موضوع فقط این نیست که در ساختار حاکمیت یکدست، کسی آنچه اتفاق افتاده را گردن نمیگیرد و با وجود آنکه وضعیت حاصل از یکدستی سه قوه، برای نمونه خود را در «یک استکان چای دبش» نشان داده، قرار است همین روند ادامه پیدا کند که در طرف مقابل هم گویا در بر همان پاشنه که در این پنج سال و بهخصوص در انتخابات ریاستجمهوری قبل چرخیده، بچرخد.
موضوع این است که سیاستورزی یعنی تلاش برای بهبود وضعیت زندگی مردم حتی به اندازه یک سر سوزن یا حداقل جلوگیری از بدترشدن اوضاع.
عده ای خرده میگیرند که اصرار برای شرکت در انتخابات در این سالها وقتی که حضور یا عدم حضور تأثیری ندارد، اصرار بیجایی است.
بسیار خب،برفرض که این اصرار بیجاست ولی این عدم حضور باید یک جایی در زندگی مردم اثری داشته باشد یا خیر؟
اینکه بگوییم کاری نمیشود کرد که معنای سیاستورزی نیست. این عین عدم سیاستورزی است.
بالاخره بعد از 4 سال از انتخابات مجلس یازدهم نه، بعد از همین 2 سال و اندی تشکیل این دولت و قطار پیشرفتی که به آن مباهات میکند، نتیجه مثبت این عدم حضور در انتخابات بر زندگی جاری مردم چه بوده؟ لوایح اصل هشتادوپنجی؟ آیا جز این است که گویا همین مجلس و همین ساختار نیز قرار است یکدستتر بشود؟
آیا باید هیچ کاری نکنیم تا از درونش چند استکان چای دیگر بیرون بیاید؟ حاکمیت یکدست به کنار، آنهایی که معتقدند این میهمانی چای عصرانه، حاصلش میشود همین بودجهای که کسی قبولش ندارد، هدفشان از سیاستورزی چیست؟ آیا «ادامه هیچکاری نکردن» و هیچ برنامهای نداشتن و امید بستن به اینکه خودش یکجوری درست بشود؟