سعید آجرلو با اشاره به دیدارهای رئیسئ جمهور چین در عربستان، گفت: نزدیکی چین به اعراب به ویژه عربستان پیغامی در دو سطح دارد که توجه نکردن به هر سمت آن دارای پیامد منفی است.
وی افزود: سطح اول ذیل تقابل چین و آمریکا قابل توضیح و تفسیر است. در واقع پیام مشترکی برای آمریکا از غرب و شرق آسیا صادر شده است. صدای نفس چین به عنوان مدعی شکستن نظام تک قطبی کاملا به گوش آمریکا رسیده و طبیعی است که رابطه گرم اعراب با این کشور مدعی ابرقدرتی ، خبری بد برای آمریکا است. حتی اگر ایالات متحده، این رابطه را به سیاست «موازنه مثبت» دولت سعودی تقلیل دهد، اما نمی تواند پیام صادر شده از غرب و شرق آسیا را نادیده بگیرد. در باطن این پیام نوعی از به چالش کشیدن هژمونی آمریکا وجود دارد.
این کارشناس مسایل بینالملل در ادامه گفت: از سویی در نگاه چینی، گویا زمان خیزش آرام تمام شده و چین علاوه بر اقتصاد وارد حوزه امنیتی و سیاسی ایالات متحده هم شده است و ابایی از رساندن پیام سیاسی خود به آمریکا ندارد و از سوی دیگر، دولت های عربی به دنبال شریک جدید امنیتی و سیاسی هستند و به جز آمریکا، چین را هم وارد معادلات سیاسی و امنیتی خود کرده اند که یک تغییر جدی در روابط بینالملل محسوب میشود و بدون عواقب جدی از جانب آمریکا نخواهد بود. آیا واشنگتن با این تغییر کنار خواهد آمد؟ طنز ماجرا اما آنجاست که بر اساس سند امنیت ملی ایالات متحده، قرار بود آمریکا از غرب آسیا خارج و برای مهار چین به سمت شرق برود نه اینکه چین به غرب آسیا بیاید.
آجرلو افزود: وجه دوم را اما باید ذیل روابط منطقه ای و پیامی برای تهران تحلیل کرد. طبیعی است که رابطه گرم چین با دولت سعودی که علاوه بر بنیان نهادن رادیکالیسم در منطقه به تداوم آن کمک می کند و در عین حال خصومت با ایران را ترک نکرده، خبر خوبی برای تهران نیست. شریک شدن چین با ادعاهای منطقه ای، هسته ای و سرزمینی اعراب علیه ایران یک پدیده جدید و نگران کننده است. چرا چین حاضر شده بخشی از سیاست سنتی اعراب علیه ایران باشد؟ آیا منفعت مشارکت سیاسی با اعراب بیشتر از هزینه دلخوری تهران است؟ واقعیت این است که رفتار چین برای ایران شوکه کننده و غیرقابل فهم است چرا که نگاه ما به شرق نگاهی آرمانی و هویتی بوده در حالی که فهم چین از سیاست مانند روسیه منفعت محور و ماکیاولیستی است.
این کارشناس مسایل بینالملل ادامه داد: قدم اول در عبور از وضع موجود، فهم درست این موضوع است. هم افق شدن در فهم موضوعات، گام اساسی و لازم برای چاره کردن است. ما باید به سرعت از این مرحله شوک آمیز عبور کنیم ؛ قبل از هر چیز مساله جاه طلبی اعراب و میل آنها به ایفای نقش در آینده منطقه و جهان را درک کنیم. نگاه چین به ایران و عربستان را که کاملا منفعت گرایانه است بفهمیم و بعد روابط سیاسی و اقتصادی را در حالت توازن قرار دهیم. «شرق ستیزی» یا «شرق گریزی» اصلاح طلبان و دولت روحانی حاصل نشناختن واقعیت چین و یا یکجانبه دیدن واقعیت بود و ضررهای بزرگی برای کشور داشت.
به گفته وی، در یک سال و نیم گذشته اما صرفا به نگرش هویتی و ارزشی به مساله چین متکی بوده ایم حال آنکه در نگاه چینی بر خلاف بسیاری از کشورها، «اقتصاد» بر «ارزش» اولویت دارد. اساسا خیزش آرام چین بر همین مبنا شکل گرفته و تنظیمات اقتصادی و منفعتی دارد و در صحنه عمل تا اطلاع ثانوی نه درگیر لیبرالیسم است نه سوسیالیسم.
وی تاکید کرد: اکنون زمان تعیین تکلیف پرونده چین در ایران است که باید از تغییر نگرش در سطح سیاست داخلی آغاز و به راهبرد سیاست خارجی و اجرای درست این راهبرد بینجامد. سه ضلع نگاه واقعی، سیاست گذاری هدفمند، کارگزار حرفهای و قدرتمند زمینه ساز عبور از ادبیات هویتی « شانگهای» به «منفعت محور شدن» این روابط است. زمان هست ولی کم؛ نه آن چنان فراخ و نه از دست رفته.