آفتابنیوز : آفتاب- جاوید قربان اوغلی: روز 22 بهمن آقای رییس جمهور از گفتگوی مستقیم با آمریکا استقبال نمود، واضح است با شرایطی که ایشان طرح کرد. این روشنترین پاسخ به مصاحبه روز 21 بهمن اوباما و پیامهای شفاف او در زمان مبارزات انتخاباتی و در مراسم تحلیف و مصاحبه با شبکه العربیه بود.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز با اظهار تعجب از مصاحبه اوباما نوشت: «اوباما هشدارهای قبلی خود در جریان مبارزات انتخاباتی دائر بر اینکه ایران اجازه ساخت سلاح اتمی و یا حتی سوخت اتمی را نخواهد یافت را تکرار نکرد».
اوباما در سخنراني روز دوشنبه گفت: «در پي زمينههايي است که يک گفتمان سازنده را با ايران پيگيري کند بهطوريکه آمريکا مستقيما با ايران در تعامل قرار بگيرد و در عين حال هشدار داد که ديوار بياعتمادي ساليان گذشته را نميتوان يک شبه خراب کرد».
روزنامه مذکور ضمن اشاره به استقبال آقای احمدینژاد از این رویکرد اوباما در مذاکره مستقیم با ایران، رویکرد رییس جمهور امریکا را «بی سابقه و نخستین آزمایش اوباما در تعامل با جهان «تفسیر کرده است».
یکی از دوستان مطلع به نقل از یکی از سفرای عرب مقیم تهران نقل کرد که فرد اخیر در محفلی در مقابل این پرسش که نظر شما در باره محور شرارت چیست،گفته است: «این محور هنوز تشکیل نشده است. وقتی رابطه ایران و آمریکا خوب شد آن وقت محور شرارت تشکیل خواهد شد».
نمیدانم این نقل و قول تا چه حد صحیح است ولی به عنوان فردی که مسائل سیاسی را رصد میکنم میتوانم میزان نگرانی کشورهای عربی [به اصطلاح] میانه رو (اگر نخواهیم از الفاظ قبلی استفاده کنیم) را نسبت به تحولات مثبت در روابط ایران و آمریکا درک کنم.
خط کشیها بین این کشورها و جمهوری اسلامی به دشمنیهای دیرین این کشورها نسبت به ایران اسلامی از همان اولین روزهای پیروزی انقلاب باز میگردد. جنگ تجاوزکارانه صدام علیه انقلاب با قول حمایت همین کشورها و اتحاد آنان با امریکا علیه انقلاب آغاز شد. ولی پس از 8 سال جنگ، عراق پاداش آنان را با اشغال کویت داد.
اشغال عراق و آشکار شدن ناتوانی واشنگتن درتحقق اهدافش در این کشور فرصت بینظیری را برای نفوذ در این کشور برای ایران فراهم کرد، توازن قدرت را به نفع ایران برهم زد و [افراطیون] عرب را بیش ار پیش نسبت به ایران حساس نمود.
درجنگ 33 روزه اسراییل علیه حزب الله کاملا روشن شد که ایران بازیگری غیر قابل اغماض در تحولات خاورمیانه است و جنگ اخیر غزه نقطه اوج نمایان شدن اختلاف عربهای [به اصطلاح میانه رو] با ایران بود. این بار ایران در کنار مقاومتی قرار گرفته بود که [ناسیونالیسم عرب] هرگونه تصمیمگیری در باره آن را حق مطلق خود میدانست. این مساله دیگر قابل انکار نیست که [برخی] کشورهای عربی از نفوذ ایران در عراق کاملاً نگران و عصبانیاند. آنان نابودی و پایان حزب الله را انتظار میکشیدند و نهایتاً منتظر خلاصی از موضوع مقاومت در جنگ اخیر غزه بودند. دلایل بسیار زیادی بر صحت این مساله وجود دارد که فعلا موضوع این مطلب نیست.
به نظرم نگرانی امروز اعراب [به اصطلاح میانه رو] از ایران ریشه در همان مطلبی است که آقای سفیر گفته است. ترس از نزدیکی ایران و آمریکا. البته این مطلب هم ریشه درچند واقعیت دیگردارد:
1-درک این واقعیت از سوی آمریکا که پس از 30 سال خصومت با انقلاب و شکست در بهکارگیری همه ترفندها برای مقابله با انقلاب،امروزهیچ چارهای جز تعامل با ایران اسلامی ندارد.
2- ناتوانی آمریکا و اسراییل در شکست مقاومت در لبنان و فلسطین و الهام بخشی انقلاب اسلامی ایران در اوج گیری روحیه مقاومت.
3- ناکارآمدی رژیمهای سنتی عرب در حل و فصل بحرانهای منطقهای و در راس آن منازعه دیرپای فلسطین و تغییرات استرتژیک در جغرافیای سیاسی منطقه؛ کافی است به جابجایی نقش کشورهایی مانند مصر، عربستان و اردن و حتی جنبش فتح با ایران و مقاومت (حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی فلسطین) توجه کنیم.
در مورد اول آمریکا طی 30 سال گذشته همه راهها را برای انقیاد ایران بهکار گرفت. تقریباً هیچ حربهای وجود ندارد که آمریکا از آن استفاده نکرده باشد. ولی همه این راهها با شکست روبرو شد و انقلاب هر سال قدرتمندتر از سال قبل در مقابل آمریکا عرض اندام نمود.
اما مورد دوم نیز به نوعی با موضوع اول مرتبط است. نفوذ بلامنازع ایران در منطقه خاورمیانه روی دیگر سکه ناکارآمدی رژیمهای عربی است. امروز همه کشورهای عربی و آمریکا و متحدان اروپایی آن میدانند که ایران بازیگر اصلی در منطقه است و بازیگران سنتی دیگر کارآیی خود را از دست دادهاند.
اشتباه بزرگ اعراب در این است که این جابجایی نقشها را علیه خود تلقی کنند. ایران همانطور که بارها گفته است حمایت از فلسطین را به معنای عقیم گذاشتن سیاستهای آمریکا در منطقه میداند و نه اقدامی علیه رژیمهای عربی. از منظر ایران اسلامی، شرایط کنونی آمریکا در منطقه فرصت تاریخی بینظیری برای مسلمانان و اعراب برای تغییر در سیاستهای سنتی و وابستگی آنان به آمریکا فراهم کرده است.
وضعیت بسیار وخیم اقتصادی،شکست طرحهایی خاورمیانهای، وضعیت مبهم آمریکا در عراق و آینده نامعلوم افغانستان همه گواهی روشن بر بن بست سیاستهای آمریکا در منطقه و فرصت مغتنم تاریخی برای کشورهای عربی و اسلامی است. امروز این آمریکاست که به سوی ایران آمده است.
این تاییدی پر رنگ و غیر قابل انکار بر حقانیت انقلاب و عنصر مقاومت است. مروری بر تاریخ روابط رژیمهای عربی با آمریکا طی نیم قرن اخیرگواه روشنی بر رویکرد نادرست آنان است. ارزش کشورهای عربی [نزد آمریکا] هم به میزان استقلال رای آنان و در همراهی با مقاومت است. آنان هرچه بیشتر امتیاز دهند ارزش کمتری نزد آمریکا خواهند داشت.
مقاومت جنبشی مانند حماس که در نظر سیاستگزاران آمریکا سازمانی تروریستی است واشنگتن را وادار کرد که از اتهامات نسبت به این جنبش عدول و زمینه را برای ورود نمایندگان این جنبش در پروسه صلح آماده نماید. این ارزش مقاومت است.
روشن است که این رویکرد آقای اوباما به گفتگو با ایران که از زمان مبارزات انتخاباتی امریکا شروع شد،بهطور طبیعی اعراب را بیش ار بیش نسبت به ایران و نقش آتی آن در منطقه نگران خواهد کرد. در چنین شرایطی چه باید کرد؟
بهنظر میرسد همزمان با ارسال سیگنالهای مثیت به رویکرد آمریکا، نباید از منطقه غافل شد. ما بهخاطر اهمیت این امر از خطاهای کشورهای همسایه در حمایت همه جانبه از صدام گذشتیم. تعریف جدیدی از منطقه با یک دیپلماسی کارآمد، میتواند قدرت چانه زنی ما را حتی در رابطه با آمریکا نیز افزایش دهد. به همین دلیل ضروری است ائتلاف جدیدی بر محور مشترکات در منطقه ایجاد شود. تحقق این ایده سخت است ولی غیر ممکن نیست.
آقای مهندس موسوی نخست وزیر دوران دفاع مقدس اخیرا در دیدار با گروهی از دانشجوبان این سوال را مطرح کرد: «که ما چرا نمیتوانیم در سطح منطقه و جهان اسلام جز اندکی دوستان دائم داشته باشیم که بتوانیم با دست پربا رقبا وکسانی که با ما وضعیت خصمانهای دارند روبرو شویم. پایبندی به اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی نباید با ماجراجویی و حادثه جویی در سطح جهان مخلوط شود. این دو موضوع با یکدیگر تفاوت دارد. پایبندی به این اصول با ایجاد حادثههای غیر لازم واقعا سازگاری ندارد».
اگر نگاه حزبی و گروهی به مقولههای ملی را کنار گذاشته و از همه ظریفتهای کشور در تحقق این هدف بهره جوییم شاید تحقق آن آنچنان دور از انتظار نباشد.
از یاد نبریم که همین کشورهای منطقه که علم مخالفت با ما را برافراشتهاند در گذشته نه چندان دور با ما قراردادهای امنیتی نیز امضاء کردند. رابطه سازی با آمریکا مهم است ولی نباید با بدست آوردن یک امر مهم از امور دیگر باز مانیم. هنر دیپلماسی در شرایط پیچیده کنونی منطقه، تبدیل مخالفان به بیطرف و کشورهای بیطرف به دوستان است.