آفتابنیوز : آفتاب: احمدینژادِ عزیزم! 4 سال پیش وقتی نامت را برای اولین بار شنیدم و از احوالت باخبر شدم که چگونه کار میکنی و خدمت میرسانی و اینکه احتمال دارد بیایی ولی پول نداری و فقط دعای خیر مردم به همراهت است، زمانی که احزاب و گروههای اصولگرا از آمدنت حمایت نکردند، من مانند بسیاری از دوستانم، دانشجویان و جوانان از ته قلب آرزو میکردیم بیایی و بمانی تا ما دانشجویان اصولگرا و دلبند و پایبند ارزشها، از قلب و لسان تو را مدد رسانیم، آمدنت را آب و جارو کنیم و پولهای نداشتهمان را بدرقه راهت.
اما ایکاش که نمیآمدی یا آنگاه که آمدی نمیماندی؛ کاش رسیدن به «عدالت» برایمان آرزوی زیبا و رویای صادق باقی میماند و کسی عزم اجرای آن را نمیکرد.
عزیزم؛ نمیدانم که میدانی دراین 4 سال، جوانان و دانشجویان اصولگرای آرمانخواهی که عدالت میخواستند، ولی ندیدند چه کشیدند.
آیا میدانی زمانی که در بین دوستان خود مورد سوال قرار میگرفتم که «کو عدالت»، «چی شد آن مافیا»، کجا رفت شعار «میشود میتوانیم»، از «کابینه 70 میلیونی» چه خبر و الخ چه حالی به من دست میداد.
تنها چیزی که میتوانستم بگویم اینکه هنوز مدت کمی گذشته است. صبر کنید خواهیم دید. اما ته دلم به من میگفت نخواهید دید!
یا شاید اگر کمی دهانگشادتر بودم، میگفتم اینها همه شعار بود مثل شعارهای بقیهای که آمدند، گفتند و عمل نکرده رفتند. اما برای من که داعیه پایبندی به اصول و آرمان را داشتم و برای چون شمایی که با شعارهای ارزشی دینی پا به میدان گذارده بودید این گونه ادعا کردن، دروغی بسیار زشت و سخت بود.
یا در جواب مثلا میگفتم کابینه 22 نفری که هست، کافی است، یا همین توزیع سهام عدالت، وام ازدواج، وام مسکن یعنی همین عدالت یا در جواب «مافیا کو» میگفتم بنده خدا میخواهد معرفی کند اما نمیگذارند.
جواب داشتم اما این جوابها، نه عقلم را راضی میکرد و نه دلم را. راستش هیچ کدام از اینها نه با منطق من که با هیچ منطق شناخته شدهای سازگاری نداشت.
مرد آرمانهای ناکامم؛چه بگویم؛ تنها میتوانستم زمانی که در برابر همه نقدهای ریز و درشت قرار میگرفتم از پر کاری شما، خستگی ناپذیریتان، ساده زیستی و ادبیات انقلاب گونهتان سخن بگویم. اما اینها هم چندان برایشان (که برای خودم نیز) قابل قبول نبود. آنها عمل، روش و برنامه و نتیجه میفهمیدند نه این حرفهای قشنگ!
کلاه خودم را قاضی کردم و با خدای خود خلوت. دیدم که بسیار کار کردی. آنقدر که به راستی کارگر و خادم ملت بودی. شب و روز خود را وقف کرده بودی. اما نتیجه آنی نشد که من و امثال من میخواستیم. دلیلش را هم تا حدودی فهمیدم چون شما نتیجه گرفتن را فقط در پرکاری میدیدی نه در تصمیمات عاقلانه و با برنامه.
اینکه دوست داشتی تا آنجا که امکان دارد رای و نظر خودتان اجرایی شود. نمیخواهم بگویم استبداد رای داشتید اما از قول امام عدل میخواهم بگویم که «هر آنکس که استبداد رای داشته باشد هلاک میشود». در ادبیات اسلام قوی بودی اما ایکاش در برنامهریزی و اصول عقلانی اسلام هم همانگونه قوی رفتار میکردی. و دهها دلیل دیگر...
در این دوره بسیار سخت است، بسیار سخت تا حد امکان ناپذیر؛ دیگر دستانم یاری نمیکند(حتی اگر قلبم هم بخواهد) اسمت را بر روی برگه سرنوشت بنگارد.
او ........... را رو سفید کرده