۳۴ سال از رحلت بنیانگذار کبیرانقلاب اسلامی می گذرد، روحانی برجسته ای که خاستگاهش حوزه و اندیشه دینی بود وبا آگاهی کامل به اعتقادات و مبانی اسلام وارد عرصه سیاست شد،آن هم به رغم مخالفت هایی که برخی از آیات عظام داشتند. به زعم برخی کارشناسان شاید مخالفان حضور امام (ره) درعرصه سیاست خطر را خوب احساس نمیکردند و یا اینکه شجاعت رویارویی با رژیم را نداشتند، ازطرفی نگران انقراض حوزه علمیه نیز بودند که با نزدیک شدن به موسم انقلاب آنها نیز در مسیر راه امام (ره)قرار گرفتند.در آستانه سالگرد این حقیقت ماندگاربه سراغ فرزند شهید مطهری از یاران به یاد ماندنی امام (ره) رفتم و با وی در خصوص تبیین اندیشههای سیاسی و اجتماعی امام خمینی و چرایی ورود این عالم ربانی به عرصه سیاست گفتوگو کردیم. همچنین با توجه به مشکلات کنونی کشوراز وی در مورد اینکه از عمل به کدام اندیشههای امام غفلت کرده ایم که به این روزها رسیده ایم نیز پرسیدم و پاسخی کوتاه اما جامع دریافت کردم.
گفتوگو با علی مطهری را بخوانید:
به نظر شما چرا امام وارد عرصه سیاست شدند و اساسا چه نیازی بود که ایشان به رغم مخالفت برخی روحانیون وارد این عرصه شوند؟
یک امتیاز امام خمینی(ره) این بود که مرجع تقلید و اسلام شناس بودند و وظیفه خود را تشخیص میدادند. ایشان صرفا به بیان دین نزد مردم اکتفا نمیکردند بلکه وظیفه اجتماعی و سیاسی خود را که از اسلام نشأت میگرفت انجام میدادند و این طور نبود که به مرجع بودن دلخوش باشند و کاری به تحولات اجتماعی و سرنوشت جامعه نداشته باشند. در مواردی احساس میکردند که باید اظهار نظر کنند و وارد میدان شوند، احساس میکردند که حکومت در مسیر خلاف جهت اسلام حرکت میکند و خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر میدانستند. این است که ورود ایشان به مسائل اجتماعی و سیاسی صرفاً یک تفنن و حاشیه نبود بلکه یک متن بود. ایشان به عنوان یک مرجع تقلید احساس میکردند وظیفهای دارند و باید آن را انجام دهند ولو اینکه ممکن است جایگاه اجتماعی و حتی جان ایشان را به خطر بیندازد، همان طور که تا مرز اعدام هم پیش رفتند.
پس از وقایع سال ۱۳۴۲؟
بعد از قضایای پانزده خرداد که ایشان بازداشت بودند، همراه برخی علمایی که مسیر ایشان را طی میکردند در معرض اعدام قرار گرفتند. در آن مقطع سایر مراجع و علمای شهرستانها وارد شدند و دخالت کردند و رژیم شاه جرات این کار را پیدا نکرد.
به نظر شما نگاه امام به حاکمیت ،حاکمیت روحانیت بود یا اندیشه سیاسی و دین ؟
اساساً مقصود امام و شهید آیتالله مطهری از جمهوری اسلامی حکومت روحانیون نبود. بارها امام و همین طور شهید مطهری تاکید داشتند که جمهوری اسلامی حکومت روحانیون نیست و در صحبتهای شهید مطهری زیاد میبینیم که ایشان میگویند روحانیون حتی در جمهوری اسلامی پستهای اجرایی دولتی را اشغال نکنند و به وظیفه اصلی خودشان که تبلیغ دین و بالا بردن معارف مردم و نظارت بر دولتهاست بپردازند و همیشه در کنار مردم ودر مقابل دولتها باشند و دولتی نشوند؛ گرچه بعدها به این توصیه عمل نشد و روحانیون در خیلی جاها مثل ریاست جمهوری، پستهای دولتی را اشغال کردند. البته پستهای قضایی و نمایندگی مجلس دولتی محسوب نمیشوند چون شأن روحانیت است. مقصود این بود که این طور نباشد که روحانیت دولت را در دست بگیرد، بلکه میبایست در کنار مردم باشد و دولتها را هدایت کند و آنجایی که باید از دولت انتقاد کند این قدرت را داشته باشد. اصولاً روحانیت شیعه در طول تاریخ همیشه ازنظر اجتماعی متکی به مردم بوده و از نظر روحی و معنوی به خدا متکی بوده است. تز امام خمینی و شهید مطهری هم همین بود که این استقلال روحانیت شیعه محفوظ بماند. ولی عملاً این طور نشد و تلقی مردم تا حد زیادی این است که نظام جمهوری اسلامی حکومت روحانیون شده است و این باید اصلاح شود.
اگر خاطرتان باشد اوایل انقلاب اکثر مردم با هم عقد اخوتی داشتند و ارتباطات خیلی بهتر از الان بود، مردم در جنگ جهاد کردند و با بسیج همگانی از پس جنگ تحمیلی برآمدند. با توجه به مشکلات فعلی در کدام یک از اندیشههای امام غفلت بخرج دادیم که به چنین شرایطی رسیدهایم؟
من فکر میکنم که ما یک مقدار نسبت به وضع زندگی مردم کمتوجه شدهایم، یعنی مدتی است که توجه ما بیشتر به خارج از کشور است و این که قدرتمان را در منطقه و در خارج از مرزهای ایران گسترش دهیم و تقویت کنیم. ما تا حدودی از زندگی مردم غافل شدهایم و مبارزه با آمریکا را به معنی نابودی آمریکا اصل قرار دادهایم و به این موضوع توجه نکردیم که تا زمانی که ما یک قدرت اقتصادی خوبی نداشته باشیم نمیتوانیم این مبارزه را به خوبی انجام دهیم و ممکن است مردم نسبت به هدف ما به طور کامل توجیه نشده و در نتیجه همراهی لازم را نداشته باشند. ما کوتاهی کردهایم و باید بهطور معتدل عمل میکردیم و به همه جنبهها با هم به صورت متوازن میپرداختیم ولی خُب یک جنبه را پیش بردیم و جنبههای دیگر را نادیده گرفتیم.
با توجه به مشکلاتی که شما هم به برخی از آنها اشاره داشتید راه حل برون رفت و خروج از این وضعیت چیست؟
راه حل این است که ما بین استکبارستیزی خودمان و وضع معیشت و زندگی مردم یک توازنی ایجاد کنیم و فرصتها را از دست ندهیم. ما در مرداد سال گذشته در موضوع انرژی هستهای و برجام در آستانه توافق بودیم و طرف مقابل هم شرایط ما را پذیرفته بود. ما دوباره چهار شرط گذاشتیم و آنها سه تای آن را پدیرفتند و یکی را قبول نکردند. دوباره ما یک شرط دیگر اضافه کردیم که باز آنها قبول نکردند. بعد ما به اعتراضات و اغتشاشات خوردیم و آنها موضوع حقوق بشر را مطرح کردند و دیگر تمایلی برای توافق نشان نمیدادند. به نظر من این از دست دادن فرصت است. ما چرا باید بیجهت فرصت را از دست بدهیم و تا کی میخواهیم زیر بار تحریمها باشیم و همچنان در یک شرایط غیر عادی زندگی کنیم و پولهای ما در برخی از کشورها بلوکه شده و خارج از دسترس ما باشد. نمیتوانیم به صرف ژست انقلابیگری و این که در حال تحقیر آمریکا هستیم مردم را به این باور برسانیم که رفتار و سیاست ما درست است. مردم پذیرای این مسائل نیستند و لذا ممکن است که به اندازه کافی با ما همراهی نکنند. امروز میبینیم مردم به شکلهای مختلفی مخالفت خود را نشان میدهند. الان این وضعیتی که در مورد حجاب میبینیم بخشی از آن ناشی از نارضایتی مردم از وضع معیشت و زندگی آنهاست. در حالت طبیعی این طور نیست. حکومت باید طوری عمل کند که مردم احساس کنند که حکومت به فکر زندگی آنها هم هست. این طور نباشد که تورم همچنان بالاست و امیدی هم به آینده نیست. این حالت به سایر آرمانهای انقلاب هم لطمه میزند.