در سالهای اخیر به موازات تخریب روزافزون امام توسط جریان اپوزیسیون خارج از کشور و رسانههای فارسیزبان، در داخل نیز شاهد کمرنگسازی این عنصر هویتبخش مهم هستیم و این کمرنگسازی معمولا در دو جریان موازی رخ میدهد:
۱- طیفی از تحولخواهان که تصور میکنند نام امام توان جذب قشر خاکستری را ندارد.
۲-اصولگرایانی که پس از کمتوجهی به برخی محکمات اندیشه امام مثل رای مردم، عدم دخالت نظامیان در سیاست و آگاهانه و برنامهریزی شده یا ناآگاهانه و تدریجی، نسبت به تکرار نام امام احساس بینیازی میکنند.
نتیجه مشترک هر دو طیف یادشده، جایگزین کردن عناصری جدید به جای عنصر گرمابخش پیشین یعنی امام خمینی است.
گروه اول، با استعمال مفاهیم و کلیدواژههای مدرنتر که حساسیتی در مخاطبان احتمالیشان ایجاد نمیکند، بهرغم خویش به دنبال بازسازی گفتمانی است و گروه بعد هم با جایگزین کردن نامها و عنوانهای تازهتر و دمدستتر، رندانه میخواهد نسلهای جدید مخاطب خود را با روشهای آسانتر جذب کند و با تکیه بر روشهای تبلیغاتی سرمایهدارانه، خود را بهروز کند!
اما واقعیت این است که مخالف مشترک هر دو جریان یاد شده هنوز بیشترین هجمه تبلیغاتی خود را متمرکز روی امام میگذارد، چراکه به خوبی از پتانسیل بالقوه و بالفعل تفکر و شخصیت او در نظام و جامعه ایرانی آگاه است.
از جمله مصادیق مهم این غفلت از نام امام را میتوان در سرود سلام فرمانده دید که بهرغم اعتراضات مکرر، در دومین ورژن آن که نیمه شعبان امسال منتشر شد نیز به چشم میخورد و تعجبآورتر آنکه، در هر دو نسخه اسامی شخصیتهای مختلفی برده میشود که تمام هستی و هویت خود را مدیون شخص امام هستند و نام بردن از آنها بدون یاد امام بیمعناست. توصیفات پرشمار رهبری و وصیتنامه شهدایی، چون سرداران سلیمانی و همت در این زمینه به اندازه کافی گویاست و نمیتوان نام آنها را تعارف و تشریفات نامید.
عجیبتر اینکه، در هر دو سرود بعضا نام اشخاصی برده میشود که هیچ نسبتی با نهضت اسلامی امام ندارند و ترویج آنها در اثری که مورد حمایت دستگاههای رسانهای رسمی جمهوری اسلامی ایران است بسیار جای تعجب دارد؛ به خصوص آنکه جامعه هدف این کارها نسلهای دهه ۸۰ و ۹۰ هستند و شناساندن مفهوم انتظار و شیعه بدون احیاگر این مفاهیم در دوره حاضر یعنی امام خمینی، بیمعناست و تکرار آن تأملبرانگیز. اینجاست که تئوریهای بدبیانه درخصوص نفوذ برخی رگههای فکری اسلامی متضاد با قرائت دینی امام و انقلاب اسلامی جای بحث پیدا میکند.
همین فراموشکاریها در سطوح مختلف دیگر نیز خود را جلوهگر میسازند تا جایی که مثلا معاونت زنان و خانواده رییسجمهور هم در نطق ویدیویی خود برای مخاطبان خارجی، تصویر امام را فراموش میکند. اتفاقی که در جلسات مختلف دیگر بعضا رخ داده است.
میتوان به جرات گفت که یک وجه تخریب بیامان میراث انقلاب اسلامی توسط دشمنان خارجی، همین غفلت از ریشهها توسط داخلیهاست. کمرنگ ساختن نام امام را نمیتوان اتفاقی دانست، اگرچه لزوما نمیتوان «عامدانه» اش خواند. ولی در هر حالت، نقطه خوبی برای تأمل در انحرافی است که تدریجا رخ داده و امروز به این شکل خود را نمایان میکند.