آفتابنیوز : آفتاب: یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: «در صحنه بینالمللی نیاز داریم که با وحدت کلمه و اتحاد وارد شویم، مردم باید مشارکت کنند که این مشارکت اهرم اقتدار ملی است».
به گزارش سرویس سیاسی آفتاب، محمد هاشمی طی سخنانی در مراسمی که از سوی کانون مطالعات سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد با عنوان "سناریوی نسلها، پرده سوم؛ حرفهای بر زمین مانده" برگزار شد، بر ضرورت ساری و جاری بودن ایدئولوژی انقلاب در جامعه امروز تاکید کرد.
وی به آیه 143 سوره بقره و تفسیر مفسرین به استناد آیات دیگر قرآن و روایاتی که از ائمه معصوم منقول است، به ویژگی امتهای وسط که همان امت اسلامی هستند، اشاره و خاطرنشان کرد: «کلمه وسط در لغت به معنی حد متوسط در میان دو چیز و هم به معنی جالب، زیبا و عالی است و این هر دو ظاهرا به یک حقیقت باز میگردد، زیرا معمولا شرافت در آن است که از افراط و تفریط دور باشد و در حد اعتدال قرار گیرد».
وی تصریح کرد: «قرآن تعبیر جالبی در مورد امت اسلام کرده است، آنها را یک امت میانه و معتدل معرفی میکند، معتدل از این نظر که نه طرفدار جبر و نه طرفدار تقدیر هستند. نه درباره صفات خدا معتقد به تشبیه هستند و نه به طور کلی در جهان ماده فرو میروند که معنویت به فراموشی سپرده شود و نه آنچنان در عالم معنی فرو میروند که از جهان ماده به کلی بیخبر گردند و نه همچون گروه عظیمی از یهود که جز گرایشهای مادی، چیز دیگری را نمیشناسند و نه چون راهبان مسیحی به کلی ترک دنیا میگویند».
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: «معتدل، از نظر علم و دانش آن است که نه آنچنان بر دانستههای خود جمود دارند که علوم دیگران را پذیرا نشوند و نه آنقدر خود باختهاند که به دنبال هر صدایی برخیزند، معتدل از نظر روابط اجتماعی آن است که نه اطراف خود حصار میکشند که از جهانیان جدا شوند و نه اصالت و استقلال خود را از دست میدهند که همچون غربزدگان و شرقزدگان در این امت و آن ملت ذوب شوند».
وی افزود: «یک مسلمان واقعی هرگز نمیتواند انسان یک بعدی باشد. بلکه انسانی است دارای ابعاد مختلف؛ متفکر، با ایمان، دادگر، مجاهد، مبارز، مهربان و با گذشت. کسانی که در خط میانه قرار دارند تمام خطوط انحرافی در چپ و راست را میبینند، اگر اسلام گواه خط اعتدال در جهان است، به دلیل همین وسط بودن است. امت وسط، امتی است که میتواند از هر نظر الگو باشد و اگر آنچه که در معنی امت وسط گفتیم در ملتی جمع باشد، بدون شک طلایهداران حق و شاهدان حقیقت هستند».
وی خاطرنشان کرد: «در روایات متعدد از ائمه، امت اسلام امتی میانه است، اسلام، گواه خدا بر خلق و حجت او در زمین است، گواهان بر مردم غلو کننده، که باید به سوی اسلام باز گردند و به ما محلق شوند. ملاحظه کنید که چگونه قرآن کریم رابطه میان همه برنامههای اسلام را در این ویژگیها بیان کرده است، پس اضافه میکند که هدف این بود که شما گواه بر مردم و پیامبر هم گواه بر شما باشد».
هاشمی گفت: «تعبیر به گواه بودن بر مردم جهان و گواه بودن پیامبر نسبت به مسلمان ممکن است اشاره به اسوه و الگو بودن باشد؛ چراکه شاهدان و گواهان از میان افراد نمونه انتخاب میشوند».
وی ادامه داد: «متعاقب رحلت حضرت رسول اکرم(ص) سیاست عملی در جامعه اسلامی دچار گسست شد و ما شاهد جریان سیاسی عمده بودیم. جریان اول، جریان سیاسی امامیه به رهبری حضرت علی(ع) است، جریان دوم مهاجران به رهبری عمر و ابوبکر و جریان سوم انصار به رهبری عباده است. نکته مهم آنکه محور اختلاف و گسست این جریانات، شروع رابطه دولت مصلحت است یعنی درباره جانشین پیامبر اکرم(ص) دو رویکرد مطرح شد؛ رویکرد اول با این اعتقاد که حکومت از طرف خداوند متعال مورد توجه است و جانشینهای پیامبر به طور مشخص در قالب دوازده امام معصوم، منصوب گشتهاند و هرگونه مصلحتاندیشی سیاسی را نفی کرده و با این حال دیدگاه امامت را تبیین میکند».
وی افزود: «حضرت علی(ع) در پاسخ عدهای که وی را متهم به مقهور شدن در مقابل سیاست معاویه میکردند، چنین فرمودند که "به خدا معاویه زیرکتر از من نیست لکن شیوه او پیمانشکنی و گنهکاری است، اگر پیمانشکنی خوشایند بود زیرکتر از من نبود، به خدا مرا با فریب غافلگیر و با سهلگیری، ناتوان نتوان کرد"».
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: «رویکرد دوم معتقد به صلاحاندیشی در حکومت بود؛ بنابراین دولت اسلامی به شور و مشورت جمعی گذارده میشود، مهاجران و انصار با همه اختلافات حول این رویکرد قرار میگیرند، به خاطر همین است که در سقیفه بنیساعده هیچ یک از بنیهاشم یا نزدیکان پیامبر قائل به تئوری امامت حاضر نشدند و فقط بزرگان مهاجر و انصار در خصوص قدرت به بحث نشستند».
هاشمی ادامه داد: «برخورد انصار در سقیفه بنیساعده و رفتار مهاجران و همدستی در دور کردن علی(ع) از خلافت بوده است، به عبارت دیگر انصار و مهاجر با تردید، ایده خلافت در مقابل امامت را مطرح کردند که در واقع مصلحت را به سان یک عامل موثر در فلسفه سیاسی اسلام وارد کرد که بر مبنای آن میتوان تشکیل دولت داد، در این بازی البته مهاجران موفق بودند و با ایجاد تفرقه در جبهه انصار و قرار دادن آنان در گروه خود از حیث جمعیت، بر تفکر امامت پیشی گرفته و دولت را به مقتضی فلسفه تازه بنیاد خود بنیان نهادند».
او در ادامه اظهار داشت: «این جریان در سالهای بعد تحقق یافته است و مشاهده میشود که معاویه و سپس یزید و الی آخر، عنصر مصلحت را خارج از ملاحظات دینی در شکل آشکار به کار میگیرد. در درازمدت مصلحت این شد که اسلام از اخلاق تهی میشود و بعد از 40 سال، فرزند رسول خدا(ص) را در کربلا شهید میکنند».
وی خاطرنشان کرد: «نتیجه بحث این است که فلسفه سیاسی شیعه برای حکومت، مصلحتاندیشیهای روزمره قائل نیست».
وی به رفتار امام خمینی(ره) در زمینه حکومت اشاره کرد و افزود: «امام خمینی(ره) به عنوان شیعهای که قائل به ولایت فقیه بودند در رفتار و عمل به آن گردن نهادند».
هاشمی با بیان اینکه " چرایی انقلاب بسیار مهم است" یادآور شد: «قانون اساسی مشروطه دو رکن داشت؛ یکی سلطنت و دیگری دولت بود که شامل نخستوزیر میشد، وقتی کودتای 28 مرداد انجام و دولت قانونی مصدق سرنگون شد و شاه به قدرت بازگشت، انگلیسیها از ایران میروند تا آمریکا وارد صحنه سیاسی شود، از شاه میپرسند شما میخواهید سلطنت کنید یا حکومت؟ شاه میگوید حکومت. یعنی مقام تشریفاتی نداشته باشد. بر این اساس آمریکا ساواک را تشکیل میدهد که در پوشش سازمان اطلاعات مغز متفکر شاه بود که چه کند و چه نکند، در اسنادی که منتشر شده است ساواک همکاری تنگاتنگی با F16 انگلیس، موساد اسرائیل و CIA آمریکا داشته است. در ایران ساواک به شاه فرمان میداد، با اینکه در قانون اساسی مشروطه شاه یک مقام غیرمسوول و دولت مسوول اجرایی بود، ولی شاه میخواست حکومت کند».
وی افزود: «شاه با این تعبیر که میخواهد حکومت کند ایران را به یک کشور استبدادی تبدیل کرد، دولتی که مسوولیت ندارد، اعتماد و دلبستگی به نظام ندارد، وقتی سرکار میآید برای جیب خود را پر کردن، فساد و خارج کردن رقیب از صحنه است، نه برای کار و خدمت به مردم، مجلس هم همین طور در اثر بیتفاوتی نظام پهلوی به فساد گرایش پیدا میکند و توجهی به اداره کشور ندارد، چون اختیاری ندارد و فرمان از جای دیگری صادر میشود».
وی ادامه داد: «در سال 52 از سلیوان، سفیر آمریکا در ایران سوال میکنند که وضع چگونه است؟ وی میگوید که از معارضان دولت پهلوی هیچ کدام نفوذ اجتماعی ندارند، امام خمینی(ره) نیز نفوذ دارد ولی هیچ امکانی ندارد در نتیجه خطر و ضرری برای پهلوی نیست. البته آن موقع امام خمینی(ره) در نجف اشرف بودند، اما این نظام آنقدر در درون خود فساد پیدا کرده و کارگزاران به نظام بیاعتماد بودند که خطر برای فروپاشی رژیم وجود داشت».
این فعال سیاسی همچنین یادآور شد: «در تاریخ مبارزه در ایران، قبل از امام خمینی(ره) و خرداد 42 ، مبارزه زیاد بود ولی کسی نمیگفت شاه برود، میگفتند باید قانون اساسی اجرا شود. اما امام خمینی(ره) در عاشورا 42 شاه را هدف قرار دادند، در نتیجه شاه به عنوان سمبل استبداد و آمریکا و اسرائیل به عنوان سمبل استعمار مورد حمله قرار گرفتند. در حالی که به وعاظ میگفتند به این سه گروه کاری نداشته باشید».
وی گفت: «در نجف، امام خمینی (ره) بحث ولایت فقیه را در نظام اسلامی مطرح و ایدئولوژی انقلاب را تبیین کردند، به طوری که در دهه 50 توانست در عرصه رقابتهای تنگاتنگ با ایدئولوژیهای رقیب از فرصتها استفاده کند و حقانیت خود را به اثبات برساند».
وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه " معتقدم با داد زدن مشکلی حل نمیشود، اگر قرار به دادن زدن بود خیلی از مشکلات حل شده بود" تاکید کرد: «بحث مستند علمی دارم، تصور من این بود که کانون مطالعات سیاسی دانشگاه فردوسی جای بحثهای علمی است و حضور یافتم، اگر بخواهم پاسخ سوالات شما را بدهم به شیوه خودم باز میگردم و اگر قرار باشد که وسط سخنرانی بگویید سخنرانی نکن اصلا شروع نمیکنم، اهل مجادله نیستم، این کار را با سکولارها و لائیکها در اوایل انقلاب میکردم، از من گذشته است. اکنون با جوانان منطقی دیندار و پژوهشگر همسخن هستم».
این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در پاسخ به سوالی دوران مسوولیت خود در صداوسیما و برخی انتقادهایی که به این رسانه در آن دوران میشد را یادآور شد و خاطرنشان کرد که حضور " کسانی که از روی فرصتطلبی و انگیزه مادی" آمده بودند منجر به این انتقادها میشد.
وی در پاسخ به سوالی در مورد مسائل انتخاباتی اظهار کرد: «در برنامه مثلث شیشهای شرکت کردم، حضورم برای خیلیها سوالانگیز بود. از من پرسیدند که شایعه است شما در ریاست جمهوری کاندیدا میشوید؟ گفتم در عالم احتمالات همه چیز امکان دارد. جامعه این مساله را جدی گرفت و رسانهها هر روز آمدند با ما مصاحبه کردند. دیدم که کار بدی هم نیست، پس ادامه دادم تااکنون هم این احتمال چند درصد باشد معلوم نیست، تصمیم نگرفتم، ولی تصمیم جدی دارم که در انتخابات شرکت کنم و رای میدهم».
وی درباره موضع رسمی حزب کارگزاران گفت: «حزب کارگزاران یک مصوبه با سه بند دارد؛ در انتخابات همراه با ائتلاف جبهه اصلاحات شرکت میکنیم و از کاندیدای جبهه ائتلاف حمایت میکنیم، در شرایط فعلی کاندیدای واحد نداریم و در حدود مواضع حزب هر کدام از اعضا ممکن است که گرایشی شخصی داشته باشند».
هاشمی افزود: «بسیاری از نظرسنجیهای دولتی را مطالعه کردهام، واقفم که نظرسنجیها و وضعیت کاندیداها چگونه است و نگرانی دارم».
وی خاطرنشان کرد: «در شرایط فعلی و وضعیت بینالمللی، حقیقتا جهاد با استکبار تمام نشده است و هر روز صحنههای جدید خلق میکنند؛ یکی از دلایل این که به بخشی از اهداف نرسیدیم برنامهریزیهای عکسالعملی روزمره بود، ابتکار عمل نداشتیم و این کارنامه 30 ساله طرفین است».
وی تاکید کرد: «در صحنه بینالمللی نیاز داریم که با وحدت کلمه و اتحاد وارد شویم، مردم باید مشارکت کنند که این مشارکت اهرم اقتدار ملی است. نباید شرایطی شود که مردم مایوس و میزان مشارکت کم شود و احساس کنند به توصیههای امام راحل عمل نمیشود، امام خمینی(ره) در بخش آزادی،آزادی را به عنوان جامعه متمدن میداند و کسانی را که سلب آزادی میکنند وحشی میداند امام راحل بسیار قوی راجع به آزادی حرف میزند، نسل جوان به اندیشه امام باز گردد، اینها مصادیق دارند و مردم در حافظه سیاسی خود اینها را ثبت میکنند و نسبت به آنها تصمیم میگیرند».
این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی بار دیگر اظهار کرد: «با توجه به نظر سنجیها، در مورد نظراتی که در روزنامهها مطرح است، نگران هستم».
وی درباره فعالیت سیاسی نظامیان نیز پاسخ داد: «امام راحل صراحتاً در چند جای وصیتنامه خواستهاند که این قشر در امور سیاسی دخالت نکنند و اگر انتخابات یک امر سیاسی نیست من حرفم را پس میگیرم».
وی تاکید کرد: «درست نیست که حرفهای امام خمینی(ره) را تحریف کنیم».