آفتابنیوز : آفتاب: رئیس مؤسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها با اشاره به اینکه غرب سیاسی قادر به گفتگوی مستقیم با عالم اسلام نیست، گفت: «با پذیرش وحدت روح بشری که ضامن زندگی صلحآمیز و عادلانه انسان است، باید امیدوار و بانشاط برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض، به یکدیگر اعتماد کرده و یکدیگر را یاری رسانیم».
به گزارش سرویس فرهنگ و اندیشه آفتاب، حجت الاسلام سید محمد خاتمی رئیس مؤسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها در دانشگاه فرایبورگ آلمان با تأکید بر اینکه ضرورت و لزوم گفتگوی میان اسلام و غرب، هر روز بیش از روز قبل بر ما آشکار میشود، گفت: «همه کسانی که به این مسئله توجه میکنند، مثل فیلسوفان، متکلمان، جامعه شناسان، انسان شناسان، آفرینندگان آثار ادبی و هنری، سیاستمداران و اقتصاددانان همگی بر ضرورت و وجوب گفتگوی اسلام و غرب تأکید میکنند».
وی یادآور شد: «طبیعی است وقتی ما کاری را واجب و اجتناب ناپذیر میدانیم به طریق اولی و در نخستین گام آن کار را ممکن تلقی میکنیم. کاری که غیرممکن است، طبعاً نمیتواند ضروری باشد. ضرورت گفتگو و شدت نیاز سیاسی ما به چنین گفتگویی، موجب میشود که ما امکان آن را مسلم فرض کنیم و آن را به عنوان "اصلِ موضوع" بپذیریم. ولی آیا فرض امکان، برای ممکن بودن کاری کافی است؟ اگر جواب ما لاجرم منفی است پس باید در باب امکان گفتگو تأمل کنیم، شاید چنین تأملی بتواند ما را در برداشتن گامهای بعدی راهنمایی کند».
خاتمی با تأکید بر اینکه ادعای امتناع گفتگوی میان اسلام و غرب میتواند مستند به ادعای عامتری باشد، افزود: «هیچ گفتگوی دقیقی، میان جهانهای مستقل و جدای از یکدیگر ممکن نیست. زیرا جهان مستقل جهان واحدی است که وحدت خود را قبل و بیش از هر چیز دیگری، از ناحیه زبان کسب میکند و چون زبان طبعاً به معنای عام کلمه و نه به معنای زبان آلمانی و انگلیسی و چینی در دو جهان اسلام و غرب مختلف است، پس گفتگو به معنای دقیق کلمه میان این دو ممکن نیست».
وی گفت: «گفتگو، یعنی گفتگوی ساکنان یک جهان با هم و گفتگوی میان جهان، جهانی که عمدتاً با زبان و همچنین با تاریخ و اسطوه و هنر از یکدیگر تفکیک میشود امکان پذیر نیست».
وی در ادامه با یادآوری نظریه برخورد تمدنها ، گفت: «تمدن غرب طبق نظر مؤلف برخورد تمدنها در مقابل هفت تمدن دیگر است که عبارتند از تمدن کنفوسیوسی، اسلامی، هندو، اسلاو- ارتودکس، آمریکای لاتینی، ژاپنی و آفریقایی».
خاتمی افزود: «اتفاق مهمی که از قرن نوزدهم به این طرف در جهان افتاده است، عبارت است از تحمیل شکل واحدی از زندگی به وسیله جهانگیر شدن تکنیک. جهانگشایی تکنیک که در نهایت موجب نزدیکی افقهای تمدنهای مختلف به یکدیگر شده است، منافع و مضرات مختلفی دارد، منافع و مضراتی که در یک واقعیت مشترکاند و آن جهانی و عمومیبودن آنها است».
وی با اشاره به اینکه تکنیک اگر به راحتتر شدن زندگی، به ریشهکن شدن بسیاری از بیماریها، به طولانی شدن حد متوسط عمر منجر شده است، گفت: «اما از طرف دیگر همین تکنیک به تخریب محیط زیست، به سقوط زندگی اخلاقی و به سرگردانی و بیپناهی جمع زیادی از مردمان منجر شده است، همه این آثار و عواقب، جهانی و فراملی است و نمیتوان آن را به یک محدوده خاص جغرافیایی، سیاسی محدود کرد».
رئیس مؤسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها یادآور شد: «همه تمدنهای مختلف در مدار واحدی از تاریخ به گردش در آمدهاند. این مدار واحد اوصاف مختلفی را به همه تمدنهای موجود در مدار تحمیل میکند. تنها مردمانی که در بیرون این مدار هستند، مثل بومیان منطقهای در آمریکای لاتین یا آفریقا که هنوز پای هیچ دانشمند انسان شناسی به آنجا باز نشده است، میتوانند از بعضی از عوارض موجود در مدار، مصون بمانند».
وی با اشاره به اینکه اگر گفتگوی تمدنها، ممتنع مینماید یا بسیار صعب و دستنیافتنی جلوه میکند، به دلیل استواری نظریه برخورد تمدنها نیست، افزود: «این ضعف به دلیل استحکام ادله فلسفی نیز نیست، مشکل این است که غرب سیاسی و اقتصادی، قادر به گفتگو با تنها عالمیکه قادر به گفتگوی مستقیم با او است، یعنی عالم اسلام، نیست».
خاتمی با طرح این پرسش که چرا جهان اسلام، تنها جهانی است که میتواند مستقیماً با غرب گفت و گو کند؟، گفت: «زیرا فاصله تمدنهای آسیای دور و آفریقایی با غرب چنان زیاد است که هیچیک، بیواسطه یک جهان میانی، نمیتواند صدای دیگری را بشنود».
وی افزود: «اینکه ایران، مسیر عبور سیاحان اروپایی به آسیاسی دور و چین و هند بوده است، تنها نکتهای تاریخی و جغرافیایی مربوط به گذشته نیست. امروز با هواپیما میتوان ظرف چند ساعت از اروپا به دورترین نقطه در آسیا سفر کرد، اما طی طریق از اروپا به جنوب آسیا، مستلزم کشف زبان گفتگو میان این دو نیست. هر گفتگوی حقیقی از آنجایی که موجب گشایش جهانی فروبسته بر ما میشود، موجب پیدایش شدیدترین و عمیق ترین لذتهای قابل تصور است».
وی در مورد عناصر اصلی زبان مشترک به یونان، مسیحیت و یهودیت و اسلام و اسطوره و زبان اشاره کرد و گفت: « یونان میراث مشترک غرب مسیحی و تمدن لاتینی و شرق مسلمان و تمدن اسلامیاست. با نادیده گرفتن تأثیر انتقال فلسفه یونان از طریق زبانهایی مثل سریانی، عربی و پهلوی به غرب، بخش بزرگی از ظرایف تاریخ فلسفه یونان و غرب، برای همیشه ناشناخته میماند».
خاتمی گفت: «مسیحیت، یهودیت و اسلام این سه دین توحیدی بزرگ، دارای بیشترین عناصر مشترک فکری و ایمانی هستند. تئولوژی مسیحی از تئولوژی یهودی متأثر است و تئولوژی اسلامیاز تئولوژی یهودی و مسیحی. چنانکه در دوره دیگری و پس از رشد کلام و فلسفه اسلامی، متکلمان و فیلسوفان بزرگ غربی، از متفکران و فیلسوفان اسلامیمتأثر شدهاند».
رئیسجمهور سابق کشورمان افزود: «اسطوره و زبان، زبان ما جزء زبانهای معروف به زبانهای هند و اروپایی است. این امر موجب میشود که بسیاری از اساطیر ما، ریشه واحدی داشته باشند. ریشه واحد اساطیر، موجب اشتراک در حافظه جمعی تاریخی ماست و هیچ گفتگوی جدی بدون اشتراک در حافظه ای تاریخی، فراگیر و مؤثر نخواهد بود و چنان که گفتیم در حلقه تنگ متخصصان محبوس خواهد ماند».
وی تأکید کرد: «ریشههای مشترک درخت فرهنگ و دانش ملل غربی یعنی میراث یونانی، لاتینی و یهودی- مسیحی غرب، الزاماً موجب پدید آمدن آثار همگون و یکنواخت نشده است. این عدم تطابق کامل در آثار بزرگ فکری و فرهنگی غرب، بدان حد است که باید در استناد به واقعیت تاریخی و فرهنگی واحدی به نام ”غرب“ بسیار محتاط باشیم».
خاتمی گفت : «گفتگوی اسلام و مسیحیت فرصت مغتنمی برای مسلمانان نیز هست، زیرا آنها میتوانند از تجارب چند قرن مواجهه مسیحیت با علم جدید، فلسفه جدید و مناسبات اجتماعی و فرهنگی جدید بهره گیرند و آزموده را باز نیازمایند، زیرا آن تجربه، تجربه بسیار سخت و خونینی بود که غرب بدان گرفتار آمد. از جنگهای سی ساله، جنگهای متعدد کاتولیکها و پروتستانها، در اوایل دوره جدید گرفته تا فجایع زیست محیطی، میل سیطره بر جهان و تبدیل همه عالم به موادی برای بهره بیشتر اقلیتی قدرتمند و در نتیجه فقر گسترده اکثریتی محروم، همه اینها تجارب تلخ و سختی بود که دیگران نباید آنها را تکرار کنند».
وی تصریح کرد: «با پذیرش وحدت روح بشری و با تکیه بر اصول اخلاقی عام و روشنی که ضامن زندگی صلحآمیز و عادلانه انسان میشود، ما باید امیدوار و بانشاط برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض، به یکدیگر اعتماد کنیم و یکدیگر را یاری رسانیم».
رئیس مؤسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها در پایان گفت: «سخن زیبای قرآن که گوته متفکر و شاعر بزرگ آلمانی، به زیباترین وجه آن را ترجمه کرده است بهترین کلامیاست که در این بحث میتوان به آن استناد کرد: «و لله المشرق و المغرب».