روزنامه جوان در مطلبی به نقد عملکرد وزیر ورزش پرداخته است.
این روزنامه مینویسد: اکثر کشورها، خصوصاً کشورهای صاحب سبک که حرفهای زیادی برای گفتن در رقابتهای حائز اهمیتی، چون المپیک دارند، اندک زمانی کوتاه بعد از پایان بزرگترین رویداد ورزشی دنیا، برای حضوری پرقدرت در المپیک بعدی برنامهریزی میکنند. برنامهریزی دقیقی که عمدتاً با در نظر گرفتن نقاط ضعف و قوت المپیکی که پشت سر گذاشته شده انجام میشود.
درحالیکه مسئولان ورزش ایران کوچکترین اعتقادی به برنامهریزی بلندمدت ندارند و همواره در هر زمینهای یک جمله تکراری را به زبان میآورند؛ عجلهای نیست! رویهای که به یک اپیدمی در ورزش ایران تبدیل شده است، بهطوریکه وزیر ورزش هیچ عجلهای برای برگزاری مجامع فدراسیونهای مختلف جهت انتخاب رئیس جدید ندارد و رؤسا و سرپرستهای فدراسیونها نیز عجلهای برای انتخاب سرمربی ندارند. حال آنکه تعلل در همین دو مورد اشاره شده میتواند به تنهایی ضربه مهلکی به بدنه ورزش کشور بزند!
حتی اگر همین امروز هم سرمربی تیمهای بلاتکلیف انتخاب شوند، زمان زیادی از دست رفته که جبران آن شدنی نیست. با وجود این هنوز هم آقایان بر این باورند که عجلهای نیست! اما درست در زمانهایی که ورزش ایران به دلیل اهمال مدیران هدر میدهد، رقبا در حال آمادهسازی جهت کسب موفقیت هستند، چه در زمینه کسب سهمیه المپیک و چه حضوری پرقدرت در این رویداد مهم. اما زمانی که دیگران به بهترین شکل در حال بهرهبرداری از آن هستند، در ورزش ایران صرف حرفهای نمایشی مسئولانی میشود که جز توجیه تعلل خود، هیچ پاسخ قانعکنندهای ندارند!
زمان طلاست، اما برای آنها که قدرش را میدانند و از ثانیهثانیه اش جهت دستیابی به هدف استفاده میکنند، نه برای مسئولان ورزش ایران که با سرلوحه قرار دادن ضربالمثل عجله کار شیطان است کار را پیش میبرند، بدون آنکه درک درستی از این ضربالمثل و کاربرد آن داشته باشند.
بیشک عجله کار شیطان است، اما دانستن قدر زمان و استفاده درست و بهینه از آن به معنای عجله کردن نیست. انتخاب به موقع سرمربی تیمملی برای برگزاری اردوها و دیدارهای تدارکاتی به معنای عجله کردن نیست، برعکس به معنای استفاده بهینه از زمان جهت شناختن نقاط ضعف و قوت تیم و تلاش برای آمادهسازی ملیپوشان برای مبارزه با حریفان است، اما به نظر میرسد مسئولان ورزش ایران تفسیرهای نادرست خود را از ضربالمثلهای سلیس فارسی دارند!
تفسیرهای نادرستی که در واقع توجیه ندانمکاریهای آنها در مدیریت است، حال میخواهد مدیریت زمان باشد یا ورزش.
برای تیمهایی، چون تیم ملی والیبال، زمان در حال حاضر حکم طلا را دارد و هر روزی که در انتخاب سرمربی آن تعلل شود، این تیم یک گام از کسب سهمیه جهت حضور در المپیک پاریس دور و دورتر میشود، چراکه حریفان و رقبای ایران از خیلی قبلتر تلاش خود را برای دستیابی به سهمیههای باقیمانده آغاز کردهاند. این در حالی است که والیبال ایران هنوز هم معطل یک تصمیم است!
هرچند که این معضل تنها والیبال را به چالش نکشیده و تیمهای دیگری نیز با چالشهای مشابه دست و پنجه نرم میکنند. چالشی که هر یک روزی که از آن میگذرد، شانس کسب سهمیه یا موفقیت در المپیک پاریس را کمرنگ و کمرنگتر میکند، اما چه انتظاری میتوان از رؤسای فدراسیونهای ورزشی داشت وقتی ورزیر ورزش نیز همین رویه را در پیش گرفته است.
اگرچه وزیر ورزش تا به امروز هرگز در واکنش به عدم برگزاری مجامع فدراسیونهای ورزشی برای مشخص شدن رؤسای آنها از جمله کوتاه عجلهای نیست استفاده نکرده، اما عملکرد او معنایی جز این ندارد. در واقع کیومرث هاشمی نیز مسیر متفاوتی را در پیش نگرفته و او نیز عملاً به همان راهی رفته که معتقدان عجلهای نیست رفتهاند! مسیری که با ادامه آن نمیتوان آینده روشنی را برای ورزش ایران متصور شد. حال آنکه ورزش ایران پتانسیل خوبی برای کسب موفقیت در تکتک رشتهها دارد، اما به شرط آنکه این استعداد و پتانسیل قربانی وقتنشناسی مسئولان نشود.