناسبات داخلی نظام رسانهای نمیتواند به تنهایی پاسخگوی این پرسش باشد. باید دید بحران سیاسی و اجتماعی در کشور به کجا خواهد انجامید. بهبود وضعیت رسانههای حرفهای و کیفیت اینترنت وابسته است به توازن و شکافهای قدرت بین اجزای مختلف جامعه، هر چند که رسانهها هم میتوانند در این توازن و شکاف نقشهایی بازی کنند.
به عبارت دیگر، فشار اجتماعی است که میزان آزادی و حرفهایگرایی رسانهها را مشخص خواهد کرد. اگر کنش و واکنش در جامعه همچنان در وضعیت نامتعادل دو ماهه اخیر باقی بماند -وضعیتی که طرفهای درگیر نمیتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند یا یکدیگر را قانع کنند یا به اجماع برسند- هر یک از طرفینِ بحران از رسانههایش برای پیشبرد اهداف خود استفاده خواهد کرد و قطبیت محتوای رسانههای رسمی و جایگزین، محدودیتهای شدید و انسداد ارتباطی اعمالشده از طرف حکمرانان رسانهای و مقاومت مخاطبان و کاربران ادامه خواهد یافت.
و سوال آخر: آیا میتوان امید داشت که روزنامهنگاری حرفهای و آزادی ارتباطات در آینده ایران روزی به ثبات و نقطه روشنی برسد؟ اگر بپذیریم که امید برای تغییر در طی این دو ماه جامعه ایران را فرا گرفته و شهروندان تلاش میکنند با همه موانعی که در پیش دارند آیندهای روشن را برای خود رقم بزنند، میتوان امیدوار بود که روزهای روشن رسانهای ایران نیز فرا خواهد رسید، البته با پرداختن هزینههایی که ممکن است گزاف باشد.
میتوان گفت در میانمدت، امید به تغییر در ابعاد گوناگون جامعه که از هماکنون به چشم میخورد، بخشی از رهایی و ثبات خود را نصیب رسانهها هم خواهد کرد. اما تا آن زمان، در آیندهای امیدبخش اما طاقتفرسا، کاربران رسانههای جایگزین با محوریت اینترنت و مخاطبان روزنامهنگاری حرفهای با محوریت روزنامهنگاران مستقل روزهای پرکش و قوس و سرنوشتسازی را در پیش خواهند داشت که باید خود را برای دست و پنجه نرم کردن با آن آماده کنند.