راز محبوبیت و فراگیر شدن رشته ورزشی فوتبال در تمام دنیا مورد سوال جامعه شناسان در قرن بیستم بود. هر چقدر یک پدیده بزرگتر باشد دلایل به وجود آمدن آن نیز بیشتر میشود. پدیدهای به عظمت فوتبال حتماً دلایل بسیاری برای این شهرت و جایگاه دارد، اما یکی از آنها مورد وثوق همه است.
فوتبال خود زندگی است، تمام قوانین و قواعد مرسوم در زندگی روزمره در فوتبال هم جاری و ساری هستند. از بررسی فوتبال درست مثل ماکت یک جامعه آماری میتوان به فرایندها و حقایق بسیاری از هر جامعه بشری رسید. رفتارها و واکنشها را تحلیل کرد و به نسخهای برای بهتر شدن رسید. در زندگی و در هر شغلی انسانهای موفق در طول تاریخ کسانی بودند که از تهدیدها فرصت برای پیشرفت ساختند. به عبارت دیگر همیشه استعدادها در سختی شکوفا میشوند و در شرایط عادی و معمولی کسی خیلی مجال بروز تواناییهایش را ندارد. اما تفاوت انسانها در مواقع بحران و سختی مشخص میشود. آنها که میتوانند تصمیم درستی بگیرند و آنها که میتوانند این تصمیمات درست را به بهترین شکل اجرا کنند.
در فوتبال وقتی یک تیم موفق است و روی دور پیروزی گام برمیدارد، تنها کافی است شرایط را همانطور که هست نگه دارید. ابزارهای شما هم بسیارند، اما توانایی یک مربی یا مدیر یا بازیکن زمانی مشخص میشود که تیمش در بحران باشد. البته برای داوران و سایر اقشار خانواده فوتبال هم این قانون هست، اما ما صرفاً به مثال یحیی گل محمدی و مربیان کار داریم. یحیی که خود با یک معامله ضرر رامین رضاییان را از دست داد تا دانیال اسماعیلی فر را به پرسپولیس بیاورد. یحیی در تمام این دو سال بهتر از هر کسی ضعفهای شاگرد قدیمیاش را میدید، اما چون انتخاب خودش بود، هرگز آن را بر زبان نمیآورد. تا اینکه از لیگ قهرمانان آسیا کنار رفت و مجبور شد حقیقت را بپذیرد.
ضعف مدافعان کناری در فوتبال امروز یقه بزرگترین تیمها را میگیرد، چون فول بکها هم در دفاع و هم در حمله کارایی بسیاری دارند. یک مدافع کناری که فقط در دفاع خوب باشد، به همان اندازه ناقص است که یک مدافع کناری همیشه در حمله باشد، گل بزند و گل بسازد، اما فضای پشت سرش برای حمله حریفان خالی بماند! همان حقیقتی که گل محمدی بعد از بازی با الدحیل به آن اعتراف کرد. دیدیم که در دربی و سایر بازیهای مهم این فصل نیز کار دست پرسپولیس داد و حالا یحیی در فصل نقل و انتقالات نام یک دفاع راست و دفاع چپ را در صدر فهرست مورد نیازش نوشته است. اما فرض کنیم که پرسپولیس مثل ابتدای فصل نتواند یارگیری کند، آن وقت چه باید کرد؟ در این گونه موارد بحران و تنگنا مربیان بزرگ وارد عمل شده از داشتههایشان برای پر کردن کمبودها استفاده میکنند. یک مثال بارز در همین لیگ خود ما «خمس» مربی اسپانیایی تراکتور است که وقتی در سه بازی اول فصل متوجه ضعف در دفاع چپ شد، نامهای بزرگ را کنار گذاشت و یک بازیکن جوان را دو پست عقب کشید تا از او یک دفاع چپ خبره بسازد.
در بازی برابر مس رفسنجان و در دقایق آخر که پرسپولیس امتیاز بازی را از دست رفته میدید و به تبع آن شانس قهرمانی نیم فصل و رسیدن به استقلال را از دست داده بود، یحیی مثل روال همه بازیهای اخیر دست به تعویض بازیکنان ضعیف زد که یکی از آنها دانیال اسماعیلی فر بود. به جای او جوانی به نام «علیرضا بابایی» به میدان آمد و در همان دقیقه اول اوتی انداخت که تبدیل به یک فرصت گلزنی برای پرسپولیس شد. کاری که دانیال اسماعیلی فر در تمام ۸۵ دقیقه حضورش بازیهای قبلی نکرده بود. او در همین مسابقه هم اشتباهات مبتدیانه مرتکب شد و آشکارا با یک بازیکن سطح بالا برای لیگ برتر فاصله دارد. علیرضا بابایی در همان دقایق اندک حضور در زمین یک بار دیگر هم با آن سبک خاص خود اوت انداخت. نه پشت سرش در دفاع خالی شد و به اندازه یک جوان تازه وارد و کم تجربه سعی کرد در حمله نیز موثر باشد. اما نمره قبولی او به کنار، حتی اگر خراب هم میکرد همه فوتبال میدیدند که یک جوان خراب کرده و باید به او فرصت کسب تجربه داد.
یحیی گل محمدی سال قبل با میدان دادن به محمد عمری ضرر نکرد و برای خود یک ستاره خرید. سوال اینجاست که چرا این کار را در قبال سایر جوانان پرسپولیس نمیکند؟ حتی اگر آنها هم ضعیف باشند لااقل جوانند و در آینده میتوانند به کار فوتبال و پرسپولیس بیایند. کاش مربیان ما که تحت تاثیر فضای فوتبال آلوده به فلسفه نتیجهگیری به هر قیمت شدهاند، کمی هم شجاعت داشته و به فردای فوتبال فکر کنند. حالا که قرار نیست نتیجه بگیرید لااقل به جوانان میدان بدهید.