آفتاب- سرویس بینالملل: «انتظار معجزه در روابط آمریکا-روسیه را نداشته باشید»: "ویاچسلاو نیکونوف" رئیس بنیاد سیاست روسیه.
جهان در انتظار باراک اوباما است. انتظار اوباما شبیه به انتظار منجی یا بابانوئل است. معلوم نیست به چه دلیلی مردم زیادی که به آمریکا ربطی ندارند، انتظارات خود را به یک سیاستمدار عوامپسند جوان بستهاند که فقط ظاهر فیزیکی و جوانی، برگ برنده او در مبارزه بر سر مقام ریاست جمهوری بود.
همه منتظر کارهای عملی اوباما هستند. آفریقاییها و مسلمانان انتظار دارند که او ریشههای پدری خود را به خاطر آورد. سفیدپوستان و مسیحیان امیدوارند که او ریشههای مادری خود را فراموش نکند.
صلحطلبان در انتظار تعطیلی زندان گوانتانامو هستند و نظامیان در انتظار عدم عجله در این زمینهاند. مردم افغانستان و عراق، رئیسجمهور ایران و نخستوزیر اسراییل، سازمان ملل و سازمان آزادیبخش فلسطین جواب این سئوال را میطلبند که او چه رئیس جمهوری خواهد شد. شایعات فراوانی پخش میشود.
ولی پاسخ این پرسشها کاملاً روشن است. او رئیس جمهور ایالات متحده است و همه کارهای او در راه بهروزی کشور خود خواهد بود. مهم نیست که خودش در این مورد چه بگوید و مطبوعات چه مطالبی درج کنند. ولی ایالات متحده همیشه به نفع ایالات متحده رفتار کرده، میکند و خواهد کرد. نمیتوان این کار را به عنوان گناه آمریکا تلقی کرد.
اوباما، رئیس جمهور ثروتمندترین کشور جهان است و در رأس نیرومندترین ارتش جهان قرار دارد. او هنوز حکومت خود را شروع نکرده ولی عزم راسخ دارد جایی در تاریخ برای خود محفوظ کند. همین نیت «جان-اف کندی» در زمان خود، نزدیک بود به جنگ هستهای منجر شود.
با توجه به اینکه اوباما، رئیس جمهور دمکرات است، او کسی را دوستانه در آغوش خود خفه خواهد کرد که جمهوریخواهان به صورت باز و آشکار به او ضربه میزدند.
باراک اوباما با جرج بوش و از همه مهمتر، با بیل کلینتون فرق خواهد داشت ولو اینکه تیم اوباما تا اندازه زیادی از اطرافیان کلینتون تشکیل شده است. تصادفی نیست که در خاورمیانه، این افسانه ساخت تهران سینه به سینه نقل میشود که اوباما خوب و مهربان است ولی «دار و دستهای» به ریاست هیلاری کلینتون دست و پای او را بستهاند.
به ادعای مؤلفان این افسانه، خانم کلینتون «دیو بدطینتی» است که مانع از آن میشود که رئیس جمهور جدید آمریکا روابط خود را با اسراییل قطع کرده و با ایران روابط برقرار کند. اگر اوباما از «لابی صهیونیستی» رها شود، ایران حاضر است گامی به سوی رئیس جمهور جدید آمریکا بردارد.
درست است که تاریخ شاهد سفر انور سادات به بیتالمقدس برای ملاقات با بگین و پیشرفت جهشی نیکسون در روابط با چین بوده است ولی بعید است که اوباما در آینده نزدیک برای دیدار با محمود احمدینژاد سفری داشته باشد. منطق تحولات در خاورمیانه، دستور کار دولت رئیس جمهور اوباما را تعیین میکند که زمام امور را از جرج بوش تحویل گرفته است. این دستور کار فرحبخش نیست.
اوباما قبل از انقضای دوره اول ریاست جمهوری خود با سلسله مسائلی روبهرو خواهد شد که هر یک از آنها میتواند جهان را به لرزه در آورد. نمیتوان همه این مسایل را حل کرد. پرداختن همزمان به همه آنها معنی ندارد. امیدی نیست که اوضاع خود به خود حل شود. ولی همیشه میتوان «وقت خرید» و درباره بعضی مسایل مطالب «سربالایی» بر زبان آورد و مسایل دیگر را مسکوت کرد.
میتوان به انعقاد پیمانهای جدید و تحکیم ائتلافات قدیمی دست زد. همین امر امکان تعیین مرزهای ممکن، کاهش هزینهها و حفظ سطح بالای محبوبیت را میدهد. این عامل برای رئیس جمهوری که رأیدهندگان او را قبل از آغاز فعالیت به عنوان شخصیت تاریخی اعلام کردند، اهمیت خاصی دارد.
نمیتوان جلوی انقلاب جدید جهانی، این "دفاع انقلاب اسلامی" را تا زمانی که خودش بیرمق نشود، گرفت. نمی توان برای همیشه رژیم عدم اشاعه سلاحهای هستهای را حفظ کرد، دولتهای موجود را حفظ یا دولتهای جدید را در مناطقی ایجاد کرد که مردم آنها حاضر نیستند داوطلبانه از جنگ با همسایگان تا نابودی کامل دست بکشند.
نمیتوان در همه محورها سلطه کامل آمریکا را برقرار کرد. نمیتوان «دهکده جهانی» را از افراطیون و تروریستهای اسلامی پاکسازی کرد که از غرب به عنوان منشأ تأمین مالی و پشتیبانی پشت جبهه استفاده میکنند.
نمی توان در جامعهای که بر اساس قوانین ملوک الطوایفی یا قبیلهای زندگی میکند، دمکراسی پارلمانی برقرار کرد. نمی توان جنبشهای افراطی اسلامی را که در سراسر منطقه جای نهادهای رسمی دولتی را گرفتهاند، بدون نابودی کامل خلع سلاح کرد. ولی میتوان با استفاده از اختلافات بین گروههای افراطی، آنها را به جان هم انداخت و توجه آنها را از آمریکا منحرف کرد.
صرفنظر از آرزوهای رئیس جمهور آمریکا، اسلام سیاسی در خاورمیانه کشورهای مختلف را به تصرف خود در خواهد آورد.
در آینده نزدیک، دمکراسی در جهان اسلام میتواند فقط دمکراسی اسلامی باشد. مانند سابق، رژیمهای سلطنتی و جمهوریهای خودکامهای که توسط رؤسای جمهوری مادامالعمر اداره میشوند، متحدان غرب باقی خواهند ماند. در این کشورها مساله انتقال قدرت عالی دولتی بسیار مبرم شده است که این بحران در زمان ریاست جمهوری اوباما بروز خواهد کرد.
بعید است که او بتواند طالبان را شکست داده و تولید مواد مخدر در افغانستان را ریشهکن کند و در این کشور نهادهای دولتی را برقرارکند.
دوره ریاست جمهوری او با تجزیه کشور هستهای پاکستان، ظهور بمب اتم ایران و مسابقه هستهای منطقهای، جنگ بین ایران و اسراییل، تجزیه عراق و ظهور دولت کردستان، فروپاشی سودان، فاجعه جمعیتی در مصر و تشدید اوضاع الجزایر، اسلامیسازی تدریجی ترکیه، شکست افسانه دولت فلسطینی و انحطاط نهایی سازمان ملل همزمان خواهد شد.
ولی برای خود اوباما مهم نیست جهانیان از او چه انتظاراتی دارند. او موظف نیست از حق و عدالت دفاع کند، در سراسر جهان صلح برقرارکند، به متحدان خود پاداش بدهد و منافع شرکای خود را در نظر بگیرد. رئیس جمهور ایالات متحده باید برای کشور خود نظارت بر ذخایر جهانی مواد انرژیزا و راههای انتقال این مواد را تأمین کند، تعداد دشمنان و هزینههای نظامی را کاهش دهد، کشور خود را از بحران اقتصادی رها کند و عرصه نفوذ آن را به ضرر رقیبان گسترش دهد.
او با لبخند باز و به نفع تمام بشریت این کار را خواهد کرد. فقط ممکن است بعد از آن با دلتنگی نومحافظهکاران «خوب قدیمی» و رئیس جمهور بوش را به خاطر آوریم!
مترجم: بیبایف