برای پرداختن به شبکه مخفی زنان باید ابتدا از تیتراژ آن آغاز کنیم که همیشه با «آنچه گذشت» شروع میشود، حتی قسمت اولش! در واقع آنچه گذشت نخستین قسمت تبیینکننده شرایطی است که در مجموعه با آن مواجه خواهیم شد تا بهتر متوجه شویم این مجموعه در چه شرایطی و چگونه آغاز میشود. در ادامه تیتراژ ابتدایی آغاز میشود؛ با درج نام بازیگران و نقشی که برعهده دارند. ویژگی این تیتراژ این است که توضیح بسیار مختصری در مورد برخی شخصیتها داده میشود که با آنها و کموکیف حضورشان بیشتر آشنا شویم و مهمتر اینکه فقط نام بازیگرانی در تیتراژ میآید که در آن قسمت بهخصوص حضور دارند.
ترانه بسیار زیبایی هم برای تیتراژ ابتدایی آماده شد که بهشخصه هر بار از ابتدا تا انتها به آن گوش جان میسپارم؛ و ویژگی آخر این تیتراژ پربار این است که از نام قدیمی شغلها و سمَتهای سینمایی یا معادل آن استفاده شده؛ مثل فوتوگراف به جای عکاس، رئیس ضبط صوت به جای مدیر صدابرداری، همآمیزی اصوات به جای صداگذاری، بزکچی اعظم به جای طراح چهرهپردازی، ثبت و نقوش و مناظر به جای مدیر فیلمبرداری، بانیان و پولآوران به جای سرمایهگذاران، صاحبکار به جای تهیهکننده و در نهایت هاشمی برای خودش سنگ تمام گذاشته و در تیتراژ آمده: «با دراماتورگی و تحت هدایت دقیق سیدافشین هاشمی، ملقب به مرغزار»، یعنی همان کارگردان خودمان. البته میشد برای تیتراژ پایانی از نامهای امروزی مشاغل استفاده کرد که تنوعی هم ایجاد شود.
شبکه مخفی زنان داستان میرزامحمود زنبورکچی، رئیس اداره سجل احوال (ثبت احوال) است که ۴ همسر اختیار کرده. آنها هر کدام فکر میکنند میرزا تنها ۲ همسر دارد [در واقع یک هوو دارند]. میرزا که ۷ دختر از ۳ همسرش دارد و همسر چهارمش باردار است، برای ازدیاد نسل و داشتن فرزند پسر چهار بار ازدواج کرده. او در این اوضاع و احوال توسط مدبرالملک (معاونت وزارت معارف) برای تشکیل کانون بانوان دعوت به همکاری میشود. مسئول این کانون، دلبرجان تاجرباشی، بانویی تحصیلکرده و فرنگرفته است که میرزا یک دل نه صد دل عاشق او میشود...
تا پایان قسمت چهاردهم، تمامی قسمتها با کابوسهای میرزا محمود زنبورکچی شروع میشود، جز دوسه قسمت که میرزا تازه دل در گرو دلبرجان تاجرباشی بسته که این کابوسها تا حدودی رنگوبوی رؤیا بهخود میگیرند. این کابوسها و رؤیاها معمولاً برگرفته از پایان قسمت قبل و سرآغازی برای قسمت جدید هستند که مثل آنچه گذشت برای آنها هم زحمت فراوانی کشیده شده است.
در فیلمنامه که از همکاری محسن قرایی و محمد رحمانیان بهرهبرده شده، تا حد زیادی سعی شده از کلمات و عبارات قدیمی استفاده شود و در برخی جاها هم از کلمات و جملات آهنگین استفاده شده، اما در معدود جاهایی این یکدستی و هماهنگی از دست کارگردان خارج شده و با واژگان و کلمات بهروزتری مواجه میشویم که در این حجم دیالوگ و این تعداد بازیگران قابلچشمپوشی است. با اینکه صحنههای خارجی شبکه مخفی زنان زیاد است و با مجموعه پرلوکیشنی مواجه هستیم - و گاه از یک مکان برای چند لوکیشن مختلف استفاده شده -، اما در مجموع طراحی صحنه مجموعه و جلوههای بصری آن موفق بودهاند و حالوهوای روزگاران قدیم در بیننده زنده میشود.
فیلمبرداری بسیار عالی علیرضا زریندست که به قول تیتراژ مجموعه «به واقع دست زرین دارند» و نورپردازی درجهیک که به صحنههای شب و لوکیشنهای تاریک جلوهای تماشایی داده، از ویژگیها و برتریهای این مجموعه است. سال ۱۳۱۰ که ماجراهای شبکه مخفی زنان در آن اتفاق میافتد، سالی پرحادثه محسوب میشود. مثلاً اینکه در آن سال طبق ماده ۳ قانون متحدالشکل کردن البسه اتباع ایرانی، عدماستفاده از کلاه لبهدار بین سه تا هفت روز حبس داشته یا تلاش شده که نام تمام همسران و فرزندان مردان در شناسنامهشان بیاید، یا همچنان در اداره ثبت احوال مردم بهدنبال نامگذاری و فامیلگذاری و گرفتن شناسنامه هستند.
شبکه مخفی زنان از گروه بازیگران بسیار سرشناس و شاخصی برخوردار است و حتی برخی از بازیگران سرشناس و ستاره در نقشهای کوتاه حاضر شدهاند. سیامک انصاری در نقش میرزا محمود زنبورکچی با اینکه به لحاظ فیزیکی و ظاهری بازیگر مناسبی بهنظر میرسد و در مجموع بازی خوب و یکدستی ارائه داده، اما انگار از دل برنامه جوکر به این مجموعه اضافه شده باشد، در بیشتر لحظات بهشخصه مجری برنامه جوکر را در این مجموعه میدیدم تا میرزا محمود زنبورکچی را.
شبنم مقدمی که بازیگر بسیار توانمندی است، تیپی را در این مجموعه بازی کرده که پیشتر از او هم کمابیش در مجموعه خاتون - البته در نقشی جدی - دیده بودیم. اما شقایق دهقان در نقش همسر دوم میرزا بازی متفاوتی از خود ارائه داده و با نوک زبانی صحبت کردن و تفاوت در لحظه لحظه بازیاش، نقش بلور، زن خرافاتی و ساده، را بهخوبی ایفا کرده است. یلدا عباسی در نقش شاکربانو پذیرفتنی است. مونا فرجاد هم همچون پسران دریا، همکاری قبلیاش با افشین هاشمی، نقشی متفاوت در کارنامهاش را بهخوبی ایفا کرده و تنها نکته منفی در مورد مخمل که ارتباطی به بازی بازیگر ندارد، شکم درستشده برای بارداری اوست که بسیار توی ذوق میزند. بهعنوان بیننده مجموعه درک میکنم که چرا سازندگان شبکه مخفی زنان از لیلا حاتمی برای نقش دلبرجان استفاده کردهاند و قابلکتمان نیست که او نقش زنی جوانتر از سن واقعیاش را بسیار خوب ایفا کرده، اما این را درک نمیکنم چرا چنین بازیگری در چنین جایگاهی باید این نقش را ایفا کند؟ واقعاً دلبرجان چه چیزی به کارنامه حاتمی اضافه کرده است؟ آیا این نقش ویژگی جدیدی داشته یا دارد که تا پایان قسمت چهاردهم به منصه ظهور نرسیده؟
مهدی هاشمی در نقش مدبرالملک همچنان نشان میدهد دود از کنده بلند میشود و بازی قدرتمند و یکدستی ایفا میکند، اما حمید فرخنژاد در نقش آیرم با آن لحن نچسب، بازی درخور توجهی ارائه نداده است.
در بین بازیگران این مجموعه، باران کوثری و رضا بهبودی در بیشتر قسمتها حضور دارند، اما نقش ثابتی را بر عهده ندارند و گاه حتی در یک قسمت دو نقش مختلف را بر عهده گرفتهاند. کوثری در بیشتر نقشهایش موفق است چه وقتی شخصیت پروین اعتصامی را ایفا میکند چه وقتی که تیپ گلی ممدقلی را، اما زمانی که او نقشی را بازی میکند که لهجه دارد - مشکل همیشگیاش - ظاهراً بیشتر درگیر لهجه میشود و کیفیت بازی کوثری افت میکند. اما بهبودی یکی از بهترین بازیگران مجموعه است و تمامی نقشهایی را که ایفا کرده، مال خود میکند. حتی در قسمتی که دو نقش را برعهده داشت، فراموش میکنید این بازیگر را چند دقیقه پیش در نقشی دیگر دیدهاید. حضور پسته خندان، دختر کوچک همسایه میرزا محمود و خانومسلطان، با وجود شیرینی بازیگرش، تنها بهعنوان دانای کل و وجدان بیدار جواب میدهد، وگرنه مشخص است که در آن زمان دختربچهها این قدر آزادی نداشتند که در کوچه و خانه دیگران باشند. او تنها کسی است که مدام میرزا محمود را در جاهای مختلف میبیند، اما معلوم نیست پسته خندان و مادرش در جاهای مختلف شهر با پای پیاده چه میکنند و دنبال چه میگردند.
از دیگر نکات قابلاشاره نقشساز و نوازنده در طول مجموعه است. هاشمی که خود نوازنده کمانچه قابلی است، در طول مجموعه ۳ نوازنده را در وزارت معارف نشانمان میدهد که بهدنبال گرفتن مجوز هستند. آنها که در طول مجموعه - به دلایل مختلف - در جاهای مختلف به نوازندگی میپردازند، همچنان بهدنبال گرفتن مجوز هستند، اما مسئول مربوطه به بهانههای واهی از این کار سر باز میزند.
بزرگترین نکته منفی این مجموعه این است که کند پیش میرود و ریتم یکنواختی ندارد. به بعضی از موارد هم دقت زیادی نشده است. مثلاً همسران میرزا محمود فردای روزی که برای نخستین بار همدیگر را دیدهاند، در کانون زنان آنچنان نسبت به همدیگر آشنایی دارند که باعث تعجب میشود. مثل آنجا که یکی از همسران میرزا از هفت برادر مخمل میگوید و بلور میگوید: «پنج نفرند، خودشون میگن هفت نفرند!» (نقل به مضمون) یا روزی که علیقلیخان (پدر سلطانخانوم) به خانه هووهای او میرود و ۲۴ ساعت فرصت میدهد خانهها را - که متعلق بهخودش است - تخلیه کنند، طبق آنچه مجموعه نشان میدهد، دو روز بعد سه زن میرزا (بلور، شکر، مخمل) به کانون نزد دلبرجان میروند، اما بلور میگوید دیروز پدر سلطان آمده و ۲۴ ساعت فرصت تخلیه به ما داده... طبیعی است این نکته در موقع فیلمبرداری مشخص نشود، اما در موقع تدوین با جابهجایی صحنهها یا حذف قسمتی از دیالوگ بلور میشد بهراحتی آن را اصلاح کرد. با وجود این شبکه مخفی زنان مجموعهای سروشکلدار و قابلقبول است که زحمات زیادی برای تولید آن کشیده شده؛ و چه نکتهای مهمتر از اینکه میرزا محمود دخترانی دارد باهوش، مترجم، مخترع، اهل یاری رساندن به دیگران و... که میتوانند نام نیکی از او به یادگار بگذارند و وجود چنین دخترهایی از داشتن صدها پسر [مانند آنها که میرزا محمود در نخستین قسمت در کابوساش میبیند]بهتر است.