آفتابنیوز : آفتاب-مهدی جاویدی: حسین شمس در مقالهای به فیفا یکی از علتهای موفقیتهای خود را در تیمملی ایران «مدیریت بحران» میداند. سرمربی تیمملی فوتسال ایران در این مقاله تخصصی به تشریح شرایط تیمی که جوراندیرو از قهرمانی به سومی قاره کهن تنزل داده بود پرداخته و از چگونگی برخوردش با پدیده بازیکنسالاری میگوید.
شمس در این مقاله با احتیاط از برخوردها و عکسالعملهایی که در کنترل چنین جریاناتی داشته صحبت میکند و تاکید دارد از نرمشهای موثر هم غافل نشده است. هنوز در یادها باقی مانده که او همان روزهای اول کاری بزرگترین بازیکن فوتسال ایران را چگونه کنار گذاشت و چطور در آستانه بازیهای آسیایی وی را به اردو اضافه کرد.
شاید به عقیده شمس آن زمان بهترین اقدام برای صاف کردن جاده پر چاله تیمملی کنار رفتن مقطعی برخی بود و صدالبته که نتیجه دلخواه خود را هم از آن گرفت. تیم به معنای واقعی تیم شد و در بحث الگوی تیمی نیز به نمادی تبدیل شد که در آسیا و در جهان طنازی کرد.
شاید قیاس میان دایی و شمس و یا مقایسه کریمی و شمسایی صد درصد درست نباشد اما مسلما یک قیاس معالفارق هم نیست. دایی هم یکی از مشکلات تیمش را بازیکنسالاری میدانست تا دست به ساختارشکنی ببرد و شاید که نه، حتما جنبه احتیاط را فراموش کرد.
از دید او علی کریمی یک ساختارشکن به حساب میآمد که اجازه اجرای دیسیپلین اردویی را نمیداد.
سرمربی تیمملی بنا به تصمیمی فوری و شاید مغرورانه وی را از تیمملی دور کرد چیزی شبیه به حرکتی که شمس با شمسایی کرده بود غافل از اینکه این برخورد نیازمند راه در رو و حساب و کتابی ویژه است. به این معنا که وقتی شرایط متعادل شد معبری برای فراموشی اتفاقات قبل باقی بماند و نتیجه این برخورد ابتدایی با بازگشتی طوفانی خودنمایی کند.
از خط آخر مقاله شمس چنین برمیآید که هرگونه حرکت و یا برخوردی با بازیکن باید در راستای رشد تیم صورت گیرد نه مغرضانه و ناعادلانه. وقتی بازیکنی مورد تنبیه قرار میگیرد باید درک کند که چرا مورد چنین غضبی قرار گرفته و فقط در این صورت است که چنین برخوردهایی در کار او و تیمش موثر میافتد. شمس معادل عملی آن را با نتایج و درخشش کمنظیر تیم و در بطن آن بازیکن نشان داد.
دایی انگار فقط خط اول مبارزه با بازیکنسالاری را یاد گرفته بود و در اشکالات مدیریت تیمی خود اصل دور شدن از غرض را در اوج غیظ و مصلحتاندیشی فراموش کرده بود. اینطور شد که دایی شمس نشد.