محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا دو طیف را مانع مشارکت گسترده در انتخابات ارزیابی میکند و گفت: بخشی از کسانی که مردم را از اتنخابات دلسرد میکنند، اصلاحطلبان تندرو هستند. آنها به دلیل اینکه خودشان پایگاهی در جامعه ندارند و پایگاه بسیار متزلزلی دارند، طبیعتاً علاقمند نیستند که انتخابات برگزار شود و مردم به خواستههایشان برسند. بخش دیگری از کسانی که مانع هستند، همان جریان خالصسازی است که دنبال مشارکت پررنگ نیست.
بخش هایی از گفت و گوی مهاجری را در ادامه می خوانید:
به نظرم برای اینکه اعتماد مردم به فضای سیاسی برگردد یک کار انقلابی از طرف دولت، وزارت کشور و شورای نگهبان لازم است و با همه اینها توقع این نیست که اگر اینها همه موانع را هم از سر راه برداشتند، مردم کاملا در انتخابات شرکت کنند؛ ممکن است باز هم شرکت کنند، ولی به هر حال مقامات اجرایی و نظارتی حسن ظن خودشان را نشان میدهند و این خودش میتواند در انتخاباتهای بعدی به یک نقطه امید تبدیل شود.
سلامت و امنیت انتخابات در اختیار مجریان و ناظران است، اما قسمت بعدی که مربوط به رقابت و مشارکت است، مربوط به مردم و احزاب میشود.
اینکه تصور شود فقط مردم و احزاب هستند که فرآیند مشارکت را رقم میزنند، دور از واقعیت است. به نظر من کاری که مجلس برای تغییر عجولانه قانون انتخابات انجام داد و عملا باعث شده تقویم انتخابات چند ماه جلوتر بیاید و ثبتنام انتخابات را دو مرحلهای کند، نوعی بی اعتمادی را در جامعه سیاسی کشور رقم زد و خودش عملا باعث بخش قابل اعتنایی ازافرادی که به دنبال مشارکت در انتخابات بودند، حضور در انتخابات را خیلی جدی نگیرند.
بدبینیهایی هم به وجود آمد که اینها میخواهند برای رد صلاحیتها و چیزهای شبیه به این زمان موسعتری در اختیارشان باشد. از سوی دیگر بعد از بیانات رهبری در فروردین ماه هیچ پالسی از طرف دولت و شورای نگهبان صادر نشد مبنی بر اینکه واقعا ارادهای برای مشارکت گستره در انتخابات وجود دارد؛ به نظر میآمد آقای رئیسی به عنوان دولت علاقهای ندارد به اینکه یک انتخابات گسترده برگزار شود؛ به خاطر اینکه معنای انتخابات پرشور یک مجلس مستقل و فراجناحی است که طبیعتاً میتوانست مزاحم برای دولت آقای رئیسی تلقی شود. طبیعتاً هم آنها خیلی علاقهای به چنین مجلسی نداشتند. از طرف شورای نگهبان هم هیچ واکنشی نشان نداد که قرار است مثلاً قرار است در این انتخابات ما با تسامح بیشتری برخورد کنیم.
به نظر من دولت، شورای نگهبان و همینطور مجلس عملاً کاری کردند که بیانات فروردین ماه رهبری به یک شکلی در سکوت برگزار شود؛ تا اینکه ایشان اخیرا به نظر من در اقدامی دیر هنگام مجدداً آن موضوعات را تکرار کردهاند. چون زمان کافی برای اصل موضوع ثبت نامها از بین رفته بود و باز هم ندیدیم شورای نگهبان چیزی اعلام کند مبنی بر اینکه مثل دورههای گذشته عمل نمیکنیم.
آنچه که مقام معظم رهبری گفته بودند، عملاً نقد دورههای گذشته بود. ولی شورای نگهبان همچنان مثل گذشته در یک سکوت خبری فرو رفت و به همین دلیل من به مردم و گروههای سیاسی حق میدهم که اعتمادی به سیستم اجرایی و نظارتی برای علاقمندی به انتخابات پرشور ندارند.
جریانی که فضای سیاسی کشور را در سه چهار سال گذشته مدیریت کرده عملاً همان «جریان خالصساز» است که شروع به قلع و قمع هر تفکر مخالف تفکر حاکم کرده است؛ بنابراین نظر مقام معظم رهبری این است که این جریان خالص ساز به کلی خلع ید شود؛ در حالی که هیچ قرائنی وجود ندارد برای اینکه واقعاً این اتفاق مثبت دارد میافتد.
گروههای سیاسی هم در صورتی میتوانند موفق شوند در انتخابات کاندیدا معرفی کنند، لیست بدهند و فعال باشند که یک بخش مهمی به نام «اعتماد جامعه به انتخابات» به انتخابات برگشته باشد.
متأسفانه در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ و بعد هم عملکرد فوق العاده ضعیف آقای رئیسی در حوزههای اقتصاد، فرهنگ و سیاست و آزادیهای سیاسی جامعه را به این نتیجه رسانده که انگار هیچ تغییر مثبتی قرار نیست در جامعه به وجود بیاید. به همین دلیل است که فرآیند انتخابات دارد به شدت با نگرانی از طرف بخش سیاسی جامعه دنبال میشود.
نظرسنجیها هم وضع خیلی خوبی را نشان نمیدهد؛ اینکه طبق نظرسنجیها در تهران بین ۱۲ تا ۱۵ درصد و در سراسر کشور حدود ۳۰ درصد مشارکت وجود دارد، نشان دهنده همان وعدهای است که یک مجلس ضعیف تشکیل خواهد شد.
به نظرم برای اینکه اعتماد مردم به فضای سیاسی برگردد، یک کارانقلابی از طرف دولت، وزارت کشور و شورای نگهبان لازم است و با همه اینها توقع این نیست که اگر اینها همه موانع را هم از سر راه برداشتند، مردم کاملا در انتخابات شرکت کنند؛ ممکن است باز هم شرکت کنند، ولی به هر حال مقامات اجرایی و نظارتی حسن ظن خودشان را نشان میدهند و این خودش میتواند در انتخاباتهای بعدی به یک نقطه امید تبدیل شود.
بخشی از کسانی که مردم را از انتخابات دلسرد میکنند، اصلاحطلبان تندرو هستند. آنها به دلیل اینکه خودشان پایگاهی در جامعه ندارند و پایگاه بسیار متزلزلی دارند، طبیعتاً علاقمند نیستند که انتخابات برگزار شود و مردم به خواستههایشان برسند. بخش دیگری از کسانی که مانع هستند، همان جریان خالصسازی است که دنبال مشارکت پررنگ نیست. طبیعتاً وقتی انتخابات کمرنگ باشد کار دست اقلیتی کم شمار میافتد که تا به حال هم نشان داده که اراده کافی برای دیکتاتوری در جامعه را دارد.
تجربههای گذشته نشان داده که هر وقت ما اصولگراها از نظرات رهبری خوشمان نیامده، معمولاً سعی کردهایم یا آن را بایکوت کنیم و یا در قالب یک سری شعارهای تشریفاتی در واقع آن را به شکلی از بین ببریم.
برداشت من تا الآن این است که دولت و نهادهای نظارتی در مورد انتخابات چنین کاری کردهاند؛ وگرنه وقتی که تعداد خیلی زیادی از افراد توسط هیأتهای اجرایی رد صلاحیت شدند، پس از سخنان رهبری وزیر کشور میتوانست اعلام کند که اگر اشتباهاتی صورت گرفته ما حتما آنها را رفع خواهیم کرد و واقعا اگر اشتباهاتی صورت گرفته از مردم عذرخواهی میکردند. به نظر میآید این روند سکوتی که اینها اتخاذ کردهاند نشان میدهد که وزارت کشور و دولت خیلی خوششان نیامده از چیزی که رهبری گفتهاند.
من اطلاعات موثق و دقیق ندارم، اما تا جایی که اطلاع دارم، بخش عمدهای از هیأتهای اجرایی که در سراسر کشور انتخاب شدهاند متأسفانه منتسب به یک جریان سیاسی خاص نه چندان خوشنام هستند.
این خودش میتواند شائبه ناسلامتی در انتخابات را ایجاد کند؛ بنابراین من توصیه میکنم که وزارت کشور یک تجدیدنظر اساسی در هیأتهای اجرایی داشته باشد و از افرادی استفاده کنند که در جامعه دارای وجاهت، شهرت بیطرفی و یا لااقل دارای شهرت انصاف هستند؛ در این صورت میشود بیشتر به بحث «سلامت انتخابات» امیدوار بود. ضمن اینکه در برخی از دورههای قبلی به برخی کاندیداها اصلا اجازه نمیدادند که نمایندهای برای بالای سر صندوقها معرفی کنند. این دوره واقعا اینها را اصلاح کنند.
راجع به «امنیت انتخابات» هم یک کار امنیتی و انتظامی است که معمولا جمهوری اسلامی در این زمینه از ابتدا تا الآن مشکلی ندارد. همیشه از نظر رهبری رأی مردم حقالناس بوده است.
من نمیدانم منظور ایشان این بوده یا نه؛ ولی به هر حال همیشه از نظر رهبری رأی مردم حقالناس بوده و امیدوارم مسئولان اجرایی و نظارتی هم قلبا به این حقالناس اعتقاد و التزام عملی داشته باشند.