آفتابنیوز : آفتاب- سرویس بینالملل: این مصاحبه با افشین قطبی به صورت تلفنی یکشنبه گذشته انجام شد؛ یعنی سه روز قبل از آن که قطبی مربی تیم ملی ایران شود. ضمیمه این مصاحبه، چند ایمیل است که بین من و او رد و بدل شد. در یکی از این ایمیلها قطبی گفت شاید دوباره مربی تیم ملی شود و در پیام بعدی هم گفت که به «شغل رویایی» خود رسیده است.
قطبی 45 ساله در ایران متولد شد و در سن 13 سالگی به آمریکا آمد. او در دانشگاه UCLA درس خواند و بعد از پلههای فوتبال دنیا بالا رفت. او در جام جهانی 1998 استعدادیاب تیم ملی آمریکا بود، سپس کمک مربی لس آنجلس گلکسی در لیگ آمریکا شد و بعد دستیار گاس هیدینک در تیم ملی کره جنوبی در جام جهانی 2002 گشت.
نظرات او درباره MLS و پیشنهادی که برای هدایت تیم ملی عراق به او شد جالب است. او مربیگری عراق را به دوستش بورا میلوتینوویچ پیشنهاد داد. میلوتینوویچ هم دو هفته گذشته این پیشنهاد را پذیرفت.
مدتی طول کشید تا بتوانم شما را پیدا کنم و سرانجام فرصت آن را پیدا کردم که با شما حرف بزنم. - من در دبی هستم. برای فصل دوم هدایت پرسپولیس را به عهده گرفتم ولی شرایط سختی برایم رقم خورد. نوامبر گذشته بعد از پنج ماه حضور در پرسپولیس از هدایت این تیم کنار گرفتم. حالا به دنبال یک لیگ خوب و یک کشور خوب برای کار هستم. شاید اروپا، شاید ژاپن. من آپارتمانی در دبی گرفتم تا از فشار سنگین فوتبال ایران کمی دور باشم.
در ایران چه اتفاقی برایت افتاد؟
ساده بگویم، بعد از قهرمانی با پرسپولیس باشگاه را ترک کردم چون میدانستم بعد از موفقیت در فصل اول انتظارات بسیار بالا خواهد رفت. در باشگاه پرسپولیس و در کل در فوتبال حرفهای ایران انتظارات بالاست، اما دست کم در سطح باشگاهی امکانات کمی وجود دارد. مردم؟ من عاشق مردم ایران هستم. خاطراتی فراموشنشدنی از واکنش مردم بعد از قهرمانی دارم. من را در خیابان میشناختند. هر جای دنیا که بروید جامعهای بزرگ از ایرانیان را پیدا میکنید که فوتبال را به خوبی درک میکنند. حتی در دبی هم مردم من را میشناختند و همین باعث شد بخواهم به کار ادامه دهم.
اما مدیریت باشگاه عوض شده بود. یک رییس ثروتمند جدید آمده بود که گفت تمام حمایتهای مالی لازم را انجام خواهد داد و هر چیزی که برای قهرمانی باشگاه در آسیا لازم دارم را فراهم خواهد کرد. به خود گفتم این فرصتی عالی است تا کاری در سطحی بینالمللیتر انجام دهم و پیشرفتی بلندمدت در فوتبال ایران به وجود آورم. میخواستم زیرساختها را اروپاییتر سازم و محیطی حرفهای برای بازیکنان فراهم کنم. چالش را پذیرفتم، ولی هر روز با این واقعیت روبهرو میشدم که بسیاری از وعدهها پوچ بوده. همچنین درک کردم که موفقیت و محبوبیت دشمنان بسیاری برایم ساخته است.
در ایران، فوتبال نقشی بزرگ در جامعه دارد. وقتی بازی میکردیم 100 هزار نفر به ورزشگاه میآمدند و 20 میلیون نفر پای تلویزیون بازیها را دنبال میکردند. فوتبال برای مردم شادی میآورد و این عشق به فوتبال نسل به نسل منتقل میشود.
از سال 2007 به این نتیجه رسیدم که هر فردی که مربی پرسپولیس باشد، با افراد زیادی روبهرو میشود که میخواهند مربی این تیم شوند. این موفقیت را دشوار میسازد. لیگ ایران با لیگ آمریکا متفاوت است. در آن جا میتوانستید نتایج منفی بگیرید و با این حال شغلتان را حفظ کنید. در ایران اگر نتیجه خوب نگیرید همه چیز تقصیر شما خواهد بود. اگر دو، سه نتیجه بد بگیرید کارتان تمام است.
اما برای من یکی از بزرگترین تفاوتهای لیگ ایران و لیگ مثلا آمریکا این است که کار در ایران ارزشمند است. میلیونها نفر نیویورک تایمز را برای مقاصد آموزشی میخوانند و به دنبال چیزهای ارزشمند در آن هستند. فوتبال ایران هم همین است: کار در این فوتبال معنیدار و ارزشمند است. همین باعث شد به پرسپولیس برگردم چون این کار بسیاری از مردم را خوشحال میساخت.
در نوامبر از پرسپولیس جدا شدی و ایران هم در بازی مقدماتی جام جهانی به عربستان سعودی در تهران باخت و مربی تیم هم برکنار شد. مطمئنا به این پست علاقه داری.
بعد از باخت به عربستان سعودی و اخراج علی دایی، من با فاصله محبوبترین گزینه مردم برای هدایت تیم ملی بودم. در نظرسنجیهایی که در روزنامهها، یا به صورت پیام کوتاه انجام شده بود 85 درصد مردم میخواستند من مربی تیم ملی شوم. من با چند تن از بهترین مربیان فوتبال دنیا در جام جهانی کار کردهام. من با پرسپولیس موفق بودم. بازیکنان را میشناسم. فکر میکنم من بهترین نامزد باشم. این که من ایرانی – آمریکایی هستم شاید بعضی وقتها خیلی جالب نباشد.
عشق من همیشه فوتبال بوده و این کاری است که دوست دارم انجام دهم. مهم نیست اکثر عمرم را در کجا زندگی کردهام. هر فردی همیشه پیوندی خاص برای زادگاهش دارد و به آن عشق میورزد. تمام انگیزه و انرژیام را برای رساندن تیم ملی به جام جهانی خواهم گذاشت.
این بار دوم در دو سال گذشته است که تصمیمها علیه من گرفته شد. طبیعی است که ناامید شوم، ولی این ذات فوتبال و ورزش است. ما همه باید به جلو بنگریم و درس بگیریم. خوشبختانه هنوز 20 سال دیگر از دوران مربیگری من مانده است.
زمانی را هم در گلکسی در لیگ آمریکا گذراندی. آن دوران خوب بود؟
استیو سمپسن مربی تیم بود. جالب بود چون ما دو قهرمانی در یک سال به دست آوردیم و به نظر من آن آخرین دورانی بود که گلکسی پیروز میشد و نتیجه میگرفت. متاسفانه اتفاقات خوبی برای این تیم نیفتاده و این من را ناراحت کرده است. از دور نتایج آنها را دنبال میکنم و اوضاع فعلی آنها من را خوشحال نمیکند. احتمالا من این تیم را ترک کردم تا دستمزدهای پرداختی گلکسی از سقف تعیینشده کمتر شود و آنها بتوانند بکام را بخرند! البته شوخی میکنم.
آقای مربی، تو در جاهای جالبی در سرتاسر دنیا و برای مردم جالب دنیا کار کردهای. چه فردی بیشترین تاثیر را روی تو داشته است؟ سوال بزرگی است. بهترین جواب من می تواند این باشد... هر فردی با من کار کرده حقیقتا به من اعتقاد داشته و معلم و مرشد من بوده است. بورا را در سال 1991 به یاد میآورم. او هنوز دوست خوب من است؛ استیو سمپسن در دانشگاه ما مربی بود؛ گاس هیدینک که این امتیاز ویژه را داشتم که 18 ماه با او کار کنم و با هم کره را به مقام چهارم دنیا برسانیم. با کیم هو و چا بوم کئون، دو تن از بزرگترین مربیان کرهای در تیم سامسونگ کار کردم و تجربه بزرگی به دست آوردم. زبان کرهای بلد نبودم. چا با بازیکنان صحبت میکرد، بعد برای من به زبان آلمانی دست و پا شکسته توضیح میداد و من سعی میکردم همه چیز را به انگلیسی برگردانم و بفهمم. ولی بعضی وقتها همه مطلب در ترجمهها گم میشد!
سپس باز هم در کره جنوبی با دیک ادووکات کار کردم. او انسانی فوقالعاده برای همکاری است و قهرمان اروپا هم شده. سپس نه ماه شگفتانگیز همکار پیم فربیک بودم که حالا در استرالیا است. ما هر دو در جام جهانی 94 در آمریکا بودیم و در آن هنگام دوستانی بسیار صمیمی بودیم. ما در دو جام جهانی همکار بودیم و بعد من مسیر خود را رفتم.
فرد دیگری که دوست دارم از او یاد کنم داگ همیلتون در گلکسی است. مرگ او ضایعه بزرگی بود، ضایعهای بزرگ برای لیگ آمریکا. از او درباره مدیریت در خارج از زمین، به ویژه در آمریکا نکات بسیاری آموختم. همیشه دوست داشتهام دوباره در لیگ آمریکا مربیگری کنم، ولی به نظرم این کار برای فردی با پسزمینه من مشکل باشد.
منظورتان را نمیفهمم. آیا این که ایرانی هستید مشکلساز میشود؟ باید از افراد مسئول بپرسید. من افراد 45 ساله زیادی را نمیشناسم که در سه جام جهانی تجربه کسب کرده باشند، در آمریکا بزرگ شده باشند، با افرادی مثل هیدینک، فربیک و ادووکات و تیمی مثل گلکسی کار کرده باشند و در لیگ آمریکا هیچ کس حتی به آنها نگاه هم نیندازد.
از افراد شاغل در این لیگ هیچ کس هیچ حرفی با من نزده است. آنها همیشه راهی بر خلاف مسیر من داشتهاند. همچنین باید بگویم که قهرمانی در اولین فصل حضورم در پرسپولیس یکی از دشوارترین کارهایی بود که میشد در فوتبال انجام داد. به نظر من قهرمانی با منچستر یونایتد راحتتر از پرسپولیس است چون در این تیم انتظارات بالا بود و امکانات کافی فراهم نبود. با تمام تجربهای که داشتم و اندکی از آن روحیه آمریکایی توانستیم تیم را قهرمان کنیم. با این حال دوست دارم در لیگ آمریکا هم مربیگری کنم.
مربیگری ایران به شما نرسید. حالا چه میکنی؟
در حال حاضر به مربیگری در خارج فکر میکنم. مذاکراتی با تیمهای اروپایی در سوئد، بلژیک و هلند داشتهام و با منچستر سیتی هم مذاکره کردهام. قرار است این هفته به آن جا بروم تا درباره برنامهای بلندمدت بحث کنیم. همچنین در آفریقای جنوبی تیمی بزرگ در ژوهانسبورگ به نام سانداون وجود دارد. چند باشگاه در ژاپن هم شاید به من علاقه داشتنه باشند. چند باشگاه هم در خاورمیانه، مثل قطر و امارات هستند. اما حالا من هیچ چیز نمیدانم. هر چیزی ممکن است در فوتبلا روی دهد. بعضی وقتها به توافق نزدیک میشوید ولی مربی فعلی چند بازی را میبرد و آنها دیگر نمیخواهند مربی تیم را عوض کنند.
چه چیز لیگ آمریکا برای شما هنوز جذاب است؟
دوست دارم در آن جا مربیگری کنم. به نظر من اگر لیگ آمریکا میخواهد در بلندمدت موفق شود، نیاز به افرادی با انواع گوناگون تجربه دارد تا لیگ جذاب شود. این حرفها را درباره لیگ استرالیا هم زدهام. به آرسنال و ونگر نگاه کنید، یا به این بنگرید که ژوزه چه چیزهایی با خود به چلسی برد. آنها مربیان جذابتری هستند چون تجربه بیشتری دارند و میتوانند چیزی متفاوت عرضه کنند. لیگ آمریکا دوست دارد تمام ثروت خود را روی یک بازیکن خرج کند ولی نمیخواهد یک مربی بیاورد که تیمی را بهتر سازد، کسی که بازیکنان را پیشرفت دهد و بتواند فوتبال را جذابتر کند. مطمئنم آنها با این موافق هستند که نیاز دارند متفاوت و بهتر باشند.
به دوستی بلندمدت خود با بورا اشاره کردی. نظرت درباره این که او مربی تیم ملی عراق شده چیست؟ ماجرا خیلی بامزه بود. من در آمستردام بودم و بورا به من زنگ زد. میخواست بداند در ایران چه اتفاقی برای من افتاد و در کل اوضاع فوتبال در دنیا چطور است. او همچنین میپرسید که چرا مکزیک بعد از اخراج سون [گوران اریکسون] با او تماس نگرفته. به او گفتم عراق به دنبال مربی میگردد. کمی درباره این حرف زدیم که من این پست را قبول کنم، ولی از نظر سیاسی این کار برای من دشوار بود. نمیتوانستم تصور کنم که یک ایرانی – آمریکایی روی نیمکت عراق بنشیند. به نظر من این کار آخر و عاقبتی نداشت.
همین شد که به بورا شماره یک مدیر برنامه را دادم. در آن هنگام عراق به فکر استخدام تروسیه، همان مربی فرانسوی بود، ولی من باور داشتم که بورا مربی بهتری است. تجربه او خیلی خیلی بیشتر است و در رساندن تیمها به جام جهانی استاد است. چهل و هشت ساعت بعد این اتفاق افتاد. این نشان میدهد دوستی و فوتبال میتوانند در کنار هم قرار گیرند. برای او خیلی خوشحالم. بورا انسان بزرگی است. او هنوز میتواند چیزهای بسیاری به فوتبال ارائه کند و عراق کار خوبی کرد که او را استخدام کرد.
با دیدی خارج از ایران و از دبی، به نظرت ایران هنوز بخت صعود به جام جهانی را دارد؟ به نظرم کار خیلی سخت شده. اول از همه ما تنها 6 امتیاز داریم و باید در خانه کره پیروز شویم. جو تیم و وضعیت روانی تیم مثبت نبوده است. باید با همکاری محیطی مثبت دور تیم ایجاد کرد. این جو را باید طرفداران و بازیکنان بسازند.
من را میبخشی اگر از تو بپرسم آیا تنشهای بین دولتهای آمریکا و ایران باعث دغدغهات شده یا نه؟ به نظر من مردم ایران هیچ مشکلی با هیچ فردی ندارند. آنها از باهوشترین و مهربانترین آدمها هستند. از اخبار جهان آگاهی بسیار زیادی دارند و میخواهند بخشی از جامعه جهانی باشند.
تجربهای که با پرسپولیس داشتم به من نشان داد مردم ایران چقدر شور و هیجان و انرژی دارند. متاسفانه این انرژی در دنیا مخفی نگه داشته شده و پنهان مانده. امیدوارم حالا که اوباما رییس جمهور آمریکا شده، دنیا جهتگیری تازهای بگیرد و ایران بتواند جایگاهش را در جامعه جهانی به دست آورد.
آقای مربی، صحبت کردن با شما لذتبخش بود و حس میکنم میتوانستیم مدتهای بسیار بیشتری با هم حرف بزنیم، ولی زمان رفتن فرا رسیده. میخواهم بدانید که هر جا باشم، خانه من متعلق به شماست.
اواخر روز یکشنبه یک ایمیل به قطبی زدم تا اطلاعات بیشتری درباره نقش او در تیم ملی آمریکا در سال 1998 بگیرم. او در جام جهانی فرانسه آمریکا حضور داشت و مقابل ایران بازی کرد. ایران آن بازی را دو بر یک برد.
من در کادر فنی تیم آمریکا بودم. من نقشی مکمل در زمینه آمادهسازی مدلهای تاکتیکی و تحلیل برای استیو سمپسن و تیم آمریکا داشتم. بازی آمریکا و ایران برای همه طرفها مسابقه ویژهای بود. این بازی به درستی تاثیر و جادوی فوتبال را نشان داد و در آن ملتها و مردم بدون مسائل سیاسی کنار هم جمع شدند. از نظر شخصی، حضور در دیداری در جام جهانی که بین دو تیمی برگزار میشد که بیش از همه دوستشان دارم خیلی ویژه بود. آن بازی احساساتی برای من به همراه داشت که نه به انگلیسی و نه به فارسی نمیتوانم بازگو کنم.
روز سهشنبه قطبی یک ایمیل به من زد و از من خواست در اسرع وقت با او تماس بگیرم. زنگ زدم و او به من گفت که ایران جانشین علی دایی را هم برکنار کرده و او در صدر لیست نامزدهای هدایت تیم ملی قرار دارد. داستان داشت جالب میشد و من تصمیم گرفتم صبر صبر کنم تا ببینم چه خواهد شد. روز چهارشنبه یک ایمیل دیگر از قطبی دریافت کردم:
همان طور که قول داده بودم، میخواهم خبر بدهم که من به عنوان مربی تیم ملی ایران انتخاب شدهام.
سرانجام در ساعتهای پایانی چهارشنبه این پیام از قطبی رسید: فرصت بردن ایران به جام جهانی 2010 به من داده شده و این من را فوقالعاده به هیجان آورده. این رویای زندگی من بود، این آرزوی همیشگی من بود، این تقدیری بود که باید محقق میشد. از همه مردم در سرتاسر دنیا که من را تشویق کردند، از من حمایت کردند و الهامبخش من بودند تا این فرصت را به دست آورم تشکر میکنم. ایران در مسابقات مقدماتی وضعیت دشواری دارد، ولی با کیفیتی که بازیکنان ایرانی دارند، با حمایت 70 میلیون طرفدار ایرانی در سرتاسر دنیا و کمی هم اقبال فوتبالی هر چیزی ممکن است.
یکی هم احمدی نژاد آورده بود سر کار ، شما زدینش کنار و این [...] را آوردید...
با اینکه طرفدارتم ولی خیلی متاسفم که اومدی ، چون همه کاسه کوزه ها رو کفاشیان [...] سر تو میشکنه و شما که یک اسطوره ای را خراب میکند.
احتمالا به خاطر روحیه امریکاییش!
اگر دولت جلوی بزدل هایش را هم نگیرد ، دچار جنگ های خیابانی در ایران خواهیم شد.
یا راه امام یا مرگ. یا مسببان رقص قرآن را به دادگاه بکشید یا می جنگیم.یا 1 میلیارد را پس دهید یا می جنگیم.
از تمامی دوستان بسیجی کارت باطل شده و کارت باطل نشده طرفدار موسوی تقاضا داریم از هر شهر و زادگاهی که هستند ، در تمامی مراسم با شکوه موسوی شرکت کنند.
شعار ما:
بسیجی بسیجی ، موسوی آن یار تو
موسوی موسوی ، بسیجی هم یار تو