آفتابنیوز : آفتاب: علی زارعی نجفدری، یکی از مشاوران محمود احمدینژاد، در یادداشتی که در وبلاگ شخصیاش منتشر شده، با حمله به طرح انتخاباتی «دولت وحدت ملی»، از حجتالاسلام ناطق نوری با عناوینی همچون «پیاده نظام»، «غضنفر اردوگاه اصولگرایان»، «کم سواد» و «عقدهای» یاد کرده و نوشته است: «پروژهگردانان پروژه دولت وحدت ملّی، طرح موضوع و نطق این پروژه برای عموم را به ناطقی سپردند که در سالهای اخیر نطقش به لکنت افتاده است»!
به گزارش خبرنگار سیاسی آفتاب، زارعی با «بیهویت» و «بیشناسنامه» خواندن پروژه دولت وحدت ملی نوشته است: «پروژهگردانان این پروژه به دنبال پیادهنظامی برای خودشان و در عین حال غضنفری در اردوگاه اصولگرایان میگشتند که به دلیل کم سوادی، از مشرب و مبانی فکری پروژه بیاطلاع یا کم اطلاع بوده و در عین حال سودای لیدری را در سر داشته و نسبت به جریان پیروز انتخابات نهم به دنبال فرصت عقدهگشایی باشد».
مشاور احمدینژاد، که در وبلاگ خود تصریح کرده است "مطالب این وبلاگ صرفاً دیدگاه های شخصی بوده و ارتباطی با سمت رسمی اینجانب به عنوان مشاور رییس جمهور محترم ندارد" بدون آنکه از حجتالاسلام ناطق نوری مستقیماً نام ببرد افزوده است: «پروژهگردانان پروژه دولت وحدت ملّی، طرح موضوع و نطق این پروژه برای عموم را به ناطقی سپردند که در سالهای اخیر نطقش به لکنت افتاده است»!
وی در ادامه با بیان اینکه "در هر نظام و شکل و ساختار حکومتی، کانون وحدت ملّی بر اساس دستگاه فکری و ساختار سیاسی آن نظام شکل میگیرد"، اینگونه نتیجهگیری کرده است که "هم در دستگاه فکری و هم در ساختار سیاسی حکومت اسلامی و نظام ولایی، کانون وحدت ملّی در جایگاه ولایت و رأس نظام تعریف میشود".
زارعی نجفدری، در ادامه به خبر منتشر شده درباره دیدار حجج اسلام ناطق نوری و خاتمی و توصیه ناطق نوری به خاتمی درباره حمایت قاطعانه از مهندس میرحسین موسوی اشاره کرده و آن را ناشی از «عقده گشایی» «ناطق پروژه» دانسته که باعث شده اینچنین «به اردگاه رقیب بغلطد»!
به عقیده مشاور احمدینژاد «جانِ کلام عقده گشایی» ناطق نوری "همین رهنمود دادن به رقیب دیرینه است که از عقده گشایی، رازگشایی میکند و آن اینکه چرا چهره پیروز انتخابات نهم به ما احترام نگذاشته و در اداره امور ما را به بازی نمیگیرد".
زارعی نجفدری در ادامه، عدم استفاده از کارشناسان و نخبگان و نیروهای باتجربه انقلاب را اینگونه تحلیل و توجیه کرده است که "باید گفت که ظاهراً هدف احترام نگذاشتن و به بازی نگرفتن در اداره امور نبوده و نیست. بلکه هدف، گردش نخبگان و باز نمودن حلقه بسته مدیریتی بوده که آن حلقه بسته مدیریتی طی دو دهه اخیر سایه سنگینی بر مدیریت اجرایی کشور گسترانده و خودعلت بسیاری از ناکامیها گردید که خوشبختانه چهره پیروز انتخابات نهم در باز نمودن این حلقه بسته مدیریتی و نتیجتاً گردش نخبگان؛ توفیقات چشمگیری داشته است".
مشاور احمدینژاد در پایان خطاب به ناطق نوری مینویسد: «هدف این بود. لذا بیجهت نطقتان را کور نکنید».
مي ميسابو
حافظ ار خصم خطا گفت نگيريم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نكنيم
آیا وقت آن نرسیده که نورسیده های نارسیده را از گردونه مسئولیت های اساسی و اجرائی مملکت بیرون انداخت ؟ از کوزه همان برون تراود که در اوست. اینان همان تئورسین هائی هستند که خروجی افکارشان صدرات دیپلمات ( دیپلمه ها) هائی است که پیرو کردانیسم هستند یعنی انکه ارزش انهمه حدیث و روایت در خصوص علم و دانش توسط اینان نزد توده های جوان به پر کاهی تبدیل شده است . تا کی باید خسارت این گزیده های نا اهل توسط جامعه پرداخت شود. اگر در فلان دهات غرب بزغاله ئی صدائی در کند تا مدتها در رسانهایمان انعکاس دارد لیکن مدتهاست که هوچی مسلکها اساس فرهنگ جامعه را نه تنها نشانه رفته اند که بدان یورش برده اند و مسئولین ارشد روزه سکوت اختیار کرده اند پس اینهمه شعار حرمت عدالت کرامت انسانی برای چه زمانی بوده است یا شاید ایرانیان این زمان از کرات دیگری گرد هم آورده شده اند . افسوس که این قبیل مخلوقات اصل اسلام را با حربه اسلام نشانه رفته اند .
ننوشتم که چاپ کنید چون چاپ نخواهید کرد نوشتم که بدانید که شاید هم بدانید که ارزش ها افول کرده است مملکت را با فقر مادی می توان اداره کرد لیکن با فقر انسانیت و فقدان کرامت انسانها خیر حتی در جوامع غربی بظاهر غیر توحیدی اصولی قانونمند در روابط انسانها حاکم است که از ترس اعمال قانون شهروندان نا گزیر از حفظ حرمت یکدیگرند این بنده حقیر معتقدم اول باید زیر ساخت های اخلاقی فروپاچیده خودمان را باز سازی و احیا کنیم ااینها را نه به جهت حمایت از این وان بلکه بعنوان درد دل گفتم خود دانید
من مانده ام احمدی نژاد چطور توانسته است این همه نابقه مسل شما را گرد هم جمع کند؟
بغلتد بقلطد بغلطد بقلتت بغلطط بقلتط بقلطت
چقدر ادبیات شیرین فارسی پارثی پارسی فارثی فارصی گسترده است!
یک باره دچار ترس و وحشان شده اند
تو رفتنی و منم ندیدی هرگز ،
آن من که ترا بدین گرفتار شده ام
یک جمله بگویم ، بروم ، نیایم هرگز دیگر
هر کس را بدیدی کو خزرا شده اند ،
یار ما بدانش، ای میر دهقان
کو در گذر زمان همان ما شده اند
( ع ، تهران)