آفتابنیوز : آفتاب- دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان: احمدبن واضح یعقوبى، که جغرافیدان و کاتب است، کتابی دارد به نام «مشاکلة الناس لزمانهم و ما یغلب علیهم فى کل عصر»؛ «هم شکلى مردم با روزگار خود، و با آن چه در هر دورهاى بر ایشان چیره شود».
در این کتاب تمام تلاش نویسنده بر این معطوف شده است که نظریه خود را مبنی بر اینکه «در هر دوره زمانى، مردم بر اساس آداب، رفتار و گفتار حاکمان، سلوک مىکنند و با آنان هم شکلى مىنمایند» را به اثبات برساند او در این کتاب نمونههای تاریخی فراوانی را برای اثبات مدعای خود ذکر میکند که مردم چگونه در زمانهای مختلف تلاش میکردهاند تا در نحوه سلوک و زیست شباهت و همشکلی به حاکمان پیدا کنند.
البته از او که متعلق به قبل از قرن پنجم هجری است نباید انتظار داشت که نظریهاش با یافتههای جامعهشناسانه جدید انطباق کامل داشته باشد. مهم این است که ایشان کوشیده است تا با ذکر نمونههای مختلف تاثیر گذاری سیاسیون و حاکمان جامعه را بر فرهنگ و رفتار مردم جامعه به اثبات برساند.
وادی سیاست اغلب وادی تامین منافع است و گاه برای دستیابی به منافع از خطوط ترسیم شده اخلاقی عبور میکند. وادی فرهنگ اما اخلاق محور است و اساساً عصاره اخلاق جامعه در فرهنگ تبلور مییابد. تبعیت فرهنگ از سیاست اگر چه درجهان و درسال های اخیر، همواره روبه فزونی نهاده است ولی هرگز با آن درمنفعت محوری رقابت نکرده است.
تاثیرات آموزههای فرهنگی، دیر نمایان میشوند اما ماندگارتر از آموزههای سیاسی هستند. دولتها کوشیدهاند حتی از فرهنگ برای تسهیل روابط سیاسی بهره جویند و مطالبات سیاسی دلخواه خود را از راه نفوذ فرهنگی بر جوامع دیگر به خواست ثابت مردم و باور عادی شده آنان تبدیل کنند و مسیری را در پیش گیرند که خواستههایشان از زبان مردم آن جامعه بیان شود و به آرامی ازخودچهرهای محبوب برای مردمی که درآینده از میانشان سیاستمداران تاثیرگذار برخواهند خواست ترسیم کنند.
از همین رو هزینههای فراوان را برای این منظور هرگز به عنوان هزینههای فوت شده ارزیابی نمیکنند، بلکه آن را سرمایه قابل برگشتی تلقی میکنند که نسلهای آینده میتوانند بهرههای آن را استحصال کنند. بهرهای که فرهنگ ازفنآوریهای نوین برده است، این است که سرعت انتقال آموزههایش را از سال به لحظه تبدیل کرده است. درسالهای نه چندان دور گذشته برای آنکه ازشیوه زندگی، آموزش، آداب و رسوم و باورهای مردم سایر ملل آگاهی یابیم، نیازمند مراجعه به سفرنامههایی بودیم که پدیدآورندگانش رنج سالها سفر را تحمل کرده بودند تاگوشهای از فرهنگ محصور دربرههای از زمان را برایمان ترسیم کنند ولی اکنون لحظههای تغییر باورهای فرهنگی جوامع را میتوان رصد کرد و از سیر تدریجی تحولات فرهنگی آگاه شد.
درسالهای اخیر، دولتها همواره مغلوب مطالبات شهروندان برای ایجاد ارتباط با جهان بودهاند و برای این منظور طرحهای کوتاه و بلندمدتی را با بهرهگیری از آراء نخبگان به کاربستهاند تا در تعامل با فرهنگ جهانی به یکباره مغلوب باورهای وارداتی نشوند که مجبور شوند سیاستهای خود را براساس آن باورها تغییر داده ونظام پیوسته جامعه را به لجام گسیختگی وارداتی پیوند دهند.
هشدار نخبگان همواره براین محور بوده که تمرکز بررقابتهای سیاسی میتواند سیاستمداران را از توجه به فرهنگ جامعه بازدارد و راه رابرای پیدایش شهروندانی که ازتعادل رفتاری خارج میشوند هموار کند که این نیز خود در آینده میتواند تهدیدی برای جامعه و نسلهای آینده باشد.
برخی از کشورهای فروپاشیده شده شوروی نمونه گویای از این دست هستند که تنها دربرهه کوتاهی پس از فروپاشی اتحادجماهیرشوروی که هنوز نظامهای مقتدر تسلط خود را برجامعه تثبیت نکرده بودند، شاهد خروج شهروندان ازتعادلهای رفتاری بودند و هنوز از یاد نرفته است که در سال 1991 در روسیه و کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق جنایتها به یکباره روبه فزونی نهاد و تا زمانی که دولتها نتوانستند تسلط و اقتدار خود را بر کشورهایشان تثبیت کنند این شیوه ادمه داشت.
توجه به فرهنگ عمومی و ایجاد اعتماد در مردم نه تنها یک ضرورت که یک نیاز است ونمیتوان بیآنکه فرهنگ جامعه را به استانداردهای مورد قبول ارتقاء داد، انتظار تعادل رفتاری درمیان مردم را داشت. متاسفانه در کشمکشهای سیاسی زودگذر مقوله فرهنگ از آنجا که درمقایسه با برون دادهای اقتصادی از خاصیت دیده شدن کمتری برخوردار است مورد غفلت قرار گرفته است و از آنجا که شاخصهای تعیین میزان اعتماد، میزان خودباوری، میزان پایبندی به مقررات، میزان راستگویی، میزان حفظ شئونات و... شاخصهای سادهای نیستند نمیتوان نظر قطعی در افت و خیزش این شاخصها درجامعه داد.
تصور میشود یک نوع عدم تناسب و کاریکاتوریزه شدن بخشهایی از جامعه درحال شکلگیری است که به یقین اثرات آن در سالهای بعد نمایان خواهد شد. بنابر این دستگاههای متصدی بررسی میزان تعیین شاخصهای مذکور – اگر وجود داشته باشند- باید به فکر حفظ وارتقاء آموزههای فرهنگی در جامعه باشند و از رهگذر اتخاذ راهکارهای متعادلسازی جامعه و ارتقاء سلامت فرهنگی جامعه از گسترش رفتارهای نامتعادل جلوگیری کنند.
رقابتهای سیاسی در هر جامعهای ناخواسته مستعد ایجاد غفلت از فرهنگ است و اگر راهکارهای جلوگیری از سایه پراکنی رقابتهای سیاسی بر فرهنگ جامعه زودتر اتخاذ نگردد معلوم نیست فردا دیر نباشد.