بیش از پیش به فرا رسیدن فیفادی فروردینماه نزدیک میشویم و همچنان تیم ملی فوتبال ایران، سرمربی جدید خود را نشناخته است.
فدراسیون فوتبال هنوز به صورت مستقیم راه و مسیر خود را مشخص نکرده است. یک روز از سرمربی خارجی و روز دیگر از سکاندار ایرانی یاد میشود و به تازگی شاهد مطرح شدن نامهایی عجیب برای قبول هدایت یوزهای ایرانی بودیم؛ نامهایی که خیلی از علاقهمندان همچنان آنها را باور نکردهاند!
معمولا برای انتخاب یک سرمربی، باید فاکتورها و فیلترهایی را مشخص کرد و طبق آنها به سراغ انتخاب نفر مدنظر رفت. مثلا عملکرد خوب در تیمهای قبلی و یا در سالیان گذشته، آشنا بودن به آن فضا، به روز بودن، رابطه خوب با بازیکنان و ...؛ ماجرا وقتی عجیبتر میشود که نامزدهای ایرانی پست سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران تقریبا هیچ یک از این موارد را ندارند.
امیر قلعهنویی جدیترین گزینه برای هدایت تیم ملی ایران بود که ساعاتی قبل با انتشار یک استوری در فضای مجازی اعلام کرد در حال حاضر سرمربی تیم ملی نمیشود. اگر این اتفاق هم رخ نمیداد بازهم نمیتوانستیم او را یک گزینه مطلوب برای ملیپوشان بدانیم. قلعهنویی که در جام ملتهای ۲۰۰۷ سابقه سرمربیگری تیم ملی را داشته، چندین سال است که در حسرت بردن جام به سر میبرد و آخرین قهرمانیاش در سال ۱۳۹۲ بود.
فرهاد مجیدی دیگر نامی است که در حوالی تیم ملی فوتبال ایران شنیده میشود. فرهاد تجربهای نافرجام در تیم فوتبال امید با همین فدراسیون داشت. او با استقلال نتایج فوقالعادهای را به دست آورد، اما در امارات شرایط متوسطی را تجربه میکند و عقبه خاصی برای هدایت تیم ملی در جام ملتها ندارد.
جواد نکونام بازهم در لیست حضور دارد. همان کسی که چند روز قبل به دلایل عجیب و غیر منطقی، تنها نماینده فوتبال ایران در لیگ قهرمانان آسیا را در آستانه بازی سرنوشتساز برابر الهلال رها کرد و رفت! مربیای که علیرغم سابقهی درخشان در دوران بازیگری و همچنین عرصه مربیگری، در این فصل به هیچ وجه شباهتی با نکونام سابق نداشته و عملکرد بسیار بدی در خوزستان و تیم فولاد برجای گذاشت.
در ادامه به حسین فرکی میرسیم. حدود چهار سال است که حسین آقای خوشاخلاق هیچ سمتی در فوتبال نداشته است. او حالا در ۶۵ سالگی به یکی از گزینههای تیم ملی تبدیل شده است. با چه هدفی؟ به چه دلیلی؟ روی چه فکت و حقیقتی؟ مشخص نیست.
نامها عجیبتر هم میشوند. ساکت الهامی، مهدی تارتار و حمید مطهری. مربیانی قابل احترام که احتمالا خودشان هم از قرار گرفتن نامشان در بین نامزدهای مربیگری تیم ملی تعجب کردهاند. حمید مطهری در اولین فصل سرمربیگریاش با نساجی شروع خوبی داشت، اما حالا در آستانه اخراج است. مهدی تارتار نیز با ذوبآهن در این فصل نمایشی فوقالعاده ضعیف داشته و گاندوها رتبه سیزدهم را به خود اختصاص دادهاند.
ساکت الهامی در این فصل با هوادار نتایج خوبی گرفته و هشتم جدول است، اما معمولا نیمی از فصل را به دلیل رفتارهای عجیب محروم است و روی سکوها سپری میکند. او بارها به خاطر رفتارهای عجیبش تنبیه شده، اما بازهم تغییر خاصی در رویکرد او به وجود نیامده است. نداشتن تجربه بینالمللی را هم به موارد بالا اضافه کنید.
در این بین عجیب است که نامی از یحیی گلمحمدی برده نشده است. امیر قلعهنویی نیز به او اشارهای داشت. یحیی در چند سال اخیر جزو موفقترین مربیان فوتبال ایران بوده و سابقه قهرمانی در لیگ و جام حذفی را با تیمهای پرسپولیس و ذوبآهن داشته است. با این حال، مطرح نشدن نام او جای سوال دارد.
با احترام به اسامی ذکر شده بازهم باید توجه داشت که سپردن نیمکت تیم ملی فوتبال یک کشور چیزی نیست که به همین سادگی بتوان دربارهاش صحبت کرد و نشستن روی چنین نیمکت پرمسئولیتی نیازمند تجربه، کارنامه موفق، سابقه درخشان و ... مسائلی از این دست است.