آفتابنیوز : آفتاب: مصاحبه حجتالاسلام والمسلمین علی زادسر جیرفتی، با آیتالله هاشمی رفسنجانی، که در آن هاشمی به بیان روابط نزدیک و صمیمانهاش با رهبر انقلاب پرداخته و علاوه بر آن صراحتاً اعلام کرده بود که «با دلایل متعدد به عملکرد دولت نهم انتقاد دارم»،
[+] با واکنشهای تند و خارج از حد و مرز رسانههای حامی محمود احمدینژاد مواجه شد.
به گزارش آفتاب، این رسانهها، با دستاویز قرار دادن بخشی از سخنان آیتالله هاشمی رفسنجانی که درباره انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری اسلامی ایران گفته بود: «در مورد انتخابات دوره دهم، اعتقاد من همان است که در جلسه جامعه روحانیت بحث شد و آن این است که چنانچه همه کسانی که خود را به هر نوعی جزو اصولگرایان میدانند، یکی از چهار نفر مطرح شده یعنی حجج اسلام ناطقنوری و روحانی و آقایان لاریجانی و ولایتی را، نامزد کنند و متفرق نشوند، بنده نیز به سهم و توان خود از نامزدی آن نامزد واحد، حمایت خواهم کرد»، شانتاژ تبلیغاتی وسیعی به راه انداختند و مدعی شدند که جامعه روحانیت مبارز هیچگونه جلسهای با هاشمی درباره انتخابات نداشته است.
پس از آن بود که روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره ماجرای طرح دولت وحدت ملی در جلسه جامعه روحانیت مبارز یک متن توضیحی منتشر کرد.
[+]در آن متن آمده بود: «پس از انتشار ماجرای دیدار آقای زادسر جیرفتی با آیتالله هاشمی رفسنجانی، چند سایت خبری و به تبع آنها چند روزنامه سعی در وارونه جلوه دادن حقیقت مطلب دارند در صورتی که: اولا، آیتالله هاشمی رفسنجانی نگفتند که من در جلسه جامعه روحانیت بودهام و یا جلسه جامعه روحانیت در حضور من تشکیل شده است، بلکه گفتند: "نظر من همان است که در جلسه جامعه روحانیت مطرح شد". پس اصرار برخی رسانهها برای شنیدن این جمله از اعضای جامعه روحانیت که "جامعه روحانیت مبارز جلسهای با هاشمی رفسنجانی نداشته است" نوعی تلاش برای کمرنگ کردن اصل ماجراست.
ثانیا، این موضوع را برای اولین بار حجتالاسلام و المسلمین ناطق نوری به صورت رسمی و رسانهای اعلام داشت و آقایان نواب، باهنر و روحانی هم خبر تشکیل این جلسه را برای آیتالله هاشمی رفسنجانی نقل کردند و گفتند: "اساس بحثهای جامعه بر همان طرح وحدت ملی است و تصمیم گرفته شد چهار نفر به عنوان داور برای انتخاب یک نفر از چند نفر اصولگرا انتخاب شوند" و حتی پیشنهاد دادند که آیتالله هاشمیرفسنجانی یکی از آن چهار داور باشد که ایشان نپذیرفتند و گفتند: "اصل طرح را قبول دارم و باید خودتان برای اجرای جزئیات آن تصمیم بگیرید". ثالثا، نقل این موضوع در جلسه جامعه روحانیت مربوط به امروز و دیروز نیست».
علیرغم انتشار این متن توضیحی، شانتاژ تبلیغاتی رسانههای توجیهگر دولت، که به نظر میرسد از انتقادات دلسوزانه رئیس مجلس خبرگان رهبری از عملکرد ضعیف دولت عصبانی باشند، پایان نیافته است.
حجتالاسلام زادسر که هفته گذشته در واکنش به این جو مسموم تبلیغاتی در مصاحبهای اعلام کردهبود: «طرفداران دولت از ریاست هاشمی در خبرگان متشنج شدهاند»،
[+] روز دوشنبه با انتشار یادداشتی با عنوان «چند سخن به قصد دفاع از حریم روحانیت»، در وبلاگ شخصیاش (
www.zadsar.ir)، ضمن ابراز تأسف از این فضای ناسالم رسانهای، به دفاع از شخصیت آیتالله هاشمی رفسنجانی و ذکر پارهای از ناگفتهها پرداخت.
زادسر در این یادداشت از قول هاشمی نقل کرده است که در پاسخ به انتقادات زادسر در دوران نمایندگی مجلس از دولت سازندگی، خطاب به او گفته است: «آقای زادسر به خدا قسم که نطقها، نامهها، مواضع و مصاحبههای شما که آدمی میفهمد که از سرصدق، اعتقاد و دلسوزی هستند، در نزد من، به مراتب شیرینتر هستند از گفتهها و نوشتههای کسانی که من میدانم جهت خوشآمد، ایراد میکنند و به رشته تحریر در میآورند».
به گزارش سرویس سیاسی آفتاب، متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
بسماللهالرحمنالرحیم
چند سخن به عنوان دفاع از روحانیت یک مقام ارشد خوانندگان محترم و عزیز، خصوصاً اصحاب قلم و رسانه؛ زید عزهم!
سلام علیکم
با احترام بسیار، چه زیبا و طربانگیز خواهد شد اگر گردانندگان رسانههای پرشمار و مکتوب سنتی و دیجیتالی که به نوعی با استناد به نوشته این قلم با عنوان؛ «آیتالله هاشمیرفسنجانی چه گفت»، سعی کردند تا چهره آشنای انقلاب اسلامی و همسنگر دیرین نایب امام زمان علیهالسلام را، به نوعی مخدوش بسازند، بدون خطاب خاص از سوی صاحبان حق قانونی، خود، برابر قانون مطبوعات و عرف رسانهای، نسبت به درج این جوابیه، اقدام مقتضی را مبذول فرمایند :
سخن اول: به فضل الهی، سعی نگارنده و همچنین گمان او تا کنون بر این بوده است که به نرخ روز نان نخورد و قلم را دکان نپندارد و از نفاق دوری جوید و از دروغ بگریزد و نگوید بهجز آنچه را که حق میداند، و ننگارد مگر جملاتی را که مفید فایده میانگارد، و نرود راهی را به غیر از صراط مستقیم شهیدان والامقام و جلیلالقدر، و ان شاءالله و با دعای خیر اهل دعا، خداوند منان منت بنهد و توفیق حرکت به سوی قلل رفیع این خصال آسمانی را، روزیش بگرداند.
بنا بر آرزوهای بلندی که برخی از آنها را مستحضر شدید، سعی این عبد سراپا تقصیر درگاه پروردگار، براین بوده است که در دولتهای پنجگانه هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدینژاد، محاسن و معایب را بدون کم و زیاد به تصویر کشانیده و هم و غم خود را مصروف ساخته است که انتقاد را آنگونه که باید باشد، انجام بدهد و تخریب و عیب جویی را به نام نقادی به جامعه تحمیل نکند.
در هیچکدام از دولتها پستی نداشته است و ندارد، بنابراین خوف و حزنی بر دلش سایه افکن نیست. ابلاغ نمایندگی وی را در دورههای چهارم، پنجم و هفتم مجلس شورای اسلامی، قطعاً و یقیناً مردم جیرفت و عنبرآباد امضاء کردهاند و به ظاهر هم، آنان نیز در انتخابات هشتم، لغو فرمودهاند، پس اگر قرار است منتی هم بپذیرد، مردم سزاوارند نه دولتها. البته که طمعی نیز ندارد زیرا به خوبی واقف است که قدرتمندان چپ و راست و این جناح و آن جناح، نامبرده را با زبان صریح و قلم تیزش، برنمیتابند.
سخن دوم: ارادت این قلم به آیت الله هاشمی رفسنجانی بر میگردد به بهار 1358 (30سال پیش) و مدرسه مبارکه فیضیه قم که برای اولین به صورت مستند و بیانی شیوا، نقاب ار رخسار کریه منافقین برداشت و لبخند رضایت را بر لبهای مبارک حضرت امام قدسسره، نشانید.
محبت و امید مانند ما به او، از جنس تملق رایج از قدرتمندان نیست، چونکه برهمگان روشن است که زادسرجیرفتی در اوج قدرت سیاسی و اجرایی رئیس جمهور دولت سازندگی، به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی، منتقد جدی و قوی پارهای از عملکردها و سیاستهای آن دولت و رئیسش بوده است.
انتقاداتی را که در آن زمانه این طلبه بسیجی از رئیس جمهور اسبق که فرمانده جنگ و دفاع مقدس بود، مطرح میکرد از جایگاه نماینده مجلس خطاب به رئیس جمهور بود، نه از شأن علی زادسر، که زادسر هرگز چنین جایگاهی برای خود قائل نبوده است و نیست.
درست به یاد دارد که در همان دوران این مهم را به صورت مکتوب و حضوری تسلیم حضور شریف هاشمی رفسنجانی که رئیس جمهور بود، داشت که پاسخ شنید (نقل به مضمون) : «آقای زادسر به خدا قسم که نطقها، نامهها، مواضع و مصاحبههای شما که آدمی میفهمد که از سرصدق، اعتقاد و دلسوزی هستند، در نزد من، به مراتب شیرینتر هستند از گفتهها و نوشتههای کسانی که من میدانم جهت خوشآمد، ایراد میکنند و به رشته تحریر در میآورند».
حالا چرا بعضیها بین شخصیتحقیقی و حقوقی افراد، تفاوت قائل نمیشوند، خدا داناتر است.
شأن نماینده مجلس به عنوان چشم و گوش و زبان ملت مسلمان ایران نقادی از رئیس جمهور، وزیران و دیگر مقامات سه قوه بود و هست. مخاطب نقدهای دلسوزانه و خیرخواهانه علی زادسر، رؤسای جمهور کشور بودهاند، نه هاشمیرفسنجانی، خاتمی و احمدینژاد، و شخصیت حقیقی آنان.
دلیل اینکه بعضیها نقد از رئیس دولت سازندگی را، با ابراز علاقه به آیتالله هاشمیرفسنجانی و دفاع از حرمت حضرتش، در تضاد میبینند و فاعل آن و عامل این را به نفاق، تملق، سیاسیکاری و وادادگی و از این قماش متهم میکنند، چیست، خودشان باید پاسخ بگویند، ما معتقد به انجام تکلیف هستیم و مطمئناً تکلیف قبل از انتخابات با تکلیف بعد از انتخابات یکی نیست، نقد رئیس جمهور وقت با حمایت از او در انتخابات بعدی در تضاد نبوده و نخواهد بود، کما اینکه ما نسبت به آیةالله هاشمیرفسنجانی، چنین بودهایم و چنانچه باز هم براین مدار تکلیفی را احساس کنیم با اعتقاد راسخ فاعل و عامل آن خواهیم شد و از ملامت ملامت کنندگان نهراسیده و تقیه نادرستی را که بهانهای است برای اهل گریز ار عمل به انجام تکلیف، پیشه نخواهیم ساخت.
سخن سوم: سخن سوم دو پرسش است که مخاطب اصلی آنها، تکذیب کنندگان قول هاشمیرفسنجانی (اعتقاد من همان است که در جلسه جامعه روحانیت بحث شد)، میباشند که عبارتند از :
اول: خلاف واقعگویی حضرت آیتالله هاشمیرفسنجانی، ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام، را از کجای نوشته اینجانب با عنوان "آیتالله هاشمیرفسنجانی چه گفت"، استخراج کردند که با تمسک به آن، اینهمه به کسی که ولی امر مسلمین و نایب امام زمان علیهالسلام، در بارهاش فرمودند: «هیچ کس برای من هاشمیرفسنجانی نمیشود»، که آشنای قدیمی و قبل از انقلاب اسلامی، والسابقونالسابقون، اولئکالمقربون، نیز میباشد، تاختند!؟
چه طور دلشان راضی شد که با چنگ انداختن به این جمله که (اعتقاد من همان است که در جلسه جامعه روحانیت بحث شد)، هاشمیرفسنجانی را، آنگونه معرفی بکنند!؟
به نظر میرسد که جمله مورد اشاره آیتالله هاشمیرفسنجانی، جلسهای را در جامعه روحانیت مبارز تهران دامت برکاتهم، پیرامون انتخابات دهم ریاست جمهوری، تأکید نکرده و امضاء نمیکند، بلکه ناشی از گزارشی است که آقایان آیتالله امامیکاشانی و حجج اسلام ناطقنوری و روحانی که هر سه بزرگوار از اعضای برجسته آن جامعه میباشند، در جلسه بعد از اجلاس مجمع تشخیص مصلحت نظام، بیان فرمودهاند.
علاوه بر آنچه که ذکر شد، سخنان جناب حجتالاسلام نواب و جناب آقای باهنر، در تأیید مطالب آن سه عضو محترم جامعه روحانیت مبارز نیز، بر اطمینان ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام، بر انشای چنان جملهای، افزوده است.
مخلص کلام و بیانات پنج عزیز مذکور هم این بوده است که مقرر شده که چهار نفر به عنوان داور انتخاب بشوند، تا یکی از چهار نفر مطمح نظر را مشخص کنند.
آن برداشت ناصوابی را که برخی به خوانندگان خود القاء نمودند و بلافاصله، آن پرسشهای خاص را، از خوانندگانی خاص، جویا شدند، همان جوابهایی را که آنان فرمودهاند، داشته است.
خوب؛ این عزیزان بزرگوار که ارادت بنده را به خودشان وقوف دارند، چه خوب بود که یک تلفن میزدند، که جناب آقای هاشمیرفسنجانی، منظورتان از بیان این جمله؛ (اعتقاد من همان است که در جلسه جامعه روحانیت بحث شد)، چه بوده است، و از رئیس محترم مجلس خبرگان رهبری میپرسیدند، شما که طی یکسال گذشته در جلسه جامعه روحانیت مبارز حضور پیدا نکردهاید و تا این لحظه هم (ده روز قبل)، هیچگونه بحث رسمی در آن جامعه، راجع به آن چهار نفر، یعنی آقایان حجج اسلام ناطقنوری و روحانی و دکتر ولایتی و دکتر لاریجانی، نشده است، پس این جمله را به چه منظور بیان داشتهاید؟
اگر چنین میکردند، با ظن قریب به قطع، پاسخ میشنیدند که : «جریان از این قرار است که آقایان نواب و باهنر به من گفتند که جامعه روحانیت راجع به این چهار نفر هم بحث خواهد کرد و البته از من خواستند که در این خصوص یکی از داوران نیز باشم که بنده قبول نکردم و گفتم، که اگر فقط یکی از این چهار بزرگوار نامزد بشوند، من نیز به سهم و وسع خویش کمک و حمایت میکنم».
آیا آنچه را که با استناد به یک حرف (حرف "ه") و نه یک کلمه، چه رسد به یک جمله، با آیتالله هاشمیرفسنجانی، انجام دادند، به گمان خود، حمایت از برادر گرامی جناب آقای دکتر احمدینژاد بود و یا مخالفت عملی و واقعی با جناب ایشان؟، خوب است که به افکار عمومی مراجعه شود.
دوم: این قلمبهدستان محترم، حتماً حضرت آیتالله امامی کاشانی را قبول دارند، از حضرت ایشان سؤال میکردند که آقا جریان از چه قرار بوده است. از آقایان حجج اسلام ناطقنوری و روحانی، صحت و سقم مطلب را جویا میشدند، اگر برداشت خود را با واقع منطبق مییافتند، آنگاه بر پیکر نام و عنوان ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری، شلاق کلمات را فرو میآورند و تازیانه اتهام را میزدند.
به راستی چرا تیتر یک آنها، یکی از اینها، نشد:
1. روابط من با آیةالله خامنهای، هم عاطفی است و هم معرفتی و هم سیاسی و هم کاری.
2. من و آقای خامنهای با سیاست عجین شدهایم.
3. من جهت عمل به نظرات و تصمیمات متخذه از سوی ایشان به عنوان رهبری، عندالله حجت شرعی و قانونی دارم.
4. تکرار میکنم که طی حداقل پنجاه سال گذشته در این کشور دو نفر از من و آقای خامنهای به یکدیگر نزدیکتر، کسی را نمیشناسم.
5. ما هرگز از هم جدا نخواهیم شد.
6. تأسف و تأثر هاشمی رفسنجانی و اوج غم و غصه او از اینکه چرا مجیزگویی و چاپلوسی و پستخواهی به هر قیمتی، تا بدین حد پیشرفت کرده است.
آری این است اعتقاد ما که قطعاً و یقیناً انقلاب شکوهمند و مقدس اسلامی، هرگز فرزندان خود را نمیخورد، زیرا نهضت مقدس امام خمینی کبیر قدسسره، از جنس انقلابهای دیگر که در تاریخ ثبت شدهاند، نمیباشد، بنا براین همانند آیتالله هاشمی رفسنجانی و استاد گرامی حجتالاسلام والمسلمین ناطقنوری و . و . ، اگر چه ممکن است احساس کنند که عرصه برآنان تنگ شده است و خدایناکرده فضا برای حضور و برکت آنان به اندازه شأن و تجاربشان وجود ندارد، اما مطمئناً اینان همانند گذشته همچنان نقشآفرینان و تأثیرگذاران مراحل مختلف انقلاب اسلامی خواهند بود.
حسن ختام این مقال را با این مصرع مزین میکنیم که:
ما زیاران چشم یاری داشتیم!
بدان امید که این پندار ما مبنی بر یاری یاران، غلط نباشد، و اکرام ارکان نظام اسلامی و احترام مصادیق «والسابقون السابقون، اولئک المقربون» را از وظایف دینی و ملی خود بدانیم و . . .
والسلام علیکم و علی عباداللهالصالحین
طلبه بسیجی، علی زادسرجیرفتی